#سالروز_عملیات_فتح_المبین
🔷آغاز عملیات فتح المبین؛ پایان توهم شکست ناپذیری ارتش بعث عراق
🔸بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در بیانیهای با گرامیداشت دوم فروردین، سالروز آغاز عملیات غرورانگیز فتحالمبین، این عملیات را نقطه شکلگیری گزاره غلبه رزمندگان اسلام بر صدام و باطلسازی توهم شکستناپذیری ارتش بعث صدام در جنگ تحمیلی دانست.
🍃🌸🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
در سینه می تپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی امام رضا کنند
در حسرت طواف تو ای آشیان قدس
مرغان شکسته پر، چه پرها که وا کنند
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_بیست_و_هشت وقتی حاج کاظم گفت مطمئنم این
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_بیست_و_نه
مهدیس گفت:
_آره دیگه، از بس فک و فامیلای با محبتی دارم.
به شوخی گفتم:
+مهدیس! تو نمیخوای دست از این مسخره بازیات برداری؟ نمیخوای شوهر کنی بری پی زندگیت؟ تا کی میخوای به بهانه درس خوندن همینطور مفت بخوری و بخوابی؟
خندید گفت:
_خب بعدش... «تیکه کلامش بود»
گفتم:
+بعدش و تو بگو.
_چه عجب. راه گم کردید. از اینورا ؟
+از اونورا !!
_حضرت آقای دامادِ کم پیدا !! چه عجب یادی از خواهر خانومت کردی؟ چیشده یادت اومده یه آبجی کوچولو داری؟
+خواستم بهت افتخار بدم.
_بسیار عالی..
+میگم مهدیس، فاطمه خونه شماست؟
_وااا. نه بابا... آخه این وقت صبح خونه ما چیکار میکنه. خودش شوهر داره. زندگی داره. بعدشم شوهرش تویی، از من میپرسی؟
+آخه زنگ زدم جواب نداده بود، برای همین خیلی نگران شدم. گفتم شاید اومده خونه شما به تو و پدر مادرت سر بزنه، برای همین شاید شمارو دیده، دیگه من و فراموش کرده.
_نه اینجا نیست.. پدرمم صبح رفته بیرون.. مادرمم رفته بازار خرید.
+باشه. کاری نداری؟
_نه. خداحافظ.
خداحافظی کردم بلافاصله شماره خونه مادرم و گرفتم. پنج_شش تا بوق خورد مادرم جواب داد. نمیخواستم نگرانش کنم.. بعد از سلام و احوالپرسی، خواستم آمار اینکه پیشش کی هست رو بگیرم که گفت:
« فاطمه زهرا خوبه مادر جان؟ کجایید؟ چرا اینجا نمیاید؟ »
دو زاریم افتاد که فاطمه اونجا هم نیست. کمی با مادرم صحبت کردم بعدش قطع کردم.. مجددا یکبار به فاطمه زنگ زدم، ولی بازم جواب نداد. تماس گرفتم با مهدیس... جواب داد:
+الو مهدیس، ببخشید دوباره زنگ زدم.
_نه خواهش میکنم. چیزی شده آقا محسن؟
+جات خوبه؟ میتونی تابلو نکنی و باهام صحبت کنی؟
_نه خوب نیست. زن داداشم اینجاست.. فقط میتونم شنونده باشم.
+باشه. پس خوب گوش کن چی میگم. پدر و مادرت از ماجرای الان باخبر نشن.. راستش فاطمه از دیشب تا وقتی که صبح خواستم بیام سر کار کمی ناخوش احوال بوده.
_چرا؟ چی شده مگه؟
+هول نکن! ازم سوال هم نپرس.. فقط کاری که بهت میگم انجام بده. نیم ساعتی میشه که هرچی زنگ میزنم به موبایل فاطمه زهرا، حتی با خونه هم تماس میگیرم، اصلا جواب نمیده. دلم شور افتاده. کلید خونه رو میدم به یکی از همکارا بیاره برات. ماشین پدرت و بگیر فورا برو سمت خونه ما، ببین فاطمه چیزیش نشده باشه یا اینکه یک وقت فشارش بالا_پایین نره.
_باشه. پس فوری بفرست بیاره تا منم برم. الان که اینطوری گفتی خودمم نگران شدم! راستی نکنه بارداره !!
+میشه دست برداری؟
_ببخشید..
تلفن و قطع کردم، کلید خونه رو از کیفم گرفتم و زنگ زدم به برادرم تا بیاد داخل یه پارک نزدیک ادارمون ازم بگیره و ببره بده به خواهرخانومم. من همینطور پشت هم زنگ میزدم اما همچنان تماس های من بی پاسخ می موند.
نیم ساعت بعد، خواهر خانومم مهدیس پیامک زد گفت:
« سلام. من کلید و از داداشت گرفتم . دارم میرم سمت خونتون. »
از منزل پدرخانومم تا منزل ما با ماشین بیست دقیقه ای زمان میبرد. زیاد وقت نداشتم و باید ساعت 10 میرفتم جلسه. زنگ زدم به مهدیس. جواب نداد.. حدودا 10 دقیقه بعد خودش زنگ زد بهم. از دلهره ی زیاد، رفلاکس معده گرفتم و تموم معدم به هم ریخته بود. تماس مهدیس و فوری جواب دادم:
+الو مهدیس کجایی؟ خواهرت و دیدی؟ خونه هست؟
باحالت تقریبا عصبانی گفت:
_سلام.. آقا محسن این آبجیِ گرانقدر من داخل اتاقش خوابیده بود.. بیا گوشی رو میدم به خودش تا باهاش صحبت کنی. همین الان بیدار شده دورش بگردم.
یعنی میخواستم با سر برم داخل دیوار. خونسردیم و حفظ کردم. فاطمه زهرا گوشی رو گرفت..گفت:
_سلام محسن. چیشده؟
+سلام. ساعت خواب!! معلومه کجایی؟ چرا جواب تلفنام و نمیدی؟
_خب معلومه کجا هستم. خونه دیگه.
+اولین باره میبینم ساعت 9 خواب باشی. همیشه از من سحر خیز تر بودی.
_آخه الان این چه حرفیه داری میزنی تو !! خب من سرم درد میکنه.
+دیشب بهت گفتم بیا بریم دکتر، اما به حرفم گوش نمیدی. همین امروز وقت میگیرم میریم با هم پیش یه دکتر خوب تا معالجت کنه. به مهدیس بگو نره خونه و بمونه خونه ما ازت مراقبت کنه.
_بمونه چیکار کنه. بزار طفلک بره به درس و دانشگاه و زندگیش برسه...خیالت جمع باشه، منم نیاز به مراقبت ندارم. خودم از پس کارام بر میام.
حوصله بحث نداشتم... گفتم:
+خوددانی. ازمن گفتن بود. لااقل بگیر الان بلند شو یه آبی به دست و روت بزن، یه چیزی هم بگیر بخور تغییر ذائقه بده تا حالت بهتر بشه. نگیر همینطور نخواب. زیاد خوابیدن خوب نیست، چون تنبل ترت میکنه!
_چشم. کی میای خونه؟
+فعلا درگیر کارام هستم.
_کجایی؟
+طبق معمول اداره هستم ! راستی، برنامه ی مسافرت رفتنت با دوستات چی شده؟
_قراربود اگر پنجشنبه شیراز پرواز داره بریم که ظاهرا این هفته نداره.. دلیلشم نمیدونم چیه؟
+باشه..ان شاءالله خیره.. من برم جلسه.. فعلا خداحافظ..
مداحی آنلاین - ویژگی های پیامبر (ص) - حجت الاسلام رفیعی.mp3
9.07M
🌸 #عید_مبعث
♨️ویژگی های پیامبر اکرم(ص)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
@hyate_shohada
⭕️ پردهها در حال کنار رفتن است
🔺نامه ۱۰۲ نفر از پزشکان متخصص و فوق تخصص ایران به روسای جمهور کشورهای منطقه برای بستن آزمایشگاه های بیولوژیک ارتش آمریکا در منطقه که در حال تحقیق و تولید عوامل بیولوژیک خطرناک با اهداف نظامی علیه ملت های منطقه هستند.
#در_خانه_بمانیم #کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
⭕️ اعمال روز ۲۷ رجب
✔️ در روایتى از امام صادق (ع) از عید مبعث به عنوان شریفترین اعیاد یاد شده است و براى روز ۲۷ رجب چند عمل توصیه شده است:
✅غسل
🔺غسل کردن از جمله اعمال مستحب روز ۲۷رجب می باشد.
✅روزه
🔺روزه گرفتن در روز ۲۷ رجب یکى از چهار روزى است که در تمام سال براى روزه گرفتن امتیاز دارد و در روایتى از امام صادق (ع) آمده است: هر کس در روز 27 رجب روزه بگیرد، خداوند براى او پاداش هفتاد سال روزه را مىنویسد
✅بسیار صلوات فرستادن
🔺در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده است که در این روز روزه مىگیرى و بر محمد و آلش زیاد صلوات مىفرستى.
✅زیارت حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع)،متن این دو زیارت در مفاتیح آمده است.
✅نماز روز ۲۷ رجب
📜در مصباح از رَیّان بن الصّلت مروى است که حضرت امام جواد (ع) در زمانی که در بغداد بود روز۱۵ و روز ۲۷ رجب را روزه گرفت و جمیع اطرافیان آن حضرت روزه بودند و حضرت به ما امر فرمود که
🔺دوازده رکعت نماز بجا آوریم که در هر رکعت حمد و سوره خوانده می شود
♻️بعد از نمازها چهار مرتبه هر یک از سوره های حمد و توحید و مُعَوَّذَتین (ناس و فلق)
💠و چهار مرتبه
«لا اِلهَ اِلا اللّهُ و اللّهُ اَکْبَرُ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ اللّهُ اللّهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا»
💠چهار مرتبه «لا اُشْرِکُ بِرَبِّى اَحَدا» خوانده می شود.
#عید_مبعث
#جهش_تولید
#سال_نو_مبارک
🕊🕊🕊🕊
باور کنید چادر شما
نعمت است، قدر این نعمت را بدانید؛
ک به برکت مجاهدتِ
حضرت زهرا س بدست آمده است!
•| #شهید_مجتبی_بابایی_زاده
#شبتون_شهدایی🌙✨
هدایت شده از هیأت شهدا
1_12519061.mp3
2.07M
💠 #دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) دعای عهد خواندی، مقدراتت عوض میشود....⚡️
🎊 #عید_مبعث_مبارک 🎊
چهمبارکسحریبودوچهفرخنده شبی
که نبی شد پسر آمنه ، ماه عربی
بعثتیکردکهابلیسطمعکردبهعفو
رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سخنرانی منتشرنشده #حاج_قاسم_سلیمانی به مناسبت سالگرد عملیات فتح المبین
🔹 اگر میخواستیم فتحالمبین را مثل سال۵۹ مدیریت کنیم، ممکن نبود بتوانیم آنرا آزاد کنیم.
مداحی آنلاین - مبعث - حیران شد چشمان حرا در عید قرآن - میثم مطیعی.mp3
4.03M
🌸 #عید_مبعث
💐حیران شد چشمان حرا در عید قرآن
💐روشن گشته جان جهان از روی ایمان
🎤میثم #مطیعی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
@hyate_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 پخش مستقیم سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به ملت شریف ایران؛
🔺امروز یکشنبه ۳ فروردین ۹۹ ؛ ساعت ۱۱:۳۰ شبکه خبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب:
🔹آمریکایی ها چندبار گفتهاند حاضرند کمک دارویی به ایران کنند و گفتهاند فقط شما از ما بخواهید.
🔹این از حرفهای عجیب است؛خودتان دچار کمبود هستید.
🔹اگر دستتان باز است خودتان استفاده کنید؛شما خودتان متهمید که کرونا را ایجاد کردهاید.
هدایت شده از هیأت شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الله اکبر۴
✨اشهدان لا اله الّا الله۲
✨اشهدان محمداً رسول الله۲
✨اشهدان علیاً ولی الله۲
✨حی علی الصلاة۲
✨حی علی الفلاح۲
✨حی علی خیر العمل۲
✨الله اکبر۲
✨لا اله الّا الله۲
هدایت شده از هیأت شهدا
﷽
#لحظه_استجابت
🍃اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🍃
#کتاب_عدالت
📖اگر ما در مدیریت آموزش و پرورش به مسئلهی عدالت توجه کنیم، نتیجه این خواهد شد که در آیندهی کشور، عدالت نسبی بین قشرها و مناطق کشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالتمحور نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که اختلافات طبقاتی در آیندهی کشور روزبهروز بیشتر خواهد شد؛ تأثیرات آموزش و پرورش را ببینید!
📓گفتار دوم: برای تحقق عدالت چه باید کرد؟
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_سی_و_نهم
#شهیدانه 🌹🕊
🌷 #شهید_امین_کریمی اصالتاً مراغهای و ساکن تهران، دانشجوی بسیجی در رشته برق الکترونیک در دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) بود که در حین انجام مأموریت مستشاری در حومه شهر حلب در سوریه به شهادت رسید.
🌷 این شهید بزرگوار در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) و در روز پنجشنبه ۳۰ مهر در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بهدست نیروهای تکفیری در کشور سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در امامزاده چیذر تهران آرام گرفت.
#شهید_مدافع_حرم 🕊
#شهید_امین_کریمی🌷
هدایت شده از هیأت شهدا
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
#یک_مسئله
🔹خمس هدیه
⁉️ آیا به هدیه و عیدی هایی که دریافت می کنیم اعم از عیدی از محل کار یا عید نوروز، خمس تعلّق می گیرد؟
✅ج: عیدی و آنچه به عنوان هدیه پرداخت می شود، خمس ندارد.
#احکام_خمس
#خمس_هدیه
#خمس_عیدی
🍃🌸🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
گمانم «عالم ذر» در همین ایوان طلا بوده
در آن عالم دم «قالو بلی»مان «یا رضا» بوده
┄┅┅❁💚❁┅┅
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
#گزارش
#بینالملل
💢صحبت های جالب استاد تاریخ دانشگاه مک گیل کانادا در خبرگزاری“گلوب اند میل”:
🔻تا به امروز فرد مذهبی نبودم و به دین معمولا نگاه تحقیرآمیز داشتم
🔻تنها نماد دینی در اطرافم #حجاب زنان مسلمان محله مان بود
🔻اما الان، در عصر ویروس کرونا، احساس میکنم تنها با دعا آرامش میگیرم.گاهی از همه حتی همسرم فاصله می گیرم و در گوشه ای سعی می کنم دعاهایی که از مراسمات مذهبی به یادم مانده در ذهنم مرور کنم
🌐منبع:https://www.theglobeandmail.com/opinion/article-im-not-religious-yet-in-the-face-of-coronavirus-i-seek-solace-in/
🔺وزیر بهداشت دستور ورود متخصصان طب ایرانی به حوزه پیشگیری و درمان کرونا را صادر کرد
🔹با دستور وزیر بهداشت به دبیر ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، متخصصان طب ایرانی، رسما به حوزه پیشگیری و درمان کرونا در کشور وارد میشوند.
🔹وزارت بهداشت گفته «در اغلب شهرهای کشور چین، برای درمان ۹۰ درصد بیماران کرونایی، از ترکیب طب رایج و طب سنتی بهره گرفته شده» و پزشکان چینی از بهکارگیری طب سنتی در مهار و درمان کرونا «نتایج قابل توجهی» کسب کردهاند.
#ایسنا
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_بیست_و_نه مهدیس گفت: _آره دیگه، از بس ف
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_سی
اون روز من کلا در جلسه بودم.. غروب همون روز کارام که تموم شد خسته و کوفته رفتم دنبال خانومم و بردمش درمانگاه. دکتر یه سری آزمایش و سی تی اسکن و ام ار آی از سر و مغز خانومم نوشت و قرار شد سرفرصت بریم کلینیک.
کارای مربوط به معالجه که تموم شد، خانومم و سر راه رسوندم خونه مادرم. فاطمه که خواست پیاده بشه، دیدم موبایل فاطمه زنگ خورد.. صفحه گوشیش و نشونم داد، دیدم شماره مادرمه. گفتم: « جواب بده ببین چی میگه مادرم » گذاشت روی اسپیکر، شروع کرد صحبت کردن:
*سلام مادرجون. خوبید. من جلوی درب خونتونم.
*سلام دخترم.. خوبی مادرجان.. خوش اومدی.. من پشت پنجره هستم دارم میبینمت.. به محسن بگو بیاد بالا. دلم براش تنگ شده. برادر خواهراشم اینجا هستند.
اشاره زدم به فاطمه تا به مادرم بگه که میریم بالا ! فرصت نبود باید سریع میرفتم مادرم و میدیدم و بر میگشتم. ماشین و پارک کردم با خانومم رفتیم بالا.. مادرم تا منو دید گفت:
_سلام پسر بی وفای من ! خوبی!
+سلام زندگی من.. خوبی دورت بگردم؟
رفتم دستش و بوسیدم، کنارش نشستم.. با بردارا و خواهرام کمی گفتیم و خندیدیم. مادرم گفت:
_می دونی چندوقته ندیدمت؟
+تصدق چشات...من خاک پاتم.. ببخشید.. بخدا فرصت ندارم.. مادرجان خودتم میدونی که من یه تایم خالی گیر بیارم، غیرممکن هست بهت سر نزنم..
برادر خواهرامم گفتند:
«خونه ما هم که سالی چندبار بیشتر نمیای!»
گفتم:
« من شرمنده همه ی شماها هستم. حق دارید. این خانومم که الآن اینجا حی و حاضر هست، خودتون ازش بپرسید من دیشب بعد از چند روز رفتم خونه! بخدا درگیر کارام هستم. شرکت ما کلا همینه.»
غیر از مادرم و همسرم، هیچ کسی نمیدونست من در سیستم اطلاعاتی ایران کار میکنم. همه خیال میکردن در وزارت نفت کار میکنم.. طی این سالها یکی دوبار هم گفتم کارمند شهراداری هستم، یه بار هم گفتم رفیقم من و برده اداره برق مشغول به کار کرده و... خلاصه معمایی بود برای خودش...بگذریم.
بعد از حدود ۲۰ دقیقه از همه خداحافظی کردم اومدم پایین سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه امن.. چون به هیچ عنوان فرصت نداشتم بیشتر از این بمونم. وقتی رسیدم یکی از بچه ها درب و باز کرد رفتم داخل پارکینگ. فورا اسلحه و وسیله هام و از صندوق عقب ماشین گرفتم، مستقیم رفتم طبقه اول سراغ بچه های تیم مستقر در ۴۴۱۲. یه سری گزارشات کاری بهم دادن و منم راهنماییشون کردم و... !!
گزارشات و که شنیدم رفتم به طبقه سوم داخل اتاق کارم. سنسور و زدم وارد شدم! دیدم عاصف طبق معمول با کفش روی مبل خوابیده، خواستم پارچ آب که روی میز بود بگیرم خالی کنم روی صورت عاصف، اما منصرف شدم. دیدم خودشو جمع کرده!! طفلی انگار سردش بود، رفتم یه پتو گرفتم کشیدم سرش تا گرمش بشه. بعد رفتم کمی شوفاژ و زیاد کردم تا اتاق گرمتر بشه ! واقعا خستگی و زحمات بچه ها رو با پوست و گوشتم لمس میکردم.
همین که پشت میزم نشستم تا کارم و شروع کنم صدای عاصف خان اومد...گفت:
_چه عجب! بعد از یکی دو روز تشریف آوردی اینجا ! آفتاب از کدوم طرف در اومده که سری به کلبه فقیرانه ما زدی برادر.
+عه بیداری !!؟؟
_پ ن پ! در یک غار به همراه اصحاب کهف خوابیده ام! مثل اینکه از خودت یاد گرفتم موقع خوابمم هوشیار باشم !!
+چخبر؟
_هیچچی. خبر خاصی نیست! یعنی هست، اما تو هنوز نگفتی که چیشد یادی از ۴۴۱۲ کردی.
+به تو هم باید جواب پس بدم؟ بعدشم اینجا کلبه وحشت هست.. کلبه فقرا نیست.. چون کلبه فقرا این همه امکانات نداره ! نمیخوای بگی خبر چی داری؟
_ خبر که زیاده، اما از کجا بگم؟ معلومه کجایی عاکف جان؟
+مثل اینکه دیروز رفتماااا. جوری میگی کجایی که انگار دوسالی میشه که نیستم و فراقم کورتون کرده. بعدشم، تو اینجا همچین بهت بد نمیگذره هااا. گرفتی روی مبل گرم و نرم با کفش خوابیدی!
_دیگه چه کنیم ! چو ایران نباشد تن من مباد !! خسته ام، خسته! برای ایران هست تموم این کارها! متوجه ای که!
خندم گرفت.. یه شکلات روی میز بود پرت کردم سمتش گفتم:
+مسخره! بار آخرت باشه با کفش میری روی مبل میخوابی !! تا الان چندبار بهت تذکر دادم.. دفعه بعد از همین بالا میندازمت پایین تا اعدام انقلابی بشی!
شکلات و باز کرد انداخت دهنش، گفت:
_چشم آقا عاکف. ما دیگه روی زمین میخوابیم.. خوبه؟
+هرجا میخوابی بخواب داداش.. اینارو ولش کن الآن.. لطفا همین الان خیلی فوری آماده شو تا با بچه ها جلسه بزاریم ببینیم کجای کاریم !
عاصف بلند شد رفت یه صندلی رو از گوشه اتاق کشید آورد سمت میز من. نشست کنارم، جدی شد و گفت:
_آقا عاکف یه خبر بد دارم..
بدون این که نگاش کنم گفتم:
+بگو.
_داریوش و صابر اونور احساس خطر میکنن.
#عاکف_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اذعان کارشناس بیبیسی به قدرت و نفوذ منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی
🔸بیبیسی، مهدی مهدوی آزاد: حکومت ایران، حکومت قدرتمندی است و رهبری جمهوری اسلامی در پایتخت پنج کشور بازیگردان است و بسیار قدرتمند است.
🔸جمهوری اسلامی، توان نظامی، بسیج و ایدئولوژی و نفوذ قابل توجه ای در منطقه دارد و این یعنی اینکه کارتهایی برای بازی و فروش دارد؛ کارتهایی که جامعه بینالملل و آمریکا حاضرند با خرید آنها امتیازاتی را بدهند.