𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠 𝐚𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐥𝐢𝐟𝐞 𝐢𝐬 𝐲𝐨𝐮 𝐜𝐚𝐧 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞, 𝐠𝐫𝐨𝐰 𝐚𝐧𝐝 𝐛𝐞𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐛𝐞𝐭𝐭𝐞𝐫...
زیباترین چیز زندگی اینه که شما همیشه میتونید تغییر کنید، رشد کنید و بهتر بشید 🌚🍂
#انگیزشی '
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
🌸🌸 #ایده_خلاقیت
با مقوا پروانه های کوچیک و بزرگ دربیارید و یک قسمت از دیوار اتاقتون رو با چسبوندن پروانه ها تزیین کنید 😍👍
#ببین_و_بساز
❤️🧡💛💚💙💜
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_بیست_و_یکم
من میگویم:
- نویسنده زمان و مکان مشخص میخواد تا قلمش حس بگیره توی انگشتاش و بر روی کاغذ مثل آب روان، کلمات رو جاری کنه.
هر دو با هم میگویند:
- خب!
به هردویشان میگویم:
- الآن حس و حال ندارم، آب جاری هم وجود نداره، کلمات خوابیدهاند کنار عبدالمهدی.
مادر دستانش را دراز میکند و سرم را میچرخاند رو به عکس عبدالمهدی و میگوید:
- در چشمان استادت نگاه کن، آب جاری میشوی.
ا□■□ا
اما بعد؛
روز خرید بازار، عبدالمهدی گفته بود هرچه عروس دوست دارد بگیرد، هرچه میخواهد.
بانو خودش زیر بار خرید گران و کلان نرفته بود، به ذائقۀ خانوادهها نگاه نکرده بود. به اندازۀ نیاز، اندک و ارزان خریده بود.
نیازش نگاه خدا بود دنبال زندگیشان، نه طلا و پارچه و چرم گران وسط خرت و پرتهای خانهشان!
به همین راحتی هم عقد کردند و هم عروسی. آخر شب عبدالمهدی رفت تا عروسش را بیاورد. دست عروس سفید پوشش را که گرفت، چادر عروسش را که روی صورتش کشید، آرام آرام کنار گوشش زمزمه کرد:
- آخر شب آمدهام دنبالت که چشم نامحرمی به خانمم نیفتد... آدم باید یک جایی دلش را تحویل عشق بدهد و پله پله برود بالا تا خدا!
خانه اجارهای، وسایل مورد نیاز، شروع زندگی شیرین و...
⏳ادامه دارد... ⏳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_بیست_و_دوم
فصل باران 4
به مادر میگویم:
-نمیشه زمان عقد کوتاه باشه؟
مادر دستش زیر آب است و دارد ظرفهایی که غرق کف است را میشوید. نگاهش از کارش کنده میشود و میگردد سمت من.
من اما نگاهم را نگه میدارم روی رد آبی که بیجهت اسراف میشود.
زنها چه اصراری دارند شیر آب را تا ته باز کنند و یک ظرف را سه بار بشورند در حالیکه با کمترین آب، میشود بیشترین ظرف را شست.
خوششان میآید پول ما مردها را هدر بدهند؛
حرف خدا که هیچ، حداقل به ما رحم کنند. دو تا لیوان میشویند، یک پارچ آب دور میریزند.
در همین اوهامم که یخ میکنم. چشمم بیاختیار بسته میشود و حس یخکردگی، صورتم را میچرخاند سمت مادر معترض:
-حرف میزنی نرو تو هپروت!
با دست آب صورتم را میگیرم و زیرپوش خیس را از بدنم فاصله میدهم. مادر دوباره مشغول شستن میشود و میگوید:
- با کدوم پول میخوای عروسی بگیری؟ خونه اجاره کنی؟ سربازی هم که نرفتی!
موانع را ندیده بودم و دویده بودم، یا موانع بعد از دویدن من ایجاد شده بود یا موانع بود، من هم دیده بودم اما عشق وادارم کرده بود به دویدن! جشن، خانه، سربازی، کار، پول!
ترجیح میدهم با مادر ادامه ندهم. لباس میپوشم و راهی میشوم
. سلما معطل میکند تا بیاید، من هم معطل میشوم که خب برادر زن میآید؛ همین را نمیخواستم
⏳ادامه دارد... ⏳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
هروقتدرسختیهایجنگ
فشارهابرماحادث میشدوبه
صورتبسیارمضطریهیچکاری
ازمابرنمیآمد،پناهگاهیجز
حضرتزهرا«سلاماللهعلیها»نداشتیم...
شهیدحاجقاسمسلیمانی♥️
#حاجی
__________
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇
@heyatjame_dokhtranhajgasem
#سلام_امام_زمانم✋
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من
دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem