eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
487 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
143 ویدیو
90 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک سوم 🦋صبح پیروزی نزدیک است 🖋 سمانه قائینی دور هم جمع شده‌اند. می‌خواهند شهید بازی کنند! فاضل بلند و قاطع می‌گوید: _ امروز نوبت منه شهید بشم. شادی در چهره‌اش موج می‌زند. بر روی تخته چوبی می‌خوابد، چشمانش را می‌بندد و می‌خندد. بچه‌ها پرچم را بر قامت کوچک او می‌کشند. بر روی دست‌ و شانه‌های ضعیف اما مردانه‌شان بلندش می‌کنند. می‌چرخند و فریاد القدس آزادی سر می‌دهند. حیثیت مرگ را به بازی می‌گیرند!!!! حالا قد کشیده‌‌اند؛ با همین تفکر و اندیشه. شاید دل‌شان زخم خورده و چشمانشان بارانی‌ست اما؛ آواز سلام فرمانده در قلب‌هایشان جاریست.رو می‌کنند سمت عکس "قاسم سلیمانی" پا می‌کوبند و سلام نظامی می‌دهند یک صدا می‌خوانند: گفته‌اند....رفته‌ای ...پرواز کرده ای...؟! این چه نبودنیست که هر روز هویدا تری؟! گفته‌اند ..کشته‌اند تو را! پس چرا زنده‌ای و طوفان به‌پا کرده‌ای؟! قسم به مکتب و اندیشه‌ات سردار که سوت موشک ‌هایمان خواهد گرفت خواب را ز چشمان دشمن. به آسمان قدس نگاه کن ! ابر ها را ببین! با رد تیر‌هایمان چهره‌ی تو را نقاشی کرده‌ایم ! 🦋🦋🦋🦋 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕 نقد داستانک "صبح پیروزی نزدیک است" 🖋 منتقد: استادهما ایران‌پور به نام خدای خوبی ها درودها بر خانم قائنی پر کار شاخصه های داستان صبح پیروزی نزدیک است با توجه به ویژگی های داستان کوچک ۱_انتخاب نام داستان ویژگی هایی دارد. یکی از آن ویژگی ها، نام نباید لو دهنده محتوا باشد. ۲_ داستان کوتاه است. ۳_طرح داستان چیست؟ ۴_زمان مشخص است. زمانی به اندازه بزرگ شدن کودکان دیروز. ۵_مکان مشخص است. به بزرگی سرزمین عنوان شده. ۶_زبان داستان ساده است. ۷_ داستان گفتگو دارد. ۸_ داستان ماجرا دارد. ۱۰_ درون مایه داستان حسی و وطن پرستی. ۱۱_شخصیت پردازی متوسط. جمله حیثیت مرگ را به بازی گرفته اند، جمله نویسنده است که در داستانک آمد نه گفته شخصیت ها. بود و نبودش در داستان بی تاثیر است چون عمل بچه ها خود نشان دهنده این جمله است. موفقیت اعضا حرفه داستان آرزوی من است. 📕🖋📕🖋📕🖋 اینجا حرفه‌ی داستان است. @herfeyedastan 📕🖋📕🖋📕🖋
زنده یاد سعید تشکری ( نویسنده)
"پرتره در ادبیات داستانی، رمان‌نویسی و اصولا در آثاری به نام نوشتار" جلسه جناب سعید تشکری در ادبیات داستانی خانه کتاب پانزدهمین دوره‌ی آموزش جلال گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan "مقدمه" اولین پرتره موجود که بخشی از آن مربوط به ادبیات می‌شود به سقراط برمی‌گردد. پرتره  توسط نقاشی به نام ماگریت در بروکسل بازسازی شد و سپس حسین بهزاد در مکتب اصفهان زادهً خراسان تحت تاثیر نقاشی به نام ایرج از هرات، نقاشی صورتکهای مغولی را عوض کرد دقیقا بسان کاری که مگریت پرتره سازی می‌کند و در کنار تصویر سقراط نقاشی یک شئ را می‌گذارد. در قرن نوزدهم در ادبیات روس آقای گوگول گفت: برای کامل کردن پرتره یک هنرمند(نویسنده) لازم است. در ادبیات فرانسه رمان گوژپشت‌نتردام از ویکتورهوگو مقدمهً جدی در باب پرتره بود و کتاب جادوی کرامبل تنها مبحث ادبیات رمانتیک و پرتره‌سازی است.. در ادبیات سال‌های اخیر در ایران رمانی از اسماعیل فصیح به نام طشت‌خون بیانگر واقعیت پرتره  در دروان قاجار است. "پرتره نویسی در ادبیات نیازمند چه مواردی است؟" ۱- قهرمان ۲-اتمسفر؛ مکانی که قهرمان در آن قرار می‌گیرد به لحاظ روحی و اخلاقی ۳- جغرافیا؛ محیط زندگی قهرمان نکته: در پرتره بیش از خیال نیازمند دیدن هستیم؛ چه می‌بینیم و کدام پرتره  را می بینیم. برای نوشتن پرتره هر قرمان باید یک شناسنامه داشته باشد . رمان پرتره شامل قهرمان زندگی در خصوصی و قهرمان در زندگی عمومی‌ست. برای نگارش قهرمان در پرتره از مکتب رولان بارت(کتاب اتاق تاریک) استفاده می‌کنیم یعنی با رفتن قهرمان از اتاق تاریک به روشن هست که پرتره نوشته می‌شود. منظور پرتره در ادبیات نوشتن ظواهر  و اخلاق، رفتار به اضافهً حادثه است که نیاز به تحقیقات کامل و توانایی نویسنده دارد. در پرتره کشف انجام می‌شود. نویسنده باید شجاعت داشته باشد. بیشتر از زاویهً دید اول شخص استفاده می‌شود اگر از دانای کل استفاده شود باید دانای کل محدود باشد چون به قهرمان نزدیک می‌شود. در پرتره  تمرکزها بر روی یک اسم است چه وام گرفته باشیم چه حقیقی یا اقتباسی باشد. پرتره‌ها منطبق بر زندگینامه‌ها و شناخت کامل قرمان هستند. همهً داستانها نیاز به پرتره دارند ولی همهً داستانها و رمان‌ها پرتره نیستند. داستانهای غیر پرتره نگاه میدیوم شات دارند و داستانهای پرتره نگاه کلوز‌آپ دارند. رمان جای‌خالی سلوچ پرتره نیست. رمان بلندیهای بادگیر یک رمان جمعی(تعدد قهرمان با توجه به نگاه نویسنده خلق می‌شوند) هست و پرتره  نیست. "تفاوت رمان اتوبیوگرافیک با پرتره" در رمان اتوبیوگرافیک، سرنوشت نقش اصلی را دارد. ولی در رمان پرتره، همذات پنداری نقش اصلی را دارد. در زمینهً نویسندگی کودک و نوجوان چه کتابی مطالعه شود؟ کتاب هاکبری‌فین از مارک‌تواین در داستان‌های کوتاه چه چیزی ممکن است نویسنده را از خلق شخصیت یا قهرمان دور کند؟ ندیدن قهرمان پس خیلی مهم است به این دو موضوع توجه شود: پرتره اول آنچه قهرمان می‌بیند و ما می‌نویسیم. پرتره  دوم، آنچه قهرمان می‌بیند مهم نیست خلق تلقی قهرمان از موضوع مهم است.  نویسنده سه راهکار برای دیدن اشتباهات داستان دارد: ۱- کلوزآپ(تصویر بسته؛پرتره) ۲- میدیوم‌شات( پرتره و انسان یا شئ) ۳- تراولینگ(یعنی قانون سینما در داستان طی شود) خلاصه‌نویسی: مهناز ولی‌زاده 🌹🌹🌹🌹🌹 حرفه‌داستان ( انتشار بدون لینک جایز نیست) @herfeyedastan 🌹🌹🌹🌹🌹
📚 آبی‌ها 🖋 سعید تشکری انتشارات به‌‌نشر
آبی ها- سعیدتشکری.m4a
9.19M
🎧 آبی ها سعید تشکری مگر همه باید به یک شکل عاشق ولی خود باشند ؟ عده ای عقب هستند ، آنها که عاشق اند ، در جلو می ایستند . اگر جلو باشی ، دست آن را که عقب افتاده ، می توانی بگیری و بیاوری اش جلو . جلو ببری اش، حرف بزنی با او . نصیحت و وصیتش کنی ؛ اما آن که وسط است، هیچ وقت نه می خواهد عقب بماند ، نه جلو برود . 🎙خوانش: توران_ قربانی صادق استان اردبیل 🌊🌊🌊🌊🌊🌊 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🌊🌊🌊🌊🌊🌊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک چهارم 🦋مرد قهرمان 🖋 یکتا نادری‌فام مانی نابینا بود و در رشته ی تیر اندازی مهارت خاصی داشت طوری که همه ی دوستان از کارش لذت می بردند و او را تشویق می کردند علاقه ی زیاد مانی به این رشته، باعث شده بود که خودش را همیشه در رویاهایش قهرمان دنیا ببیند و نابینایی او موجب این موضوع نشد که او خود را ضعیف و ناتوان حس کند و بر عکس خود را همیشه موفق نشان میداد و رویای داشتن مدال طلا را در ذهن می پرورید. این هارا روزهایی که در کلاس تیراندازی کنارش بودم از او می‌شنیدم و آرزو میکردم ای کاش او قهرمان من باشد. رفته رفته به او دل بستم با این که دو سال از من بزرگتر بود اما خیلی ماهرو امیدوار بود دقیقا بر عکس من که بعد از گرفتن دیپلم از روی ناچاری و برای پر کردن اوقات فراغت به این رشته روی آورده بودم اما کمکم من هم به این ورزش علاقه مند شدم واو بالاخره به آرزویش رسید و الگویی شد برای همه ی انسانهای ناامید. مانی نه تنها قهرمان دنیا شد بلکه قهرمان زندگی من هم شد ومن به مرد قهرمان زندگی ام افتخار می کنم 🦋🦋🦋🦋 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📙 نقد داستان "مرد قهرمان" 🖋 منتقد: استاد هما ایرانپور بنام خدای خلاق سلام بر یکتای نادری فام تلاشگر. برویم سراغ متن مرد قهرمان. ۱_نام متن لو دهنده است. ۲_متن کوتاه است. ۳_ متن خود طرح است. ۴_مکان و زمان در متن نامشخص است. ۵_متن زبانی ساده و روان دارد. ۶_متن، گفتگو ندارد. ۷_ماجرا فقط روایت شده اما اتفاق نیفتاده است‌. ۸_درون مایه متن پرداختن به قهرمان و الگو ست. ۹_شخصیت پردازی متن متوسط است. پیروزی نتیجه تلاش است. موفق باشید. 🖋📙🖋📙🖋📙 حرفه‌ی داستان @herfeyedastan 🖋📙🖋📙🖋📙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 بند نافم رو هنوز نبریده اند که از بند این دنیا رها می شوم، رهاتر از پر! پرپرزنان برمی‌گردم به سمت خدا. عجب سفر کوتاه و آسانی...! 🔰 ایده و تصویرسازی کار: زهرا سادات طباطبایی 🔰 موشن گرافیست: طه نظری جلال 🔰 متن از: زهرا ملک ثابت 🔰 گوینده ی کوچولو: زینب جوانعلی بدر 🔻 @foriran1401 |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حُسن لیلی ، اگر آن است که مجنون می‌گفت هرکسی عاشق لیلی نشود ، مجنون است! 💠💠💠💠💠💠 @shaeranehayemahkhaky مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است ! در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است 💠💠💠💠💠💠 @shaeranehayemahkhaky ❤️❤️ خودت بیا بقیه ی شعراشو بخون ❤️❤️ 🌺🌺 با آهنگ هاش نفس تازه کن 🌺 🌺 🌷🌷 شعراتم بده برات منتشر کنیم 🌷🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تبادل 👆👆👆
همراهان گرامی سلام، حرفه‌داستان در حال برگزاری مسابقه داستان آبانماه در قالب داستانک و با موضوعات و است. فقط ظرفیت پذیرش ۵ قطعه داستانک باقی مانده است. لطفاً خارج از برنامه حرفه‌داستان مطلبی ارسال نکنید. زهرا ملک‌ثابت هستم @zisabet مدیر گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک پنجم 🦋 بی خداحافظی 🖋 زهره باغستانی تن زخمی و تب دار کودکم را میان آتش و دود سپردم به امن ترین جای شهر. شب پسرم و اهل بیمارستان راملائک تا بهشت بدرقه کرده بودند. 🦋🦋🦋🦋 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 نقد داستانک "بی خداحافظی" 🖋منتقد: استاد هما ایرانپور بنام خدای جمیل اثر شماره پنج، داستانک بی خداحافظی نوشته بانو باغستانی علاقمند و پویا. ۱_نام داستان مناسب است. ۲_حجم داستانک مناسب داستان کوچک است. ۳_مکان بیمارستان و زمان نامعلوم است. ۴_داستان هیچ دیالوگی ندارد. داستانک بهتر است دیالوگ پیش برنده داشته باشد. ۵_شخصیت پردازی در داستان صورت نگرفته است. ۶_زبان ساده و روان است و ارتباط گیری مخاطب با آن راحت است. ۷_ داستان دارای طرح است. ۸_داستان دارای ماجراست. ۹_ درون مایه داستان مرگ در جنگ است. با آرزوی موفقیت برای نویسندگان داستان کوچک حرفه داستانی. هما ایران پور 📗🖋📗🖋📗🖋 حرفه‌داستان، نامی معتبر در عرصه ادبیات دراماتیک @herfeyedastan 📗🖋📗🖋📗🖋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اندوخته‌ها
ولوله (تحول) چخوف - برگزیده گپ و گفت.pdf
131.7K
ولوله (تحول) چخوف - برگزیده گپ و گفت.pdf معرفی: شهناز گرجی‌زاده
🔶️ داستان کوتاه ولوله از آنتوان چخوف در جلسه آنلاین نقد داستان‌کوتاه به دبیری شهناز گرجی‌زاده مورد بررسی قرار گرفت‌. این جلسه دوشنبه ۸/ آبان با شرکت اعضای گروه ادبی حرفه‌داستان برگزار شد. 🔶️🔶️🔶️🔶️🔶️ گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🔶️🔶️🔶️🔶️🔶️
💎جلسه نقد داستان کوتاه فعالیتی از گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan نگاهی بر داستان کوتاه" ولوله(تحول)" به قلم آنتوان چخوف ژانر اجتماعی، ملودرام سبک کلاسیک زاویه‌ی دید سوم شخص مضمون: انسانیت(شرافت) روایتی بر پایه‌ی دیالوگ فضاسازی و شخصیت پردازی خوب بود عنوان داستان با محتوای ان مطابقت داشت شروع داستان تعلیق خوبی داشت کشمکش ذهنی: احساس ماشنکا؛ حس آدم‌های وابسته، فرمانبر و فرودستی... کشمکش اخلاقی: گفته‌های خانم خانه در مورد ماشنکا... نقطه‌ی عطف:  در  هنگام رورد به داخل خانه ولوله در خانه برپا بود حدیث‌نفس: حرف‌های ماشنکا با خودش؛ چرا خانم اسیلیونا کیف و اتاقش را تفتیش کرده ... جملاتی که جای تامل داشت: اگر چه شما برای آقای سرگی‌یچ کار می‌کنید و کلفت نیستید ولی نان‌خور ایشان و در حکم کُلفت هستید. تنهایی و بی‌کسی در پایتخت بسان بودن در بیابان برهوت است. اگر از این خانه بروید دیگر هیچ چهره‌ی انسانی در خانه‌ نخواهد ماند.  اوج داستان و گره‌گشایی: اعتراف آقای سرگی‌یچ به برداشتن گل‌سینه پایان خوب و منطقی خلاصه‌نویسی: مهناز ولی‌زاده 📚📚📚📚📚 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 📚📚📚📚📚 کپی بدون ذکر نام و لینک حرفه‌داستان جایز نیست.