eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
916 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . گاهی به نظرم خیلی هم خوبه . چون سعی می کنه همیشه عاقلانه تصمیم بگیره . ولی براي ازدواجش به شدت نگرانم . رضوان – مثل اینکه تو با ملیکا چندان موافق نیستی . یه لبخند تصنعی جا خوش کرد رو لب هاش . نرگس – من طرفدار دل امیرمهدي ام . اگر دلش با این دو تا دختر بود انقدر نگران نبودم . رضوان با لبخند دستی به شونه ي نرگس زد . رضوان – هر چی قسمت باشه همون میشه . اگر قسمتش به این دختر باشه خدا خودش مهرش رو به دلش می ندازه . حالا چرا دو تا دختر انتخاب کردین ؟ می گن هر دویی یه سه اي هم داره . یه دختر دیگه هم کاندید کنین تا بلاخره آقا امیرمهدي به یکیشون رضایت بده . لحن شوخ رضوان لبخند واقعی رو به لب هاي نرگس هدیه داد . سرش رو کمی خم کرد و به جاي جواب به حرف رضوان بحث رو عوض کرد . نرگس – بریم اتاق من مانتوهاتون رو در بیارین . کسی خونه نیست . مامان هم نیم ساعتی می شه رفتن سبزي بخرن . همراهش وارد اتاقش شدیم . نرگس تنهامون گذاشت تا راحت باشیم رضوان برگشت به سمتم . رضوان – محکم باش مارال . تو فکر این روزا رو کرده بودي دیگه ، نه ؟ سري تکون دادم و با حال زار گفتم . من – آره . فقط فکر کرده بودم . نمی دونستم انقدر سخته که خودداري ممکن نیست . کمی اومد جلوتر . رضوان – می دونم سخته . ولی باید محکم باشی . کاري از دستمون بر نمیاد . رقیب بدجور قدره از حرفش لبخند کم جونی زدم . من – رقیب چرا ؟ مگه منم جزو کاندیدا هستم که ملیکا رقیبم باشه ؟ من خیلی از گود کنارم . دستم رو گرفت . رضوان – شاید باشی . مگه ندیدي در مقابل نفر سومی که گفتم سکوت کرد ؟ من – امکان نداره . نمی بینی چقدر دور از عقاید این خونواده ام ؟ رضوان – مهم دل امیرمهدي . من – اون که درسته . به خصوص وقتی با هم قهریم و از هم دلخوریم . البته من و خدا با هم قول و قراري هم داریم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem