حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشتهیمن #فصل_دوم #قسمت_60 صدای پا شنیدم.سرم رو بلند کردم و دیدم که یه زن و شوهر جو
...:
#رمان_فرشتهیمن
#فصل_دوم
#قسمت_61
سرم رو بالانگرفتم چون می دونستم آقامحسنه.آروم گفتم:
_سلام
و بعدش اومدم کنار.آقامحسن گفت:
+سلام خانوم مهاجر
بعد هم آروم رفت کنار.یه "ببخشید"آروم گفتم و رفتم بیرون.صدای پاش رو شنیدم که داشت پشت سرم میومد.صدا زد:
+نیلوفرخانوم
وایسادم و آروم برگشتم سمتش.همونطور سر به زیر گفتم:
_بله؟
+من دارم تلاشمو میکنم.فقط یه سوال؛شما به این وصلت راضی هستید؟یعنی شما هم دوست دارید با من ازدواج کنید؟
معلوم بود داره از خجالت آبمیشه وقتی این حرف ها رو میزنه.نمیدونستم چه جوابی بدم.بعداز چند ثانیه گفتم:
_اگه راضی نبودم مطمئن باشید مخالفت میکردم
زیرچشمی نگاهش کردم.لبخندی از سر رضایت زد و گفت:
+پس شما هم تلاشتونو بکنید.من دارم همه تلاشمو میکنم.البته منت نمیزارم ولی واقعا برای رسیدن به شما کم نمیزارم.مطمئن باشید
لبخند کوتاهی زدم.با اجازه ایگفتم وسرم رو انداختم پایین و داشتم میرفتم که صدای مریم رو شنیدم:
+نیلوفر،نیلوفر یه لحظه وایسا
برگشتم سمتش و گفتم:
_جانم؟کاری داشتی؟
دستم رو گرفت و گفت:
+چلّه بگیر
_یعنی چیکارکنم؟
_نیت کن یه کاری رو ۴۰روز انجام بده تا حاجتت برآورده شه.مثلا۴۰روز زیارت عاشورا یا دعای توسل بخون.یا۴۰ جمعه دعای ندبه بخون یا هرکاری که فکر میکنی خوبه و ثواب هم داره رو ۴۰ روز انجام بده
قیافه ام رو مظلوم کردم و گفتم:
_تاثیر داره؟
لبخند زد و گفت:
+اگه با اطمینان و یقین کامل کارت رو انجام بدی مطمئن باش تاثیر داره.خدا اینقدر بنده اش رو دوست داره اگه با اخلاص و اطمینان کامل چله بگیری ان شاءالله اگه حاجتت خیر باشه بهش میرسی.خیلیا با چلهگرفتن به حاجت هاشون میرسن
آروم گفتم:
_ان شاالله منم به حاجتم برسم.ممنون که راهنماییم میکنی مریم
تصمیم گرفتم چله دعای توسل بگیرم و به ۱۴ معصوم توسل کنم.هرشب سرخوندن دعای توسل کلی اشک می ریختم و از خدا میخواستم تا حاجتمو بده و کاری کنه بابام راضیشه به این وصلت؛
#زینب_شهبازیزاده
#ادامه_دارد...