eitaa logo
هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم
1.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
22 فایل
﷽ هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم مشاوره مسابقه نقش نگار و جشنواره طهورا : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 اون لحظه مي دونستم باید خودم به تنهایي پوشكش رو عوض کنم اما انگار کسي در درونم سوال مي کرد "چطوری ؟ " بوی بد حالم رو لحظه به لحظه بدتر مي کرد به خصوص که مي دونستم این بو از چیه ... و این ، شدت تهوعم رو بیشتر مي کرد. چند قدم به عقب برداشتم تا شاید هوای بیرون از اتاق حال بدم رو تغییر بده. نگاه به چشمای بازش انداختم ، به صورت بيحالش ، به دست و پای بي حسش. تو اون وضع بیشتر از هر زمان دیگه ای به کمك نیاز داشت . برگشتم تا برم و پدرش رو بیدار کنم ، اما ایستادم. اون بنده ی خدا تازه خوابیده بود . خدا رو خوش نمي اومد برگشتم به سمت امیرمهدی . بي شك اگر جلو مي رفتم هر چي سر شب خورده بودم رو بالا مي آوردم. دست گذاشتم روی گودی گردنم. نگاهم به سمت پایین بدنش کشیده شد . زیرانداز زیرش رنگي شده بود. با درموندگي چشمام رو بستم . محتویات پوشكش پس داده بود به زیرانداز. کنار دیوار سُر خوردم و رو زمین نشستم. تو اون حال یادم افتاد که من تا اون روز امیرمهدی رو بدون شلوار هم ندیده بودم چه برسه به اینكه.... وای وای گویان بغض کردم. عجیب وضع بغرنجي برای من بود . برای من نازك نارنجي . برای مارالي که تو خونه ی پدرش تنها کاری که مي کرد شستن ظروف و جارو کردن بود ، و تازه برای همون هم کلي منت مي ذاشت. وضع بدی بود برای امیرمهدی اگر یه روز ميفهمید ... مي فهمید که در چه وضعیتي بود و من این خصوصي ترین کار رو براش انجام دادم. شوهرم بود ولي...... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem