🌷🕊🌺🕊
#سردار_دلها
#شهادتت_مبارک
چگونه باور کنم خبر رفتنت را #سردار؟
پاشو ، مگر نمی بینی شامیان دور #علی را گرفته اند؟
پاشو #برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار #علقمه
بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم #میر و #علمدار نیامد"
پاشو دلمان برای #لبخندت
برای #بصیرتت
برای آرزوهای #شهادتت تنگ می شود
#پاشو_امیر_لشگر_ایران
پاشو هنوز #فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پر صلابت
برای #فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم #رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال #شهادت گشتی
تا آخر تو را در #آغوش گرفت
#تو_شهید_زنده_بودی
و حالا #یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت #حضرت_مادر
برای هر قطره #خونت باید هزینه ها بدهند
#حاج_قاسم
بشنو
"بسم الله القاسم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند
شادی روح #امام_راحل و #شهدا خصوصا #سردار و #محبوب_دلها ، #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صلوات
🕊 از داغ او نوشتم و جوهر کبود شد
پژمرد یاس و بال کبوتر کبود شد
آن لحظهای که چاه به آهش جواب داد
خرمای نخلهای تناور کبود شد
پهلو گرفت از غم او کشتی نجات
دریا کویر گشت و سراسر کبود شد
از آن به بعد بود که انگشتر عقیق
بر دستهای خستهی حیدر کبود شد
یک لحظه فکر کرد چرا در نبود او
دیوارها سیاه شد و در کبود شد؟
از خون روی میخ به پهنای آسمان
یک قطره ریخت، چشمهی کوثر کبود شد
از بس که چشم دوخت و از بس که اشک ریخت
چشمش میان قبله و بستر کبود شد
آرام دست فاطمه را بوسه زد ولی
با بوسه نیز جسم مطهر کبود شد
این گنبد کبود که آغاز قصه بود
از دردهای آل پیمبر کبود شد
هر جا که مردمی به غم او نشستهاند
آنجا هزار صورت دیگر کبود شد
تا لب گشود از غم خود چند سال بعد
محراب غرق خون شد و منبر کبود شد
ما را که پیر کرد، ببین با علی(ع) چه کرد
آن لحظهای که صورت مادر کبود شد
#سید_سعید_صاحب_علم
شهادت #حضرت_مادر تسلیت باد💔🏴
🍃چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔
.
🍃یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓
.
🍃روزهایی که از خیل #عشاق جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام #حسن، اشک ریختی. از #حضرت_مادر، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀
.
🍃جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ#گناهانم است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞
.
🍃باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد #ساری.
.
🍃آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان #شهدا ببری. چشم هایم را ببندم و در #دارالشفای عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش #هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر #یازهرا (س) بگویم تا نگاهم کنی❤
.
🍃باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، #علمدارش باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز #تولدت که #شهادتت هم امضا شد، برای حال دلم #امن_یجیب بخوان.
بطلب که #زائرت شوم🌹
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت #شهید_سید_مجتبی_علمدار
📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۱۱ دی ۱۳۷۵
📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۹
🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر ساری
🍃میگفت: اگر ادعای #شیعه ی حضرت زهرا(س) رو دارم، باید از ناحیه سینه یا #پهلو شهید بشم، اگه یکی از این دو نشونه رو نداشتم، بدونید #شهید نیستم، یه مردهام مثل همه مرده های دیگه، فقط ادای شیعه ها رو در میارم همین.
🍃این اواخر، دست به دامن #حاجی شدی، که برای شهادتت دعا کند و او گفت: دعا میکنم که شهید نشی، تو باید بمونی و بچه های مردم و سر و سامان بدی. ولی تو بیتاب و تشنه بودی، تشنه سعادت، بیتاب #شهادت.
🍃این حرف ها سرت نمیشد، آدم #عاشق نمیتواند دوری معشوق را تحمل کند و تو عاشق شده بودی، عاشق #معبودت، بیقرار بودی برای #وصال...
آرزو داشتی مانند مادر پر بکشی یا از ناحیه سینه یا پهلو...
🍃و چه خوب مادر تو را خرید، شدی شیعه واقعی حضرت مادر همانطور که میخواستی. بالاخره به معشوقت رسیدی، راستی مادر را دیدی...
🍃اگر دیدی سلام ما را هم برسان بگو که جا مانده ایم و بیقراریم...
بگو که شفاعتمان را کند این #حضرت_مادر🌺
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محمد_عبدی
📅تاریخ تولد : ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۱۶ بهمن ۱۳۷۷. سیستان
📅تاریخ انتشار : ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙