eitaa logo
هیئت محبین امام حسین(ع) کته پشت
185 دنبال‌کننده
761 عکس
2.3هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 توصیه‌های اخلاقی روز گذشته رهبر انقلاب به اعضای هیئت دولت چهاردهم. 🔹توجه بیشتر به معنویات 🔹انس بیشتر با قرآن 🔹تضرع بیشتر نزد خدا 🔹توجه به نماز با خشوع، اول وقت و حتی المقدور با جماعت 🔹نماز خواندن در محیط کار و با کارکنان 🔹توجه به رفتار و پوشش خود 🔹خواندن نوافل بخصوص نافله شب 🔹حرف زدن با خدا و خواستن از خدا هنگام سحر 🔹قصد قربت و نیت کار برای خدا
بسم‌الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان امشب میخوام مطلبی که بشدت منو نگران کرده و مهم هم هست پیرامون برگشت ظریف رو در چند جمله باهاتون درمیان بگذارم در مباحث قبل عرض کردم که این قهر کردن ها و برگشتنهای ظریف قطعا عامدانه داره صورت میگیره در مرحله اول انحراف افکار عمومی است که در ماجراهای دیدار بشار اسد با رهبر انقلاب شاهدش بودیم در مرحله دوم اینکه ظریف انسان بسیار سیاستمدار و دیپلماته میدونه در یک لحظه چیکار کنه که براحتی بتونه از زیر یک تعهد خارج بشه در استعفای اخیرش اعلام کرده که فقط یک وزیر که اولویت اول شورای راهبردی بوده وزیر شده و ۶ نفر دیگه اولویتهای دوم و سوم بودن و جالبتر اینکه خودش اذعان داشته که نتوانستیم به وعده هایی که دادیم پیرامون سن پایین وزرا و استفاده از جوانان و زنان و ... جامه عمل بپوشانیم در متن برگشتش هم میگه ۷۰ درصد وزرا رو شورای راهبردی دولت تعیین کرده از ۱۹ وزیر یک اولویت اولی و ۶ اولویت دو و سوم میشه ۷۰ درصد؟ آمار دادنشون هم شبیه آمار دادن برای برجامه و چیزی که منو خیلی نگران کرده اینه که ظریف دقیقا زمانی که باید مسئولیت وزرایی که شورای راهبردی دولت تعیین کرده رو به عهده بگیره از این سمت کنار میکشه تا با زیرکی پزشکیان در مجلس و نوشتن وزرا به پای رهبری همه چیز گردن حضرت آقا بیفته و بعد از گرفتن رأی اعتماد حالا برگشته و مدال افتخار اون رو به گردن خودش آویزان میکنه این حرکات از ظریف اصلا بعید نیست او بارها و بارها برجام رو به رهبری نسبت داد تا جایی که حضرت آقا فرمودن ملت چشم دارن و میبینند که موضع رهبری نسبت به برجام چه بود و چه خط قرمز هایی رو اعلام کرده بود و متاسفانه تیم مذاکره کننده نتونست از اون خط قرمزها دفاع کنه و از اون عبور کرد این رفت و برگشتهای ظریف بسیار دقیق و از روی حساب و کتابه ظریف عادت کرده که جوری رفتار کنه که تبعات برخی تصمیم سازی های اون ، به گردنش نیفته شخصیتی مرموز که بعدها ابعاد دیگری از شخصیتش را خواهید شناخت به امید روزی که منافقین رسوا شوند والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته🌷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📚 ✍روایتی هست که میگوید : خواجه شمس‌الدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. 🔹تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد. من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند. 🔸در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. 🔹شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز به راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. 🔸اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم 🔹اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند : باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت : حس می‌کنم قرآن را از برم؛ 🔸و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد. لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود. 🔹تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید نزد شاه است و به دنبال او رفت اما ... حافظ او را نخواست و گفت : زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند.
15.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚦توجه توجه ... !!! یه خبر خوب نه ؛ خیلی خوب برای کسانی که بیش از هشت سال غیبت سربازی دارند 🎯 با سپاه خودت زمان و مکان و نحوه سربازیتو مشخص می‌کنی!!! 🎬 بازپخش صحبت‌های سرهنگ برنتی و جزئیات این طرح در شبکه استانی طبرستان 🔻مرجع خبری 👇 🌐 bloghnews.com 🇮🇷 @blogh_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا