eitaa logo
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
778 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5هزار ویدیو
37 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 صدرا : قبول کرد دیگه ، اما حسابی تلافی کردها ! ارميا : با مادرت زندگی می کنید ؟ صدرا : همسایه ی آیه خانم شدیم ، یک ماهی میشه که رفتیم بالا و مستقل شدیم ! ارميا : خوبه ، زرنگی ؛ سه ماه نبودم چقدر پیشرفت کردی ، حالا خانومت کجاست ؟ صدرا : احتمالا پیش آیه خانومه ، دیگه نزدیک وضع حملشه ، یا رها پیششه با مادرم یا مادر رها ! حاج علی و مادرشوهر آیه خانمم فردا میان ارميا : چه خوب ، دلم برای حاج علی تنگ شده بود . صدای رها آمد : صدرا ، صدرا صدرا صدایش را بلند کرد من اینجائم رها جان ، چی شده ؟ مهمون داریما ! يا الله ... در داشت باز می شد که بسته شد و صدای رها آمد : آماده شو باید آیه رو ببریم بیمارستان ، دردش شروع شده ! صدرا بلند شد : آماده شید من ماشین رو روشن می کنم . ارمیا زودتر از صدرا بلند شده بود . " وای سید مهدی ... کجایی ؟! جای خالی تو را چه کسی پر می کند ؟ شاید در روزهای کودکی می شد جای خالی کلمات را پر کرد اما امروز چه کسی می توانست جای خالی تو را پر کند ؟ صدرا کلید خودرواش را برداشت ، محبوبه خانم با مادر رها برای پیاده روی رفته و مهدی را هم با خود برده بودند . رها مادرانه خرج می کرد برای آیه اش ! آیه فریادهایش را به زور کنترل می کرد و این دل رها را بیشتر می آزرد ... عزیز دلش ، دلش هوای مردش را کرده بود ، هوای سید مهدی اش را کرده بود ! زیر لب مهدی اش را صدا میکرد ... ارمیا دلش به درد آمده بود از مهدی مهدی کردن های آیه ... کجایی مرد ؟ کجایی که آیه ی زندگی ات مظلوم ترین آیه ی خدا شده است . ارميا دلش فریاد می خواست