💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_یکم
امیرمهدي – چرا فکر می کنین به این مسائل فکر نکرده اومدم جلو ؟
همون اوایل که قلبم مهرتون رو تو خودش جا داد ، بارها به خودم گفتم این چیزا رو .
به خصوص اون شبی که با چشم خودم
دیدم دست دادنتون با
پسر خاله تون رو .
ولی هربار چیزاي دیگه هم می دیدم .
مثل حجابتون ، که لحظه به لحظه بهتر از قبل میشد .
نماز خوندنتون .
روزه گرفتنتون .
دعا کردنتون .
مثل کودك نوپا ، قدم به قدم پیشرفتتون رو دیدم .
پس سعی کردم راهنماي خوبی باشم نه اینکه سر راهتون مانع بذارم و
بگم این بچه راه نمی افته .
هیچوقت بچه اي رو به صرف اینکه بلد نیست راه بره دعوا نمی کنن یا اگر زمین
خورد طردش نمی کنن .
در مقابلش صبر میکنن و آروم آروم باهاش پیش میرن تا دیگه نیازي به کمک
نداشته باشه .
اروم پلک رو هم گذاشت .
امیرمهدي – من خدا نیستم که به خاطر گذشته بازخواستتون کنم
چشماش رو باز کرد .
امیرمهدي – وقتی خدا می دونه چه کارهایی کردین و باز هم با
این اشتیاق شما رو به طرف خودش میکشونه
، من چیکاره م که به این بنده اي که خدا مشتاقشه پشت کنم ؟
هر روز باید صدبار خدا رو شکر کنم که مهر
بنده اي که دوسش داره رو انداخته تو دلم .
و به قدري ریشه اش
رو تو دلم محکم کرده که با هر باد ناموافق ،
کوچکترین تکونی نخوره .
شروع کرد آروم قدم بر داشتن .
امیرمهدي – به جاي اینکه بذارین شیطون از رحمت خدا
مایوستون کنه ، مطمئن تر به خدا اعتماد کنین و محکم تر از قبل باشین .
جایگاه شما با شنیدن چندباره ي این چیزا
نه پیش خدا و نه پیش بنده ش ، تغییر نمیکنه .
آروم قدم برداشتم و پشت سرش راه افتادم .
امیرمهدي – به شیطونی هم که می خواد با یادآوري این چیزا ،
نذاره یه پیوند مقدس شکل بگیره باید لعنت فرستاد .
باید چی می گفتم ؟
چیکار می کردم ؟
هر واژه و حرفی پیش این همه خوبی امیرمهدي کم می اومد.
این آدم احسن الخالقین خدا نبود ؟
اگر بود ، پس من کی بودم ؟
من در مقابل این آدم باید چیکار می کردم ؟ به خدا که لیاقتش خیلی بیشتر از من بود .
منی که همیشه عجولانه قضاوت می کردم .
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گرچه پريوش است ولیکن فرشته خوست ..
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_دوم
.......
بی خود نبود که ملیکا راضی نبود عقب بکشه و با زور میخواست خودش رو عروس خونواده ي درستکار کنه .
اون بهتر از من می دونست چه گوهري تو وجود امیرمهدي هست
و باید براي به دست آوردنش تلاش کرد .
نه ! من این گوهر رو از دست نمی دادم . هر بهایی که لازم بود ؛ می دادم .
صداش کردم .
من – امیرمهدي ؟
همونجور در حال قدم برداشتن جواب داد .
امیرمهدي – بله ؟
یه قدم بیشتر بر نداشتم .
من – امیرمهدي ؟
در حال قدم برداشتن به جلو ، کمی به سمت عقب چرخید .
امیرمهدي – بله ؟
نه ....
من دلم یه جانم از ته دل می خواست تا جونم رو فداش کنم
ایستادم .
من – امیرمهدي ؟
ایستاد و چرخید به طرفم .
امیرمهدي – اونی که می خواین رو تا محرم نشیم ، نمی شنوین .
از کجا فهمید ؟
اعتراض کردم .
من – امیرمهدي !
خندید .
امیرمهدي – تو بدترین شرایط هم دست از شیطنت بر نمی دارین .
سري تکون داد .
امیرمهدي – لا اله الا الله از دست این دختر .
لبش رو گاز گرفت .
و بعد لبخندي زد آرامش بخش .
امیرمهدي – بعد از عید فطر و جا به جا شدنمون ، باید محرم بشیم
که من نمی تونم این شیطنتاي شما روکنترل کنم !
آخ که اسم محرم شدن اومد ، نیش منم شل شد .
با محرم شدن این همه دوري دیگه وجود نداشت .
این همه کنترل نگاه ، این همه سردي دستاي من و له له زدن براي یه نفس ؛
داشتن ذره اي از هرم گرماي دستاش...
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#سلام_امام_زمانم🤚🌸
🍀 انتظار میکشیم
آنچنان که
پرنده پرواز را
شب روز را
و سکوت فریاد را ...
انتظار میکشیم
آنچنان که خفتگانبیداری را
و بیداران ظهور را ...
پدر مهربانمان
تو را چون جان خسته به خواب
چون کام تشنه به آب
انتظار میکشیم
ای وعدهی تضمین شدهی خدا
السَّلامُ عَلَیک
َ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام دوستان خوبم🤚صبحتون بخیر
روزتون مهدوی
الهی
حال دلتون قشنگ
روزهای عمرتون
شادو خوشرنگ
ساعتهای شادیتون طولانی
و زندگیتون پر
ازعطر خداوندی ان شاءالله ☺️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاقیت دانشآموزان مشهدی
💢 نامه به سه زبان، خطاب به #جبهه_مقاومت
🔰 دانشآموزان مشهدی به نمایندگی از همهی دانشآموزان ایرانی در نامهای خطاب به جوانان غزه به سه زبان زندهی دنیا اعلام کردند تا روز رهایی در کنار شما هستیم.
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSey9nrMnIVQ7wh93ab3dIGYZiQJcWCNPGlMDCQQ2mYVYw41xQ/viewform?
ممنون از اونایی که جواب دادن
خب دخترا سعی میکنم تا فردا حتما پیام هاتون رو داخل کانال بزارم
شماها یکم انرژی بدین به ما ☺️
ما تعداد پارت ها رو زیاد کنیم💐
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_سوم
.
با محرم شدن این همه دوري دیگه وجود نداشت .
این همه کنترل نگاه ، این همه سردي دستاي من و له له زدن براي یه نفس ؛
داشتن ذره اي از هرم گرماي دستاش .
برام مثل خواب بود محرم بودن با امیرمهدي .
محرمیتی که دل هر دومون قبولش داشت و بی تابش بود .
محرمیتی که با رضایت خونواده هامون بود . محرمیتی که نشون دهنده ي تعلق ما به هم بود نه از سر اجبار وبراي زنده موندن .
مثل محرمیتمون تو کوه .
اون لحظه براي من بهترین چیز ، محرم بودن با مردي بود که از
مهرش لبریز بودم .
چقدر براي این لحظه ها من دعا کرده بودم . چقدر حسرت داشتن
چنین روزایی رو خورده بودم .
چقدر دل بریده بودم و چقدر با
امید دل بسته بودم !
و نمی دونستم محرم بودن با امیرمهدي یعنی چی ، که اگر میدونستم ؛ یه لحظه رو هم از دست نمی دادم .
قدمی جلو رفتم . و حرف دلم رو زدم .
من – چرا انقدر دیر ؟
چنان با حسرت گفتم که براي لحظه اي ، باز هم نسیم نگاهش ؛ گذرا ، صورتم رو نوازش کرد .
نفس عمیقش رو آروم و با طمأنینه
بیرون داد .
امیرمهدي – این هفته که شهادته و شباي احیا .
هفته ي دیگه هم من تو بانک خیلی سرم شلوغه و نمی تونم با خیال راحت به این مراسما برسم .
روز عید هم اسباب کشی داریم .
می مونه براي بعد از اسباب کشی .
متعجب پرسیدم .
من – اسباب کشی ؟
سري تکون داد و لبخندي زد .
امیرمهدي – خونه رو فروختیم .
من – چرا ؟
بعد از مکث چند ثانیه اي جواب داد .
امیرمهدي – وام گرفته بودم که اگر بشه با فروش ماشینم و یه
مقدار پولی که دارم یه خونه ي نقلی بخرم که بابا پیشنهاد دادن با فروش خونه و گذاشتن همون وام ، یه خونه ي دو طبقه بخریم که
طبقه ي دومش مال ما باشه .
اینجوري دیگه ماشین رو نمی فروشم .
و با پولی که دارم
می تونیم یه عروسی جمع و جور بگیریم .
با تردید پرسید .
امیرمهدي – مشکلی که ندارین با این جور عروسی و زندگی کنار
مادر شوهر و پدر شوهر ؟
نمی دونست که جهنمم با حضورش براي من بهشته و پر از دلخوشی .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem