eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
967 ویدیو
21 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸در بند عروسک‌ها «دنیای فاسد غرب خواستند بروز را، شخصیت زن را در روشهای غلط و انحرافی که همراه با تحقیر جنس زن است، به زور به ذهن دنیا فرو کنند: زن برای اینکه شخصیت خودش را نشان بدهد، بایستی برای مردان چشم‌نواز باشد. این شد شخصیت برای یک زن؟! بایستی حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه‌گری کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیم زن است یا تحقیر زن؟» 🔻درآمد بازار زیبایی و مراقبت شخصی در سراسر جهان بر اساس کشور در سال 2022 🔗 https://www.statista.com/forecasts/758635/revenue-of-the-cosmetics-and-personal-care-market-worldwide-by-country 🔻الگوی غربی زن در بیانات 🔗 https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1165 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
😁تلافی نمیکنن؟🧐 عجبا😁😂 همین که از خونه بیرونت نمیکنن خیلیه😂 من از بس هی میگم ۵ دقیقه دیگه ۱۰ دقیقه دیگه آخرش با پارچ آب سرد میان استقبالم😁🤣 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلام مولای مهربانمان ، مهدی جان 🤚 چه خوشبخت است قلبی که شما صاحبش باشید ... چه باسعادت است جانی که از آتش فراق شما شعله‌ور باشد ... هرکه در آسمان مهر شما پرواز کرد ، دیگر به دانه‌های قفس دل نمی‌بندد ... هر که در بهاران معطر یاد شما نفس کشید ، دیگر هوایی در سر ندارد ... هرکه شما را دارد ، چه ندارد؟ الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🇮🇷 اردوی دانش‌آموزی راهیان پیشرفت 📌۲۰۰ دانش آموز دختر سمپاد از استان‌های تهران، زنجان، قزوین، البرز و شهرستان های توابع کشور از پارک ملی هوافضا در تهران، سایت چهارم و نهم پدافند هوایی کاشان و حمام فین کاشان در این شهر بازدید کردند 📌دانش‌آموزان در جریان این اردو ضمن آشنایی با توانمندی‌های موشکی کشور، از آخرین دستاوردهای صنعت دفاعی در حوزه ساخت پهپاد بازدید کردند 🖤 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ تفاوت متفکر با جاهل ❄️ 🟩✨🟩✨🟩 1. پروفسور کریستین بونو از فرانسه 2. پروفسور خوان فرانسیسکو از اسپانیا که جزء ده دانشمند برتر جهان در زمینه هوش مصنوعی است 3. دکتر تاراس اقتصاددان از روسیه 4. دکتر روبرتو آرکادی فیلسوف و مسلط به چند زبان از ایتالیا ❇️ هر 4 نفر شیعه شدند 🌼 پذیرایی از زائران حسینی در لباس خادمی امام رضا (ع)‏ ✅ برسد به دست آنهایی که ۴ ترم درس نخونده منکر خداوند میشوند. 🌿اصالت🌿 ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ 🖤 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
خلاقیت از اطمینان می آید ، به خودت اطمینان داشته باش 🌸♥️ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 خوب راست میگفتم دیگه انگار از همه چی خبر داشت. خیلی جدي جوابم رو داد: _پیشگو نیستم . ولی اگر قرار بود منفجر بشه همون موقع که سقوط کردیم باید منفجر می شد . احتمالا خلبان بنزین رو تو هوا تخلیه کرده که چنین اتفاقی نیفتاده . از تعجب ابرویی باال انداختم . من – آهان . از اون لحاظ ؟ نه . خداییش یه چیزایی حالیش می شد . شاید به جاي درس دینی و مذهبی چیزي تو مایه هاي چگونگی سقوط هواپیما خونده بوده . هنوز داشت بازرسی می کرد . من – جناب برادر . اگر به این صندلیا نامحرم نیستین اینا رو از روي پام بردارین تا من بتونم بیام بیرون . به خدا معلق بودن تو هوا سخته و مختص فرشتگان الهی . بدون توجه به حرفم که با لحن تمسخر زده بودم بلند شد و ایستاد . احساس کردم درست نمی تونه بایسته . یه جورایی انگار کج و کوله بود . شایدم من به خاطر طرز قرار گرفتنم این حس رو داشتم . آروم گفت . - من یواش این صندلی ها رو تکون میدم هر وقت احساس درد داشتین بگین که ادامه ندم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _ من یواش این صندلی ها رو تکون میدم هر وقت احساس درد داشتین بگین که ادامه ندم‌. با تکون دادن سرم بهش جواب مثبت دادم . با سختی تکونی به صندلی ها داد . حس می کردم سنگینیی که پاهام رو قفل کرده بود و نمی ذاشت تکونشون بدم داره یواش یواش کم و کم ترمی شه . و در عوض حس کسی رو داشتم که بعد از مدت ها یه جا نشستن می خواست بلند شه و بایسته . حس داخل پاهام یه جوري بود . انگار تازه خون داشت تو رگاي پام به جریان می افتاد . یه جورایی حس سرد و گرم شدن تو پاهام رو داشتم . وبعد شروع کرد به سوزن سوزن شدن . تموم مدتی که اون مرد جوون داشت صندلی ها رو از روي پام حرکت می داد چشمام رو بسته بودم تا منظره ي اون مادر و کودك رو نبینم . وقتی فشار صندلی ها کامل از روي کمرم و پاهام کنار رفت صداي مرد جوون بلند شد . - مشکلی که ندارین ؟ با همون چشماي بسته جواب دادم . من – نه . فقط انگار پاهام خواب رفته . در حالی که حس میکردم داره فشار زیادي رو متحمل می شه گفت .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من _ نه‌. فقط انگار پاهام خواب رفته. در حالی که حس می‌کردم داره فشار زیادی رو متحمل میشه گفت: _زودتر پاهاتون رو بیرون بکشین . این صندلیا خیلی سنگینه . واي که دلم می خواست یه چیزي بکوبم تو سرش . خوب من میگم پاهام خواب رفته اون وقت می گه بکششون بیرون . با حرص گفتم . من – شما به غیر مسایل دینی به چیز دیگه اي هم فکر می کنی ؟ خوب اگه می تونستم که خودم تنهایی این کار رو انجام می دادم . دیگه چه نیازي به کمک بود ! مثل من با حرص گفت . - منم می دونم سخته . ولی باید انجام بدین . نمی تونم صندلیا رو پرت کنم اون طرف . کلی آدم افتاده اینجا که نمی دونم زندن یا مرده . با این حرفش چشمام رو باز کردم که باز هم اون مادر و کودك تو مرکز نگاهم نشستن . بهش حق دادم . ناچار تکونی به پاهام دادم . - زیر پاتون یه صندلی دیگه قرار داره . با زانو بهش فشار بیارین که بتونین پاهاتون رو جمع کنین و بیرون بکشین . به حرفش گوش کردم . ناچار بودم . کار دیگه اي از دستمون بر نمی اومد . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 به حرفش گوش کردم. ناچار بودم. کار دیگه‌ای از دستمون بر نمی‌اومد. همون کاري رو که گفته بود انجام دادم . یواش یواش پاهام رو بیرون کشیدم . پام که به کف هواپیما تماس پیدا کرد ، سعی کردم کمی فشار بیارم تا بتونم تنه م رو آزاد کنم . واي که بیرون اومدن از اون بین مثل آزادي از زندون بود . حس کسی رو داشتم که بعد از مدت ها اسارت اجازه ي رهایی داشت . سعی کردم بلند شم و روي پاهام بایستم . نتونستم . نه اینکه نتونم روي پاهام بایستم . نه . درسته پاهام درد می کرد ولی انگار زمین هم کج بود و نمی ذاشت راحت و صاف بایستم . نگاهی به دور تا دور غول اهنی کردم . کمی کج شده بود . چرا توقع داشتم بعد از سقوط صاف و خوشگل سر جاش ایستاده باشه ؟ نگاهم رو به سمت کف هواپیما کشیدم . فاجعه اي بود ! کلی آدم که یا روي هم افتاده بودن و یا این طرف اون طرف . غرق در خون . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem