eitaa logo
هیات شهدای گمنام
782 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
214 ویدیو
31 فایل
✅ کانال رسمی اطلاع‌رسانی برنامه‌های هیأت شهدای گمنام مرکز علمی فرهنگی شهیدآوینی استان قزوین 🆔صفحات ما در فضای مجازی: ble.im/heyat1342 t.me/heyat1342 eitaa.com/heyat1342 🔸️ارسال نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارتباط با ادمین: @Ali_1342
مشاهده در ایتا
دانلود
آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود سربندشان به نام تو زینت گرفته بود ▫️روایت هیأت 🏴 🚩 🆔 @Heyat1342
با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت... ▫️روایت هیأت 🏴 🚩 🆔 @Heyat1342
40.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | النَّجاةُ فی الصَّدق ▫️شب سوم فاطمیه ۱۴۴۶ ه.ق 🎙 حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد 🔻جهان آزاد خواهد شد فقط با رمز یازهراء 🏴 🚩 @Heyat1342
🔖 🔰 عدالت در زندگی ▫️شب سوم مراسم ۱۴۴۶ ه.ق 🎙 حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد 🔻جهان آزاد خواهد شد فقط با رمز یازهراء 🏴 🆔 @Heyat1342
هیات شهدای گمنام
📚 | 💭 ماجرا از زمانی آغاز می‌شود که عربی بیابان‌گرد در بیابان‌های عربستان، پیرزنی فرتوت را می‌بیند که در جواب سؤالات مرد صرفاً آیات قرآن را بر زبان جاری می‌کند و مقصود خود را تنها با کلام وحی می‌رساند. مرد وقتی مسیر و مقصد زن را می‌شناسد، او را به کاروانش می‌رساند و آن‌جا متوجه می‌شود این بانوی مؤمنه، فضّه خادمه (سلام‌الله علیها) است. پس از آن، ماجرای کتاب به گذشته‌های دور برمی‌گردد، جایی که فضّه با نام مریم در دهکده‌ای مسیحی زندگی می‌کند و توسط گروهی به بردگی گرفته می‌شود. ایشان دختری باهوش،‌ زیبا و مسیحی در آفریقا بود که از همان کودکی به دین اسلام علاقه‌مند شد. از کتاب بخوانیم: 🔰 «اشعهٔ طلایی خورشید به دهکده می‌تابید. دهکده کم‌جمعیت و آرام بود. جوانان پیدا نبودند و بیش‌تر در کلبه وقت می‌گذراندند. ترسی که سال‌ها در جانشان ریشه دوانده بود باعث می‌شد کمتر رغبتی به بیرون‌آمدن داشته باشند. حتی به قیمت دوری از آفتاب و روشنایی روز. در سکوت و خلوتیِ دهکده، مرد میان‌سالی بی هیچ دغدغه‌‌ای اسب پیرش را تیمار می‌کرد. دو دختر جوان هم کمی دورتر شتابان با دلو از چاه آب می‌کشیدند و به کلبه می‌بردند. آن‌ها چنان در رفتن عجله داشتند که گویی سوارانی در پی آنان هستند. 🔻سختیِ زمانه کمر پدر مریم را خم کرده بود و به کمک عصای چوبی راه می‌رفت. او به چهرهٔ شادمان مریم که موهای آنا را می‌بافت نگاه کرد و با شادمانی مردانه‌ای لبخند زد. تمامی امیدهایش در مریم خلاصه می‌شد. آن‌ها شانزده سال قبل وقتی او بعد از سال‌ها چشم‌انتظاری به دنیا آمده‌بود، به یاد او را مریم نامیده بودند. مریم تنها یادگار همسرش بود که ناجوانمردانه از او جدایش کرده و به ناکجاآباد برده بودند. 🔻مریم و آنا روی کُنده‌های چوبیِ پشت کلبه نشسته بودند. مریم از روی علاقه به پدرش لبخندی زد. پدرش با بوسه‌ای بر موهای مجعد او لبخندش را پاسخ داد. قلب مریم مالامال از عشق پدر بود. سال‌ها با بوسه‌های گرم پدر چشم‌هایش را به روی دنیا باز کرده بود و شب‌ها با لالایی‌های او که یادگاریِ مادر مهربانش بود با آرامش، چشم به روی دنیا بسته و با رؤیای خوش و امید به فردایی روشن به خواب رفته بود. هنوز هم دیدن چهرهٔ پدر او را غرق شادی می‌کرد. 🔻مریم به آرامی روی موهای مشکی و ابریشمی آنا دست می‌کشید و آن را با دقت می‌بافت. اشعهٔ طلایی خورشید موهای آنا را براق‌تر و زیبایی چهره‌اش را چند برابر می‌کرد. مریم عاشق چهرهٔ زیبای آنا بود و همیشه به زیبایی او غبطه می‌خورد. چهره‌اش هر بیننده‌ای را مجذوب خود می‌کرد. زیبایی‌اش با غرور بی‌جایی همراه شده بود. گمان داشت تمام پسران جوان دهکده باید عاشق او باشند. این فکر آنا همیشه باعث خنده مریم بود. 🔻داود کنار کلبهٔ خودشان با تبر هیزم می‌شکست و تمام حواسش به آن‌ها بود. او هربار که تکه‌های چوب را برای خردکردن جابه‌جا می‌کرد به آن‌ها نگاهی می‌انداخت و لبخند می‌زد. شهامت و جرئت مریم که بدون ترس در روشنایی روز در دهکده رفت‌وآمد داشت و با همه مهربان بود، باعث تحسین همیشگی داود بود. داود هر بار که به مریم می‌اندیشید، احساسی خوشایند تمامی وجودش را در بر می‌گرفت. شاید روزی می‌توانست با مریم ازدواج کند و با او خانواده‌ای تشکیل دهد و فرزندانی بیاورند. می‌دانست که مریم نیز به او بی‌میل نیست. اگر بیمار می‌شد، نگرانی‌های مریم در پرستاری و رسیدگی به او بیش‌تر از آنا بود. بی‌اختیار لبخند کش‌داری بر لبانش نقش بست. 🔻مردی اسب سوار با صورت پوشیده در فاصلهٔ بسیار دور و میان درختان ایستاده بود و دهکده را زیر نظر داشت. او خیره به دهکده تمامی رفت‌و‌آمدها را با وسواس می‌سنجید. افراد دهکده را تخمین زد و با خود اندیشید که در این دهکده تعداد جوانان و نوجوانان از پیرها بیش‌تر است. چشم‌هایش از شادی و امید برقی زد.» 🔻ادامه دارد... ؛ داستانی خواندنی براساس زندگی فضه، خادمه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) 🚩 🆔 @Heyat1342
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | آن‌چه در دومین شب مراسم گذشت... 🔻جهان آزاد خواهد شد فقط با رمز یازهراء 🏴 🆔 @Heyat1342
🔖 🔰 ضرورت آگاهی‌بخشی به فرزندان ▫️شب چهارم مراسم ۱۴۴۶ ه.ق 🎙 حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد 🔻جهان آزاد خواهد شد فقط با رمز یازهراء 🏴 🆔 @Heyat1342
🎙 | فاطمیه 👇 🏴 جهان آزاد خواهدشد فقط با رمز یا زهراء 🕌 قزوین، مسجدالنبی(ص) شبستان‌ امیرالمومنین(ع) 🚩 هیأت شهدای گمنام 🆔 @Heyat1342
احکام 4.mp3
10.56M
🎙 شب چهارم 🔹حجت‌الاسلام پیردهقان 🚩 @Heyat1342
سخنرانی 4.mp3
29.47M
🎙 شب چهارم 🔹 حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد تراشیون 🚩 @Heyat1342
part111.mp3
27.51M
🎙 شب چهارم 🔹حاج داوود اسماعیل‌پور 🚩 @Heyat1342
part222.mp3
9.97M
🎙 | خدا بزرگه 🔹کربلایی علی شالی 🚩 @Heyat1342