#فنجان_خاطره
☕️قسمت هشتم
سلام
از طرف #بنیاد_حفظ_آثار پیام دادند که نیروهای ماهر در زمینههای طراحی جلد، ویراستاری و نویسندگی میخواهند در حوزه داستاننویسی و خاطرهنویسی دفاع مقدس.
به صورت پیامکی و تلفنی به من گفتند.
ازشون ممنونیم 🙏
خواستم خودشون اطلاعیه را بنویسند و من منتشر کنم که یک کلمه جا به جا ننویسم ولی اونها خواستند که من حضوری برم اونجا و بیشتر صحبت کنیم و البته مسئله قرارداد را هم مطرح کردند. اینکه کیفیت قرارداد چطوری باشه را نمیدونم.
سازمانهای دولتی یزد تا اونجا که من تجربه دارم خیلی به مسئله حضوری علاقه دارند و از مجازی گریزان هستند. خانمهای گروه حرفه داستان هم تا اونجا که من تجربه دارم اکثراً علاقه دارند مسائل مربوط به نویسندگی در فضای مجازی انجام بشه.
بعضی از خانمها در خود ِ یزد نیستند. بعضیها بچه کوچک دارند یا هزار جور مشغله دیگه .
ما برای صفر تا صد کتابهای مشارکتی از طریق مجازی مرتبط بودیم با انتشارات شاولد در شیراز.
من هرچند گفتم به بنیاد حفظ آثار که باشه میام و یک روز هماهنگ میکنم ولی واقعا این مسئله خوشایندم نیست چندان.
یعنی باید یک روزی از یک فرصت طلائی برای نوشتن بزنم.
ترجیحم این بود که در فضای مجازی بیشتر صحبت بشه و شرایط همکاری، نمونه قرارداد و نمونه کارها را نشان بدهند
با این حال نویسندگان یزدی و اعضای گروه #حرفه_داستان اگر خواستن، یک روز هماهنگ بشیم برای رفتن به بنیاد حفظ آثار
آدرس شون : صفائیه ، پارک آزادگان
از طرفی هم خواستم نویسندگان #رزومه_ادبی شون را بفرستند تا در کانال بگذارم. چرا؟
چون مثل همین مورد اگر به تخصص شما نیاز پیدا شد خودشون با شما تماس بگیرن
مثلا در مورد تخصص ویراستاری و طنزنویسی
چرا نویسندگان رزومه نفرستادند هنوز؟ 🤔
اینها هم گوشه کوچکی از تجارب تلخ من در مورد سازمانهای دولتی 👇
من از سال ۱۳۹۹ تا حالا که سال ۱۴۰۲ هست بابت مسئله گرفتن تهیهکنندگی فیلم کوتاهم با #سازمان_ارشاد_یزد مسئله دارم.
مدیرانش عوض شدند و من چندین بار رفتم به این سازمان برای گرفتن حقم ولی هنوز نتونستم برگه تهیه کنندگیم را بگیرم.
هر دفعه هم رفتم سازمان ارشاد یزد از بس پلهها را پائین و بالا کردم دچار اُفت فشار شدم.
مدتی هم هست که من با هزار سختی تهیهکنندگی فیلمم را گرفتم ولی هنوز چیزی دستِ من نیست.
یکبار مسئول سمعی و بصری مرخصیاند . مسئول بایگانی میگه یا ایشون یا مسئول حراست باید امضا بدند. مسئول حراست را پیدا میکنم و تا دارم حرفم را میزنم یکی از کارمندهاشون میاد و دیگه طرف به حرف من اهمیت نمیده از اون طرف هم اینقدر طول میکشه که مسئول بایگانی میره بیرون یا جلسه و من باید بگردم اونو پیدا کنم تا ایشان به مسئول حراست بگه امضاشون لازمه و ...
یا فیلمنامه ای دارم در مورد #افزایش_جمعیت که در مجازی به #سازمان_فرهنگی_اجتماعی_شهرداری_یزد گفتم و اونها هم جواب دادند که با برآورد قیمت فیلم برم به سازمانشون .
اولاً که اینها کار فیلمساز و مجری تولیده، نه
نویسنده. ثانیا برای چی برم؟ آیا قرارداد امضا میکنند با من یا نه؟ ممکن بگن شما رسمی نیستی.
مثل اون دفعه که عضو #شورای_شهر به ما گفت شما رسمی نیستید و نمیشه بهتون بودجه داد. از اونجایی که یک گروه کوچک هستین برای ما صرفه ندارین.
این مسئله عدم امضای قرارداد، مشکلات زیادی را برای نویسندهها به وجود آورده. نمونه تجربهای که برای خود من پیش اومده مربوط به سال گذشته هست و سفارش مستندی که #سپاه_الغدیر_یزد داشت. اونها با فیلمساز قرارداد امضا کرده بودند ولی با منِ نویسنده، نه.
بعد هم مشکلاتی به وجود اومد، مخصوصا موقع پرداخت دستمزد. به من میگفتند چون خودتون رسمی نیستید و موسسه ندارید پس باید از طرف موسسهای گواهی بیارید.
یکی از همکاران که قبول نکردند ولی خداخیرشون بده آقای هاشمی از موسسه نیک فیلم قبول کردند و برام نامه و امضا زدند.
هرچند بازهم مشکل پیش اومد و به نظرم میخواستند در متن نریشن مستندم تغییر ایجاد کنند که من هم گفتم متنم را به هیچ وجه نمیفروشم به این پروژه و تمام.
وقتی قرارداد نباشه هزارجور مشکل هم پیش میاد.
متاسفانه از طرف #صدا_و_سیمای_یزد هم گفته بودند که معرفی کتاب عاشورایی میخواهند.
همینکه مسئله قرارداد را پیش کشیدم، گفتند که عجله دارند و باید سریع محتوا تولید بشه و انجام قرارداد هم زمانبر هست.
من رد کردم این پیشنهاد کاری را
وقتی هم که خواستن به دوستانم اطلاع بدم به همه تاکید کردم که از قرارداد خبری نیست تا چیزی گردن من نباشه.
🔴 این بخش از کانال مورد توجه خبرگزاریها و رسانهها قرارگرفته. از من پرس و جوهایی میکنند ولی توصیه میکنم با کانال همراه باشند و صبوری پیشه کنند 😃
هرچند که گفتم قبلا، مسئله کینه و لجبازی نیست ولی مشکلاتی بوده و ما نمیخواهیم بازهم از ناحیه سازمانهای دولتی ضربه بخوریم 🙃
☕️☕️☕️☕️☕️
#قسمت_هشتم
@herfeyedastan
☕️☕️☕️☕️☕️