eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
52.7هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️وصیت نامه ى شهیدعلی اصغر عباسی    در راهى كه من و امثال من و هزاران نفر دیگر قرار گرفته اند آرزوى ماست؛ گرچه آرزوى هر مسلمانى باید همین باشد، یعنى در راه اسلام گام برداشتن و به سوى اللّه پیش رفتن تا به لقاء اللّه رسیدن. حال كه از پیش شما مى روم، امیدوارم به چنین سعادتى برسم و واقعى باشم. من فقط براى خدا قدم برداشته ام. پدر و مادر و برادر و خواهر عزیزم، براى من گریه نكنید، ناراحت نباشید، براى من زیاد تشریفات نچینید؛ به یاد محرومین هم باشید. و پیام من به هر فرد مسلمان این است كه در هر زمان و هر مكان در برابر ظلم و ستم و منافق بایستید و احكام اسلام را به آنان بیاموزید و از مرگ هیچ هراسى نداشته باشید. امام را تنها نگذارید و از امام و انقلاب اسلامى حمایت كنید. هنگامى كه مرا در قبر مى گذارند، دست هایم را مشت كنید و چشم ها و دهانم را باز كنید تا دشمن بداند كه با مشت گره كرده به طرف او رفته ام و با چشم باز خط امام را انتخاب كرده ام. «خدایا خدایا تا انقلاب مهدى از نهضت خمینى محافظت بفرما» 🔻پیام شهید: خواهران حجابتان را حفظ نمایید.پیرو خط رهبرى باشید. تا به شما آسیبى نرسد. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
‍ ✅ ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد. 🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمد‌نژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است ◇ در ادامه عملیات بیت‌المقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به رسید. 🔹️ وقتی به گفتند؛ که پسر شما غسل نمی‌خواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل می‌دهم و کفن می‌پوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و هیچ ترس و واهمه‌ای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است. ◇ این خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
. ▪️خلیل شمشیربند،در اول آبان سال 1321 در روستای بالا وِلُوِیه از توابع چهاردانگه شهرستان ساری دیده به جهان گشود.بنّایی حرفه خلیل تا قبل از پیروزی انقلاب بود.سال ۵۷ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی ساری درآمد و سال ۵۹ در غائله گنبد بدست منافقین یک ماه به اسارت درآمد و مورد شکنجه قرار گرفت.سال ۵۸ وارد سپاه شد و یک سال بعد با شروع جنگ عازم کردستان شد و تا سال ۶۰ به‌عنوان جانشین گروهان در محور پاوه ـ نوسود به کار گرفته شد. بعد از بازگشت، مسئولیت یکی از پایگاه‌های طرح جنگل در ساری را پذیرفت و در مناطق جنگلی ساری تا شیرگاه، در پی گشت‌های مستمر، حضوری فعال داشت. دوباره به کردستان رفت و در آنجا پرده ی هر دو گوشش پاره شد. . ▪️سال بعدش به جبهه جنوب اعزام شد و به‌عنوان فرمانده گروهان در گردان امام محمد باقر(ع) لشکر 25 کربلا سازماندهی شد و پیوسته در خدمت این لشکر بود.در عملیات یا هر مأموریتی که می‌رفتند عکس امام و یک قرآن جیبی را به همراه داشتند. وقتی سؤال می‌شد که چرا شما همیشه این دو را به همراه خود دارید، می‌گفتند: اگر ما در حفظ این دو کوشا باشیم، همیشه پیروز و سرافراز خواهیم بود.» . ▪️آخرین خلیل در 18/12/1364 بود و تنها شش روز بعد، در 23 1364، در حالی که به‌عنوان گروهان یکم مالک اشتر لشکر 25 در عملیات والفجر‌8، در حضور داشت، به علت اصابت مستقیم گلولۀ دشمن به درجۀ رفیع نائل آمد.از این شهید هفت فرزند بیادگار مانده است. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
‍ ✅ ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد. 🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمد‌نژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است ◇ در ادامه عملیات بیت‌المقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به رسید. 🔹️ وقتی به گفتند؛ که پسر شما غسل نمی‌خواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل می‌دهم و کفن می‌پوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و هیچ ترس و واهمه‌ای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است. ◇ این خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
. ▪️خلیل شمشیربند،در اول آبان سال 1321 در روستای بالا وِلُوِیه از توابع چهاردانگه شهرستان ساری دیده به جهان گشود.بنّایی حرفه خلیل تا قبل از پیروزی انقلاب بود.سال ۵۷ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی ساری درآمد و سال ۵۹ در غائله گنبد بدست منافقین یک ماه به اسارت درآمد و مورد شکنجه قرار گرفت.سال ۵۸ وارد سپاه شد و یک سال بعد با شروع جنگ عازم کردستان شد و تا سال ۶۰ به‌عنوان جانشین گروهان در محور پاوه ـ نوسود به کار گرفته شد. بعد از بازگشت، مسئولیت یکی از پایگاه‌های طرح جنگل در ساری را پذیرفت و در مناطق جنگلی ساری تا شیرگاه، در پی گشت‌های مستمر، حضوری فعال داشت. دوباره به کردستان رفت و در آنجا پرده ی هر دو گوشش پاره شد. . ▪️سال بعدش به جبهه جنوب اعزام شد و به‌عنوان فرمانده گروهان در گردان امام محمد باقر(ع) لشکر 25 کربلا سازماندهی شد و پیوسته در خدمت این لشکر بود.در عملیات یا هر مأموریتی که می‌رفتند عکس امام و یک قرآن جیبی را به همراه داشتند. وقتی سؤال می‌شد که چرا شما همیشه این دو را به همراه خود دارید، می‌گفتند: اگر ما در حفظ این دو کوشا باشیم، همیشه پیروز و سرافراز خواهیم بود.» . ▪️آخرین خلیل در 18/12/1364 بود و تنها شش روز بعد، در 23 1364، در حالی که به‌عنوان گروهان یکم مالک اشتر لشکر 25 در عملیات والفجر‌8، در حضور داشت، به علت اصابت مستقیم گلولۀ دشمن به درجۀ رفیع نائل آمد.از این شهید هفت فرزند بیادگار مانده است. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
🔹سردار شهید علی محمد بابانیا بازگیر : ۱۳۳۸/۰۸/۰۱_بابل : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ _شلمچه : جانشین محور ۳ لشکر ویژه ۲۵ کربلا . 📩 قسمتی از وصیت نامه شهید: ای همیشه مشغول! ای همه جا گرفتار! ای پول دوست نزول خور! ای بیت المال خورخدا نشناس! ای نادان منافق! ای شب نماز خوان گوشه مسجد نشین! که فرج امام می‌خواهید ولی پیرو امام نیستید و به جبهه جنگ نمی‌آیید. ظاهر شما فریبنده مردم است و ما همیشه هستیم و به تو و امثال تو می‌گوییم که الان هم در مراسم می‌باشید چه زن و مردتان داخلی و خارجی به همگی تان می‌گویم. اما از امت حزب الله پوزش می‌خواهم که وقت شما عزیزان را در مراسم خودم گرفتم چون دلم درد و پر از خون می‌باشد از این ناجوان مردان روزگار. والله وقتی خودت را بازجویی کنی و به نقاط مثبت و منفی کارها، نیک و بد خیرو شرخود آگاه شوی و هم قدمی در خودشناسی بر داشته ای و هم بهتر می‌توان در راه خداوند حرکت کنی. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
(( یداله گوران اوریمی_ ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ )) . دوست شهید- تقی گوران : من با برادر شهید در روستای نبی آباد سکونت داشتیم. تعدادی نهال نارنگی، لیمو و پرتقال آوردم که در باغ بکارم چون دست تنها بودم با موتور از روستای نبی آباد به منزل پدرم آمدم تا کسی را برای کمک ببرم این نهال ها را بکاریم .دیدم یدالله خونه ست.اصرار کرد من به شما کمک می کنم من و او با هم با موتور رفتیم. در مسیر راه می گفت: این روستا ما هیچ وقت آباد نمی شود مگر این که شهیدی از محل برخیزد. یادت باشه من اولین شهید این محل هستم طی این حرف ها به منزل رسیدیم و شروع به کاشتن درخت کردیم. . یکی مانده بود درخت ها تمام شود گفت: این درخت را من خودم خاکش را می ریزم با دست خودم می کارم از من به عنوان یادگاری نگه داشته باش همین هم شد آن درخت برکتی است برای ما و یادگار روزی که آن عزیز این را کاشت. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
🔴 آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ▫️‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن!‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.‏اما مردم! ما رفتیم‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم.آقا خودش گفت: تو شهید میشی... ❣شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات :۱۹ فروردین ۱۳۶۶ کربلای ۸، شلمچه. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
عباس محسنی ( تیرکلای ) ۲۴ دی ۱۳۶۵ : خواهر شهید : یادم می آید که ماه رمضان برای درست کردن سحری پیش او رفتم من سحری را آماده کردم و او را صدا زدم که سحر شد بلند شو! دیدم روی کتاب هایش خوابیده ، هرچقدر صدایش کردم بیدار نشد بعد از نماز گفتم ، چرا برای خوردن سحری بلند نشدی ؟ گفت : بچه ها در جبهه در ماه مبارک رمضان در هوای گرم تابستان از تشنگی شدید یخ به شکمشان می بندند و روزه می گیرند . ما کار بزرگی نمی کنیم که بدون سحری روزه می گیریم. روز آخری که می رفت به جبهه به ما گفت : اگر خدا بخواهد بیست وچهارم برای ثبت نام در دانشگاه ارومیه رشته گیاه پزشکی می آیم. ولی خداوند تقدیر دیگری را برای او رقم زد و او دانشگاه جبهه را مقدم داشت و درست در همان روز به شهادت رسید و همچون  مولایش ابالفضل دو دست وی از بدنش قطع شد .  📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
. ▫️ رحمت سعیدی (۱۳۴۷ _ ۱۳۶۵ ام الرصاص) متولد زیبای جیربند شهرستان شهید پرور . ▫️رحمت اسوه و الگوی اخلاق و عبادت بود. در سن چهارده سالگی در یکی از کتاب‌هایش یاد داشتی نوشته بود که ۲۹ روز مانده به مهمانی خدا برویم ، برای گرفتن روزه ، روزشماری می‌کرد. اوایل انقلاب دوره راهنمایی در مشهد نزد دایی بزرگوارش بود و نزدیک حرم در مسجد خیابان طبرسی بنام مسجد حاج آخوند.بعد شهادتش هر ساله برای رحمت در همان مسجد مراسم یادبود می‌گیرند.شادی روحش صلوات🇮🇷 . ✍ حس زیبای زندگی
✅ این شهید را می‌شناسید؟؟؟ مسئول تعاون لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود. وقتی برادر زاده اش حسن در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید خیلی خوشحال بود. می گفت: طلسم شکسته شد و راه باز شد. . همیشه در تلفن به مادرش می گفت: مادر تو چطور به ما شیر داده ای که شهید نمی شویم؟ همیشه از زبان حضرت امام خمینی( ره) می گفت: شهدا تنها خدا مقامشان را می داند و بس . . 🌷 ابراهیم وکیل‌زاده مسئول تعاون لشکر ویژه ۲۵ کربلا گرامیباد. ✍ حس زیبای زندگی
♦️وصیت نامه ى شهیدعلی اصغر عباسی    در راهى كه من و امثال من و هزاران نفر دیگر قرار گرفته اند آرزوى ماست؛ گرچه آرزوى هر مسلمانى باید همین باشد، یعنى در راه اسلام گام برداشتن و به سوى اللّه پیش رفتن تا به لقاء اللّه رسیدن. حال كه از پیش شما مى روم، امیدوارم به چنین سعادتى برسم و واقعى باشم. من فقط براى خدا قدم برداشته ام. پدر و مادر و برادر و خواهر عزیزم، براى من گریه نكنید، ناراحت نباشید، براى من زیاد تشریفات نچینید؛ به یاد محرومین هم باشید. و پیام من به هر فرد مسلمان این است كه در هر زمان و هر مكان در برابر ظلم و ستم و منافق بایستید و احكام اسلام را به آنان بیاموزید و از مرگ هیچ هراسى نداشته باشید. امام را تنها نگذارید و از امام و انقلاب اسلامى حمایت كنید. هنگامى كه مرا در قبر مى گذارند، دست هایم را مشت كنید و چشم ها و دهانم را باز كنید تا دشمن بداند كه با مشت گره كرده به طرف او رفته ام و با چشم باز خط امام را انتخاب كرده ام. «خدایا خدایا تا انقلاب مهدى از نهضت خمینى محافظت بفرما» 🔻پیام شهید: خواهران حجابتان را حفظ نمایید.پیرو خط رهبرى باشید. تا به شما آسیبى نرسد. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi