eitaa logo
هیأت شهدا
393 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.9هزار ویدیو
86 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋 معنویت 🔹 وقتی معنویت در جامعه وجود ندارد، رفاه اقتصادی هم فایده‌ای نمی‌بخشد؛ ‌ ۱۳۷۴٫۰۷٫۲۲
⁉️چرا اهالی معنویت «شب قدر» را پاس می‌دارند؟! 🔻اهمیت «شب قدر»، به اندازۀ «عاقبت‌بخیری» ما است، چراکه در شب قدر، مقدرات آیندۀ ما تعیین می‌گردد. اگرچه این آینده، آیندۀ یک سال بعد ما است، ولی ممکن است در این آینده حوادثی رخ بدهد که دیگر ما از عاقبت‌بخیری فاصله پیدا کنیم، یا قطعاً عاقبت‌بخیر بشویم. سال آیندۀ ما یعنی همۀ عمر آیندۀ ما. نه تنها در شب قدر، پروردگار عالم، آیندۀ ما را رقم می‌زند، بلکه چون بر اساس گذشتۀ ما، مقدرات ما تعیین می‌شود، شب قدر، جمع‌بندی از گذشتۀ ما هم هست. تکلیف گذشته و آیندۀ ما در شب قدر روشن می شود. 👤 علیرضا پناهیان 🚩مصلی تهران، شب نوزدهم رمضان ۹۷
🍃🌸🍃 🕗 آرام نگردد دل شوریده‌ام امشب تا آن که کند دیدنت از عشق کفایت ┄┅┅❁💚❁┅┅ ✋ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹افطار روزه بر اثر تشنگى و گرسنگى ⁉️اگر (در ) براى خوردن بيدار نشود و نتواند روزه را تا ادامه دهد و به دلیل ، روزه را کند، آيا واجب است؟ ✅ج: اگر روزه را تا زمانی ادامه دهد که ادامۀ روزه ـ بر اثر و ـ همراه با و سختی زیاد باشد در این صورت اگر افطار کند، فقط واجب است و کفّاره ندارد.
📌بی‌بی‌سی شهید شدن مرزبان ما رو تروریستی نمیدونه تلویحاً از مخالفین مسلح حمایت می‌کنه همین بی‌بی‌سی برای ناوچه کنارک اشک تمساح میریزه! خبر درستش اینه: ستوان یکم "حمید فعله‌گری" از هنگ مرزی بانه به هنگام کنترل نوار مرزی در درگیری با تروریست‌های غرب کشور به شهادت رسید. ✍️«محمد نیا»
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اول مظلوم عالم ➕ مصائب خاص امیرالمؤمنین(ع)
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_شصت_و_نه اما آیا این همه ی چیزی بود که د
@kheymegahevelayat منو بردن پایین داخل یه اتاقی، چنددقیقه بعد حاج کاظم وارد شد. یعنی به حدی عصبی بود که صورتش قرمز شده بود. معلوم بود کلی حرص خورده. باعصبانیت گفت: _معلومه چیکار میکنی؟ با اجازه کی اومدی اینجا؟ به چه حقی وارد خونه امن شدی؟ با چه حقی به متهم زیر دستت حمله میکنی؟ هان؟ با تو هستم عاکف؟ چیزی نگفتم. ادامه داد گفت: _مگه با تو نیستم؟ کر شدی؟ بیش از یک دهه تحت نظر من کار کردی، کجا بهت این غلط کردنای اضافی رو یاد دادم؟ کجا سیستم بهت اینارو یاد داد؟ کجا تشکیلات به تو یاد داد از اعتمادش میتونی سوء استفاده کنی وَ چون رمز ورود داری بیای بزنی یکی رو لت و پارش کنی؟ حرف بزن !! چرا لال شدی؟ صدا م و بردم بالا گفتم: + حاج کاظم، آقا، عمو، ارباب، رییس، فدات شم، من دارم از درد زنم می میرم. میفهمید چی میگید؟ باعث و بانی تموم این سیاهی های زندگیه من در این یکسال همین عطای آشغاله ! _تو از کجا میدونی عطا هست!! با این حرف حاجی هنگ کردم. یعنی دیگه کی میتونست غیر از عطا باعث و بانی این اتفاقات باشه؟ حاجی ادامه داد گفت: _بار آخرت باشه همچین غلطی میکنی. + خودت و بزار جای من ! بعدش ببینم چیکار میکنی. وقتی ببینی ناموست داره جلوی چشمات پرپر میشه، میخوام بدونم ببینم بلدی ساکت باشی؟ حاج کاظم بلدی؟ با شما هستم! بلدی؟ وقتی زنت چندوقت دست یه مشت نامحرم اسیر باشه بزننش اونوقت میتونی حرص نخوری؟ تو که دیدی فاطمه اسیر دست اینا شده بود. همین عطا و تیمش بودند که این بلا رو سر زندگیم آوردند. از کجا برات بگم؟ بگو تا بگم. _گندکاری امشبت و خودم گزارش میدم به مقام بالاتر. تا الان هرچی در مقابل کله شقی های تو سکوت کردم بسه. بابا به همون خدای بالاسر که شاهده، پدر شهیدت هم کله شق بود در مسائل اطلاعاتی زمان جنگ! اما مثل تو یاغی و قالتاق نبود! چرا تشکیلات و با چاله میدون اشتباه گرفتی عاکف؟ +من با چاله میدون اشتباه نگرفتم. میدونم چی به چیه! اما موقعی که ببینم زنم و زندگیم داره بخاطر کم کاری های امنیتی مقامات بالاتر از خودم به این روز می افته ساکت نمیشینم! _کسی کم کاری نکرد.  شلوغش نکن. +چرا، کم کاری شده که الان وضع من اینه. خیلی بحث کردیم... دیگه داشتم بخاطر خون ریزی زیاد از حال میرفتم که دکتر فورا اومد بالا سرم. درمانم کردند و به خاطر درد شدیدی که داشتم با رضایت حاج کاظم بهم مرفین تزریق کردند و تا صبح خوابیدم. اونشب تا صبح ساعت ۹ صبح در بازداشت موقت خانگی بودم تا اینکه حاج کاظم دستور داد منو آزاد کنند برگردم ۴۴۱۲. حاجی گزارشم و نوشت داد به رییس تشکیلات! قرار شد تا انتهای این پرونده موقتا با من کاری نداشته باشند تا بعد از پرونده دهنم و صاف کنند. بعد از یک هفته خانومم وضعیتش بهتر شدو به بخش عمومی منتقل شد. کمی سرحال تر بود. ۱۲ روز در بیمارستان تریتا بستری بود تا اینکه مرخص شد، برگشتیم خونه. روزها مادرم و مادر فاطمه پیشش بودند و پدرشم بهش سر میزد و پیگیر داروها و... بود، منم شب ها یک درمیون میرفتم خونه، موقعی هم که نبودم مهدیس می موند پیش فاطمه. دیگه همه از وضعیت فاطمه زهرا خبر داشتند، حتی خودشم بخاطر شیمی درمانی تاحدود زیادی فهمیده بود. ۱۴ روز مانده به اربعین سید و سالار شهیدان. اون سال قرار نبود برم کربلا. برای رهگیری هم در کمیته سه نفره تصمیم بر این شده بود که عاصف و بفرستیم. یادمه اون سال خیلی دل فاطمه میخواست باهم دیگه بریم زیارت امام حسین. از یک سال قبلترش هم برنامه ریزی کرده بودیم اربعین اون سال و پیاده بریم کربلا. هرکسی منو می دید یا وقتی زنگ میزد، میگفت: «آقا عاکف ، اگر میری کربلا، به ما بگو تا با هم بیایم.» منم میگفتم نه قرار نیست امسال برم. اما... خاطرم هست یه شب حدود ساعت ۱۱ بود که کنار خانومم بودم و ازش مراقبت میکردم، از فرط خستگی چشام باز نمیشد. بین خواب و بیداری بودم و همینطور که نشسته بودم، گوشی کاریم زنگ خورد...نگاه به شماره کردم عاصف بود.. از اتاق فاطمه خارج شدم... جواب دادم: +سلام. جانم عاصف. _حاجی سلام. آبجی فاطمه حالش خوبه؟ +شکر. چی شده زنگ زدی؟! _سوژه مون داره بارو بَندیلشو میبنده بره زیارت. +چقدر زود؟ _الله اعلم. +کِی حرکت میکنه؟ _فردا صبح ساعت ۸ ! +با کی؟ _خب معلومه دیگه! با عشقش حضرت نسترن. +عجب.. پس با هم میرن!! خیل خب.. من صبح زود میام سمت تو. کاری نداری؟ _نه. یاعلی. شب بخیر. همین که قطع کردم پشت بندش یکی دیگه زنگ زد..جواب دادم: +سلام. بفرمایید _سلام آقا عاکف..خوبی آقاجان؟ خشکم زده بود از این لحن.. حاج هادی پشت خط بود.. کمی جا خوردم چرا این وقت شب زنگ زد.. لحنش هم نسبت به هفته های قبل مودبانه تر شده بود. گفتم: +ممنونم.. چیزی شده حاج آقا؟ _باید بیای اداره. +چشم. تا کِی؟ _الان ۲۳:۰۵ دقیقه هست.. تا ۱۲ و نیم بیای خوبه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎐اولین شب از شبهای احیاست، سر سفره خاصی قرار گرفته ایم. منظور از احیا، زنده شدن انسان است. این شبها خدای تعالی یک تفضل خاصی به بندگانش دارد که انسان بیدار می شود. لیلة القدر خیر من الف شهر بهتر از هزار ماه است! هزار ماه برابر است با ۸۳ سال، یعنی طول عمر یک انسان. 🎐اگر شما بتوانید این شب را درک کنید، مثلا می خواستید ۸۳ سال زندگی کنید تا به درجه ای از رشد و پیشرفت برسید، در یک شب عاید شما می شود. اگر برای مزد و ثواب کار میکنی، یکشب کار کنی به اندازه ۸۳ سال مزد می گیری. اگر برای انس با خدا کار می کنی، در یکشب خدا راه را بهت نشان می دهد. ولی ما نفهمیده ایم از چه مسیری برویم تا به اینها برسیم؟! دعای جوشن کبیر خواندن خوب است ولی وقتی معنیش را نمی فهمی و با خستگی می خوانی چه چیزی عایدت می شود؟ نماز قضا را هم در طول سال وقت دارید که بخوانید. 🎐اما بنشینید با تفکر و تدبر که یکساعت تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت است. فکر کنیم چه باید بکنیم تا بهتر از ۸۳ سال باشد؟! فقط یک مؤمن ظاهری و مسجدی و خشک مقدس نباشیم! اهل رشد و پیشرفت باشیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که دو روزش با هم مساوی باشد مغبون است، ضرر کرده! از سال قبل تا الان چقدر پیشرفت کردیم؟ به کجا رسیدیم؟ اگر از نظر ایمان، فهم و درک همان فرد پارسال باشیم، مغبونیم. حالا وای به حال کسی که بیشتری هم کرده، ادامه روایت می فرماید: فَُهوَ مَلعُون! این شخص ملعون است! 🎐امشب شب توبه است! از خدا بخواهیم گناهان و اشتباهاتی که روی مرتکب شده ایم را ببخشد، این پرده های حجاب را کنار بزند تا ما حقیقت شب قدر را بفهمیم. ادامه دارد. 💎استاد حاج آقا زعفری زاده