eitaa logo
🇵🇸 مجموعه فرهنگی و تربیتی هیئتُ المهدی (عج)🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
917 ویدیو
37 فایل
🔖هیئت دانش‌آموزی 🔖دبیرستان غیردولتی مکیالُ‌المکارِم 🔖پیش‌دبستانی و دبستان غیردولتی 🔖فروشگاه‌مجازی 🔖آکادمی‌مهارت 🔖رسانه آوینچی 👈#تربیت_چند_بُعدی👉 ارتباط با ما : 🏠مشهد_خیابان شهیدهاشمی نژاد۳۲پ۱۲ @Mohsen_farahnaki @Heyatolmahdi59 ۰۹۱۵۳۷۴۴۵۹۲
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت آقای فرحناکی امشب شب به یاد ماندنی مانند شب سوم محرم بود خیلی جالب بود که همینطور که دست می‌زدیم نشستیم و شروع به گریه کردن کردیم نکات امشب که از آقای فرحناکی کی یاد گرفتم؛جدی به جای خود شوخی به جای خود در کل هر چیز به جای خود خودخواه نبودن و گرفتن نظر از یک موضوع از همه (مشورت حتی با افراد کوچکتر از خود) درس دادن اضافه‌تر از موضوع خود گفتن نکته‌ها و درس‌های اضافه غیر از درس در روی سقف پرهایی سبز رنگ آویز شده بود من از آنها فهمیدم که امشب قرار است مانند پر سبک شده و به آسمان برویم البته روحمان و انشالله با شهادت خودمان امشب باید با گریه خودمان را سبک کنیم و شهادت و کربلا و سوریه و........ را از حضرت رقیه و امام زمان بگیریم .
. بسم الله الرحمن الرحیم سلام و درود من از صبح حس دلگیری خاصی داشتم انگار چیزی در روزمره ام کم بود ، همه چیز هم سرجای خودشان بودند ، اما من احساس کمبود میکردم ... کمبودی که هر چه تلاش کردم کشف نکردم چیست ، اما عذابم می‌داد با خود میگفتم که « به هیئت می‌روم ، آنجا آرامگاه روح من است ، درمان من آنجاست» با خود فکر میکردم که کمی شادی در من کم است ، که با جشن امشب تامین خواهد شد در جلسه هم این احساس همراه من بود ، مثل خوره ای بر جان من افتاده بود و روح من را ذره ذره آب می‌کرد من در پی این بودم که احساس بد خویش را نادیده بگیرم ، از کنارش عبور کنم اما انگار که این حس کمبود برای من مثل سایه ای شده بود ، همه جا همراهم بود تا اینکه ... ناگهان در وسط مراسم شادی فضا تغییر کرد بدون هیچ پیش زمینه ذهنی بدون هیچ پیش بینی قبلی ناگهان بند دل همه پاره شد انگار من تنها نبودم ... زمزمه هایی به گوش می‌رسید انگار از این همه بی‌قرار ، تنها یک نفر قرار رفتن داشت تازه آنجا دریافتم که حس ششم گاهی از هر پنج حس دیگر قوی تر کار میکند عالم بر سرم خراب شد این همه امید ؛ هیچ این همه دعا ؛ هیچ این همه برنامه ریزی ؛ هیچ این همه آرزو ؛ هیچ هیچ که هیچ که هیچ امید به زندگی خود را از دست دادم زیر لب با خود میگفتم « این قرار ما نبود... » سعی داشتم خودم را قانع کنم که حتما حکمتی بوده ، خیری بوده ، لیاقت من کم بوده و... اما دل عاشق این حرف ها سرش نمی شود روضه خوانده شد روضه غربت ، اما نه غربت در کربلا غربت در میان مردم غربت صاحب الزمان آه ؛ کمبود خویش را یافتم آنچه در وجودم نقص ایجاد کرده بود غفلت بود آنچه روح می آزرد ، آنچه بی‌قرار کرده بود آنچه در روزمره مان جایی نداشت ولی بدون آن روز ما جریان نداشت فهمیدم من چقدر بی معرفت بوده ام چقدر بی بصیرت بوده ام او تمام لحظات من را رصد می‌کرده و من ... دریغ از لحظه ای توجه از خود خجل گردیدم ، دیگر حرفی برای گفتن نداشتم من ، من که ادعای مذهبی بودن ، هیئتی بودن ، مهدی یار بودن داشتم در زندگی ام امامم فراموش شده بود چه ننگی از این بالاتر؟ اما ... سویی از امید درونم دمیده شد در توبه همیشه باز است هیچ موقع برای شروع دیر نیست روضه ها ادامه پیدا کرد پاک شدم سبک شدم آرام شدم بعد از تمام اتفاقات که در این مقال نمی گنجد خبر آمد خبر آمد خبری در راه است دل ها در سینه بی‌قرار ، همه چشم ها دوخته به لب های استاد مژده و خوش خبری روح تازه ای در جانم دمید امید زنده شد زندگی برگشت امشب از آن شب هایی بود ، که تلنگر ها یکی پس از دیگری ما را هشیار‌ کرد امید است تا انتهای عمر هشیار بمانیم امید است انتهای عمرمان شهادت باشد امید است تا همه به آرزوی خود برسند اللهم عجل لولیک فرج عضو کوچکی از خانواده بزرگ هیئت المهدی .
. ـــــبِسمـ رَبّ‌ـشُهَداـــــ از برنامه آینه بازی بخوام خیلی کوتاه بگم میشه گفتش که نظیر نداشت و تابحال حتی یکم شبیه این برنامه رو ندیده بودم؛ بخوام از چیزهایی که یاد گرفتم تو این برنامه بگم، باید گفت: ۱_ یادگرفتم احساساتم رو بروز بدم و یک جورایی خجالت نکشم ۲_ یادگرفتم به خواسته های بقیه خوب گوش کنم و منظورشون رو دقیق بفهمم که کاری میخوان رو درست انجام بدم تا اعتماد و اعتبارم براشون بیشتر بشه ۳_ برای اولین لیست زیادی از اشتباهات و خوبی هام درست کردم و الان حتی بصورت کتبی میدونم چیکار کردم و چه رفتاری رو باید اصلاح و چه رفتاری رو بیشتر کنم خیلی یافته هایی که داشتم بیشتر از اینها بود اما سعی کردم ۳تا از مهم ترین هارو بگم. و آخر دوست دارم اول از خدا و اهل بیت و بعدش از آقای فرحناکی، گروه تدارکات، گروه رسانه و همه کسایی که کمک کردن که این کار بزرگ انجام بشه تشکر کنم؛ دستتون درد نکنه، خیلی ممنونم که تلاش کردین برای بهتر شدنم ❤️ .
. سلام علیکم من نکاتی که در آینه بازی یاد گرفتم 🔴دردل با آینه (رفیق) 🟠نقد کردن رفیق و انتقاد پذیر بودن و انتقاد رو هدیه دونستن 🟢کار های بد و نقص های خودم رو روی کاغذ مکتوب کردم و این باعث میشه بهتر بهشون عمل کنم و برطرفش کنم 🔵گذاشتن پای خود از نقطه امن به نقطه ترس و این باعث میشه خلاق بشم و پیشرفت کنم مثل(حاج قاسم) 🟣احساسات خود را دقیق بیان کردن و انتقام دادن ⚫️حس خوب را دریافت کنیم و حس خوب رو انتقال بدیم 🟤چند بعدی فکر کردن و از چند زاویه نگاه کردن به مسائل ⚪️شنیده هامون، مشاهداتمون، صدای درونمون رو بیان کنیم، بگیم، بنویسیم 🔺این برنامه ای که همه خوابیدن و روضه و آهنگ احساسی درباره امام زمان پخش کردید با اون نور بسیار زیبا و آرامش بخشتون خیلی خیلی خلاق بودین و خیلییییی خوب بود. و یک فضای بسیار احساسی فراهم کردید. چیز های زیادی هست ولی منتها اینقدر ریز هست که قابل بیان نیست ممنون بابت زحماتتون و یاد دادن چیز هایی که زندگی منو تغییر داد یا علی✋ ( Ali) .
. سلام علیکم.همگی خسته نباشید✋❤️. من مثل همیشه بهتر از برنامه های آقای فرحناکی ندیدم. این یکی هم مثل برنامه های دیگه ایشان خلاقانه بود. برای شروع برنامه آتشی درست کردن و بچه هارو دورش جمع کردن. بعد که آتش داشت اتمام می رسید سیب زمینی هایی به ما دادن که در زیر زغال های آتش قرار بدیم و بعدا از ان بخوریم. بعد به ما نظر دادند که برای خود یک دوست(اینه)انتخاب کنیم. خلاصه شب اول هم بعد از یک گفتگو به پایان رسید. فردای آن روز به ما ماموریتی دادن که برای اتمام آن باید با اینه خودمان به حرم می رفتیم. بعد از پایان ماموریت، برای ما مستندی به نام عابدان کهنز به تماشا گذاشتند. بعد از آن، ماموریتی برای نوشتن چیز هایی که باید خدا را شکر کرد، به ما دادند. خلاصه شب دوم هم بعد از خوردن سحری به پایان رسید. روز آخر هم برای اتمام یک ماموریتی دوباره به حرم رفتیم و برگشتیم. در آن روز چیز های زیادی درباره ی پیدا کردن مشکلات خود و حل آنها یاد گرفتیم. خلاصه بعد یک گفتگو خوب و یک افطاری بسیار لذید،وقت خداحافظی فرا رسید. هعی چقدر زود گذشت.چرا انگار همش رویا بود.چرا.... ای کاش بتوانیم دوباره برنامه ای با این همه خوبی در کنار آقای فرحناکی تشکیل بدیم.❤️ یا علی مدد. خدانگهدار✋ .
. سلام به خانواده مجازی چند هزار نفرهٔ هـــیــــئــــت الــــمــهـــدی(عج)✨ من از دید خییلی از اطرافیانم و اونایی که باهاشون در ارتباطم ، آدمی هستم که معمولا خیییلی کم پیش میاد تا احساساتم رو بروز بدم🙄 هیییچوقت موفق نشده بودم اون‌ طوری که درسته حسی که نسبت به عزیزانم ، خانوادم ، دوستام و رفقام و بقیه دارم رو ، ابراز کنم. این موضوع خیلی اذیتم میکرد و باعث میشد تا فرصت های بزرررگ زندگیم رو از دست بدم ❗ولی... نعمتِ ویژه برنامه آینه بازی مثل آب گوارا ، به لب های خشکیدهٔ زندگیِ بی احساس من رسید و باعث شد تا دیگه ترسی برای ابراز احساساتم نسبت به اونایی که خییییلی دوستشون دارم نداشته باشم... 😮‍💨 مثل همیشه اولا خداروشکر میکنم که به من توفیق داد تا در این برنامه شرکت کنم و دومّا خیلی خیلی ممنونم از آقای فرحناکی برای اینکه غولِ ترس از ابراز احساساتمون رو شکست دادن ✨❤ .
. باسلام و تشکر از برگزاری اردوهای بسیار مفیدشما که می‌توانیم درآنها خودشناسی داشته باشیم . درس های اردو آینه بازی ۱ـ خیلی میگیم که فلان شخص را می‌شناسیم ولی هیچی از آن فرد نمی‌دانیم 🧐 ۲ـ برای اینکه خودمان را اصلاح کنیم باید اول مشکلات خودمان را بنویسیم و دربارش خوب فکر کنیم وبرای حل مشکلات باید صحبت هارا ریز کنیم🧐 ۳-تجربه حس خوب داشتن همراه (آینه ای ) که خوبی و بدیهایمان را صادقانه به ما تذکر دهد ۴-تجربه خواندن گروهی نمازجمعه ۵-توجه انفرادی مسئول به تک تک افراد مهدی چهارمحالی .
. ﷽ المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ سلام رفیق حالت چطوره ؟ به نظر توی برنامه آینه بازی بیشتر از قبل خانواده هیئت المهدی حس می‌شد و مدیر خانواده یه جورایی حواسش به همه چیز هست به عینک یکی از بچه های خانواده و حتی به اضافه وزن بچه های خانواده. تو آینه بازی به نظر من داشتیم یه حدیث رو یاد می گرفتیم یا نه داشتیم بهش عمل می‌کردیم اینجوری بهتره المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ مومن آینه ی مومن است به نظر من تو آینه بازی داشتیم آینه بودن رو یاد می‌گرفتیم نه شیشه بودن رو !!! و اما حرف آخرم یا درس آخر رو دوست دارم اینجوری معنا کنم که: خدا خیلی مارو دوست داره ما هستیم که از خدا رو بر گردوندیم حالا چه من ته خط گناه کار چه توی پاک بچه مذهبی یا علی مدد .
. بسم رب رقیه اینه بازی یکی از بهترین اردو ها که تجربه کردم . پر از درس های زیاد اولیش از سوختن چوب روی آتیش که درس هایی زیاد گرفتم تا سیب زمینی دودی با سس مایونز. خیلی درس های زیادی گرفتم واقعا یاد گرفتم باید برای اینه شدن پاک شد و مثل اینه صاف شد وقتی اشکالات و بدی خودم اینه ام نوشت. و بعد خودم نوشتم حس خوبی داشت . خالی شدم و بعد از اردو باز هم به دنبال صاف شدن و مثل اینه شدن هستم. و بیان احساسات که عالی بود که یاد گرفتم باید برای اینکه بتونم مشکلات حل‌ کنم احساسات بیان کنم. ممنون هیئت المهدی و اقای فرحناکی. کوچکترین عضو خانواده بزرگ هیئت المهدی .
. ۭ۠بِۭۚ۟س۪ۢۧمۭۚ ۣٛاِٝۡلِٖٛۡلٖۭٛۤہۭ ۣٛاِٝۡلٖٛۛرٌۨحّٖ۪ۧمِۭۚٞنًِ ۣٛاِٝۡلٖٛۛرٌۨحِّٖٚیٌٍ۪ۧمۭۚ ࡄࡋߊ‌ܩ ܟ۬ߺࡅ‌ܩܝߺ‌ߺߺ ߊ‌ࡄܝߺ‌ߺߺߊ‌ࡅ‌ ࡃܝ۬‌ܢߺ࡙ܝ۬‌ܩ آࡐ߳ߊ‌ܢߺ࡙ ܦ߭ܝ‌ܟߺܢߺ߭ߊ‌ࡏܢߺ࡙ خاطرات اردو (آ⫷ی⫸⫷ن⫸⫷ه⫸ ⫷ب⫸⫷ا⫸⫷ز⫸⫷ی⫸) با شروع اردو آقای فرحناکی اولین هدیه را به بچه‌ها دادند (آغࣩࣧوࣩࣧشࣩࣧ گࣩࣧرࣩࣧمࣩࣧشࣩࣧاࣩࣧنࣩࣧ) بعد آقای فرحناکی کمی صحبت کردن و معرفی کردن بچه‌ها حدیثی روی تخته نوشتند ( ۣٛاِٝۡلٖ۪ٛۧمۭٖۚۢو۪۠ۧمِۭۚٞنًِ ۪ۧمۭۚۛرۣۨٛاٝة ۣٛاِٝۡلٖ۪ٛۧمۭٖۚۢو۪۠ۧمِۭۚٞنًِ)و بعد اولین برنامه‌ها را توضیح دادند قرار بر این شد که یک دوست یا آینه از بچه‌ها برای خود انتخاب کنیم و تا آخر اردو با هم باشیم بدی‌های هم را بگوییم و همینطور خوبی‌های همراه بگوییم بعد آقای فرحناکی که گفتند که به حیات برویم آتشی که روشن شده را نگاه کنیم و از آن هرچه می‌توانیم درس بگیریم و بنویسیم وسط نگاه کردن به آتش آقای فرحناکی کپسول آتش نشانی آوردند آن را تکان دادند و طرز استفاده از آن را گفتند و ‌بچه ها باید از آن هم درس می‌گرفتند بعد برای بچه ها سیب زمینی آوردند آنها را شستیم آنها را داخل آتش انداختیم بعد از اینکه پخته شد با سس مایونز آن را خوردیم با اینکه سیب زمینی بود اما مانند یک پیتزا به ما حال داد بعد در حسینیه جمع شدیم و درس‌هایی که گرفتیم را با آقای فرحناکی گفتیم من از تکان دادن کپسول فهمیدم که (++لازمه تحول تهوع است++) بچه‌ها درس‌های مختلفی گرفته بودند درس‌های بسیار زیبایی بوداولین برنامه‌ها را توضیح دادند قرار بر این شد که یک دوست یا آینه از بچه‌ها برای خود انتخاب کنیم و تا آخر اردو با هم باشیم بدی‌های هم را بگوییم و همینطور خوبی‌های همراه بگوییم بعد آقای فرحناکی که گفتند که به حیات برویم آتشی که روشن شده را نگاه کنیم و از آن هرچه می‌توانیم درس بگیریم و بنویسیم وسط نگاه کردن به آتش آقای فرحناکی کپسول آتش نشانی آوردند آن را تکان دادند و طرز استفاده از آن را گفتند و ‌بچه ها باید از آن هم درس می‌گرفتند بعد برای بچه ها سیب زمینی آوردند آنها را شستیم آنها را داخل آتش انداختیم بعد از اینکه پخته شد با سس مایونز آن را خوردیم با اینکه سیب زمینی بود اما مانند یک پیتزا به ما حال داد بعد در حسینیه جمع شدیم و درس‌هایی که گرفتیم را با آقای فرحناکی گفتیم من از تکان دادن کپسول فهمیدم که (++لازمه تحول تهوع است++) بچه‌ها درس‌های مختلفی گرفته بودند درس‌های بسیار زیبایی بود بعد به سمت پتو و بالشت خود روانه شدیم🛏 تا قبل از نماز صبح خوابیدیم برای سحری بیدار شدیم یک سحریه بسیار خوشمزه (د࣭࣭࣭࣪࣪࣪م࣭࣭࣭࣪࣪࣪ی࣭࣭࣭࣪࣪࣪ گ࣭࣭࣭࣪࣪࣪ر࣭࣭࣭࣪࣪࣪ج࣭࣭࣭࣪࣪࣪ه࣭࣭࣭࣪࣪࣪) خوردیم نماز را خواندیم و دوباره خوابیدیم تا ساعت ۱۰ که برای فردا آمادگی داشته باشیم و دوباره آقای فرحناکی کلی برای ما صحبت کردن و باز کلی درس گرفتیم بعد قرار شد با آینه خود به سمت حرم برویم با آینه خود در مورد دعای عرفه صحبت کنیم و چیزهایی که امام حسین علیه السلام به خدا گفتند را حفظ کنیم و به مدرسه برگردیم خیلی حس جالبی بود من تا حالا دعای عرفه را نخوانده بودم اما الان معنی آن را خواندم خیلی زیبا بود قرار شد درس‌هایی از آن بگیریم بچه‌ها درس‌های زیبایی گرفته بودند فیلم زیبایی در مورد مصطفی صدر زاده برای ما گذاشتند مستند زیبایی بود بعد از دیدن آن خوابیدیم تا افطار بعد بیدار شدیم و افطاری خوشمزه‌ای خوردیم (املت ) بعد از آن تا دیر وقت شب با هم حرف می‌زدیم و بعد دوباره به خواب رفتیم ساعت ۴ صبح برای خوردن سحری بیدار شده و دوباره غذای خوشمزه خوردیم نماز خواندیم و تا ساعت ۸ خوابیدیم بعد که صبح بیدار شدیم من خیلی غصه داشتم زیرا روز آخر اردو بود آقای فرحناکی کلی حرف زدند و تا ساعت ۱۰ باهم گپ می‌زدیم قرار شد دوباره به حرم برویم این دفعه باید باید در رابطه با ی‌ها و بدی‌های آینه خود در حرم با هم حرف می‌زدیم من خیلی از بدی‌های خود را فهمیدم که نمی‌دانستم بدی است خیلی از خوبی‌های خود را فهمیدم که نمی‌دانستم خوبی است و در مقابل آینه من هم همینطور قرار شد که بعد از صحبت‌هایمان برویم و نماز جمعه بخوانیم خیلی زیبا بود برای اولین بار بود که به نماز جمعه می‌رفتم خیلی جذاب بود بعد از خواندن نماز به مدرسه برگشتیم و دوباره کلی با آقای فرحناکی حرف زدیم نماز را خواندیم افطار خوشمزه خوردیم (همبرگر) و نظافت مدرسه را آغاز کردیم زمانی که مدرسه تموم شد به خانه برگشت با تشکر از آقای فرحناکی یکی از بچه های هیئت المهدی ܩܣࡅ‌ܢߺ࡙ ࡅ᳟ߺߺ၄‌ܝ‌ܦ߭ߊ‌ࡈߊߺܩܢߺ࡙ .
. 《بسم اللّه الرحمن الرحیم》 🔰بعضی اوقات چون نمیدانیم که چطور احساسات درونمان را بروز دهیم در رابطه اجتماعی دچار مشکل میشویم. مثلا من در جذب درست احساسات و انتقال صحیح ان مشکل داشتم و نمی تونستم احساسات درونیم را با افراد نزدیکم به درستی انتقال دهم. برای همین نمیتونستم با دوستانم خوب ارتباط بگیرم و احساساتم را بیان کنم. ولی این برنامه باعث شد که مشکل بزرگ حل شه. 🟢یکی از علامت سوال های بزرگ ذهنم این بود که چطور چند بعدی فکر کنم و چطور خلاق بشم⁉️🧐 اما جواب سوال دیدن از زوایای مختلف بود. مثل اینکه وقتی که به اینه نگاه میکنید به جای دیدن صورتتون اخلاق و رفتارتون رو ببینید. و برای کسب موفقیت باید از منطقه امنتون⚪️ به منطقه ترس🔴 بروید تا موفق بشین. مثلا برای پیشرفت و طی کردن گام های بزرگ، ترس و هراسی نداشته باشید و ریسک کنید. 🔴انتقاد پذیری و نوشتن نقص ها و اخلاق،رفتار خوب و بد برای اصلاح و ارتقا نکته ی مهم دیگری بود که من از این برنامه ی بی نظیر یاد گرفتم. و از استاد عزیزم 🌼🌹اقای ♡فرحناکی♡ برای تمام زحمت هایی که کشیدند و مطالب طلایی و مفیدشون را در اختیار ما گذاشتند بسیار تشکر میکنم. یاعلی .
. با سلام و عرض ادب خدمت همه شما دوستان عزیز گاهی اوقات وقتی اسم یک برنامه ای رو میشنویم، توی ذهنمون اون برنامه رو تصور می‌کنیم.(که غالبا هم یکنواخت هست) اما توی این اردو یک چیزی دیدم که اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد... معمولا آقای فرحناکی توصیه می‌کنند که رفیق بازی نکنید،اما توی این اردو بیس کار رفیق بازی بود، نه رفیق بازیِ بدون سود(مثل همیشه). رفیق بازی، طبق عبارت المومن المراة المومن. یعنی قرار شد توی این اردو یک آینه برای خودت انتخاب کنی و دو شبانه روز باهاش زندگی کنی و در آخر این زندگی دو روزِ هرچی خوبی و بدی از تو دیده مثل اینه، شفاف بهت بگه اما هدف از این کار چی بود؟ از نظر من: ۱_بچه ها مثل اینه باشند برای هم و مثل اینه برای طرف مقابلشون عمل کنند. ۲_بروز دادن احساسات به کسانی که اصلا شناخت یا خیلی کم شناخت داشتیم. ۳_اشنایی دوستانی که تازه به خانواده هیئت اضافه شدن با یک دیگر ۴_اشنایی با اینه مقابل در همۀ حالت های زندگی توی این دو روز ۵_نوع رفاقت درست رو نشون دادن. و خیلی هدف های ریز کوچک که در هر آیتم جای داده شده بود... و کلام آخر این اردو برگزار شد تا عامل خییییلی از مشکلات ما حل بشه، یعنی بروز احساسات اگه ما با خدا نمی‌تونیم خوب ارتباط بگیریم اگه ما با اهلبیت نمی تونیم خوب ارتباط بگیریم اگه ما با شهدا نمی‌تونیم خوب ارتباط بگیریم اگه ما با پدر و مادر نمی تونیم خوب ارتباط بگیریم... ریشه در بروز ندادن احساساتمون داره... و به نظر من بزرگ ترین دستاورد این اردو یاد گرفتن بروز دادن احساسات بود... ببخشید طولانی شد. .
. بسم رب علی333 سلام من توی دوتا اعتکاف بودم و از نظر من این اعتکاف از اعتکاف های دیگه بیشتر درس بود. نکاتی که یاد گرفتم: ⚫️یک حدیث از آقای سخن برای راه زندگی ⚫️متفاوت بودن=دیدن زاویه های دیگر ⚫️تکنیک یاد گرفتن سریع ⚫️تغییر زاویه دید ⚫️برای خلاقیت وسایل را به هم ارتباط بدیم ⚫️برای موفقیت باید از منطقه امن پا رو تو منطقه ترس بزاریم ⚫️برای چند بعدی شدن:رفتن به سینمای چند بعدی ⚫️برای آموزش استفاده از حرکات بدن ⚫️برای تغییر دید:نداشتن ها رو ببینیم ⚫️ریسک پذیری:نشانه بارز فرماندهان مثل حاج باقر قالی بافی ⚫️رموز طلایی... ⚫️نگاه دقیق به اطراف ⚫️دلیل ابهت علامه ها ⚫️سه پایه زندگی انسان ⚫️احساسی ترین نام خدا(الهی) ⚫️ابراز احساسات ⚫️چطور احساسات را دریافت کنیم ⚫️چطور مومن مراه المومن بشیم ⚫️داشتن دفترچه مراقبه جزو اردو های خوب عمرم بود. از آقای فرحناکی تشکر میکنم و سپاسگزاری میکنم❤️‍🩹 . ‌
. سلام دنده عقب یکی از تاثیرگذارترین اردو ها بود به نظرم . یه وقتایی لازمه که برگردیم و دنده عقب بزنیم به گذشته و ببینیم که چه گلی به سر خودمون زدیم . دنده عقب یعنی تحت هیچ شرایطی ناامید نشو ... دنده عقب یعنی اگه خودتو با دیگران مقایسه کنی بدون که بی شک ضربه میخوری ... دنده عقب یه تکنیک مهم برای احساس خوشبختی میتونه باشه 🌱 بدون شک یکی از بزرگترین نعمت هامون دنده عقب هستش ❤️🤲🏻 الهی شکرت ❤️ . .
. سلام وقتتون بخیر میخوام خلاصه ای از اردو دنده عقب رو باهاتون به اشتراک بزارم. نکات این اردو نکات عمیق و کابردی بود که هر چقدر در موردشون بیشتر فکر میکنم مفهوم و مطالب بیشتری رو متوجه میشم این مطالب همشون برمیگرده به کلمه "دنده عقب" که هر جا تو زندگی به بن بست خوردم تکنیک هاشو اجرا میکنم. چکیده ای از اردو دنده عقب: 1️⃣ توکل و امید به خداوند در هر شرایطی 2️⃣ خواسته هامون رو با ایمان قلبی بیان کنیم و از گفتنشون خجالت نکشیم 3️⃣ گذشته را فراموش نکنیم بلکه برامون عبرتی هست که باید ازش درس بگیریم تا اشتباهات گذشته رو دوباره تکرار نکنیم 4️⃣ خداوند خیلی بندگانش رو دوست داره و همیشه،هروقت و همجا هوای مارو داره ما هم نباید از از راه درست منحرف بشیم 5️⃣ از الآن به فکر توشه آخرت باشیم چون زود دیر میشه و دیگه نمیتونیم برگردیم... این بخش کوچکی از مطالب اردو دنده عقب بود که با عمل کردن به اونها میتونیم آینده خوبی رو برای خودمون تضمین کنیم. موفق باشید👋👋 . .
. سلام من از اول قرار نبود بیام.ولی به لطف آقای فرحناکی تونستم بیام.من در این اردو معنای دنده عقب را فهمیدم.دنده عقب یعنی هر از گاهی در زندگیت برگردی عقب.مثلا یک کاری را میخواهی انجام دهی و این کار انجام نمی گردد یا ناقص می ماند،در این جا باید برگردیم عقب و ببینیم چه کاری انجام داده ایم در گذشته که چاله در این مسیر ایجاد کرده است.من فهمیدم که ما نباید تا وقتی که حب اهل بیت را در سینه داریم از قیامت بترسیم.من فهمیدم که ما نباید از خدا بترسیم.ما با کارهای خودمان به‍شت یا جهنم خود را می‌سازیم و یعنی اگر کارهای خوب انجام دهیم به ازای همان پاداش میگیریم یا اگر کار بدی انجام دهیم به ازای همان هم عذاب میبینیم.من فهمیدم که برای شب اول قبر زیاد آماده نیستم و باید تا آن موقع اطلاعات برای جواب سؤالات شب اول قبر را بدست آورم. با تشکر از این فرصت عالی که برای من درست کردید. یا علی. محمد زهانی نژاد. . .
. « بِسم رَبّ‌ شُهَدا » اردوی دنده عقب برای من: یک یادآوری و یک یادگیری بود ؛ سوال هایی که شب اول قبر می‌پرسند رو هر کسی میدونه ولی شاید بهش فکر و دقت نکردیم، شاید به ظاهر این سوال ها آسون باشه اما اگر یکم فکر کنیم اصلا جواب دادن بهش ساده نیست، من خودم تا قبل این اردو زیاد به این موضوع فکر نمی‌کردم اما وقتی به جواب این سوال ها توی اردو فکر کردم فهمیدم که به این سادگی نیست، توی دنده عقب برنامه های زیادی انجام شد که برای گفتن و توضیح دادن همشون باید خیلی بیشتر صحبت کرد اما بصورت کوتاه بگم یادگرفتم که برای اشتباهات زندگی باید دنده عقب بری و ببینی مشکل کجای کارته و دنده عقب شکست نیست بلکه شروع بهتر و قوی تره و فهمیدم و بهم یادآوری شد که برای جواب دادن به سوالات شب اول قبر فقط نباید سوالات رو بدونی و جوابش رو بلد باشی باید با جواب سوال‌ها زندگی بکنی و از توی اعمال رفتار خودت جواب بدی و در آخر هرکسی که زحمتی کشید و باعث پیشرفت بچه‌های اعتکاف شد دستش درد نکنه و دمش گرم، اجرشون با حضرت رقیه🤎 . .
. بِسم ربِّ التَّوّابُ الرَّحیم 🔷اردوی تحول سازِ دنده عقب ، ویژگی هایی داشت که اونو با خیلی از اردوها متمایز میکرد. خیلی مختصر،نگاهی به تعدادی از این ویژگی ها با هم میندازیم: 🔹یکی از ویژگی هاش ایجاد تلنگر هایی اساسی در زندگیمون بود،مثل اینکه براچی از آینده ی خودمون خبر داریم و میدونیم که چه سوالاتی در شب اول قبر ، زندگی ابدیمون رو میسازه ولی خودمون رو براش آماده نمیکنیم. 🔹و یا مطالب نابی که هر کدومش شاه کلیدی برای مشکلات زندگی خیلی از بچه ها بود ، مثل اینکه چطور موانعی که تو راه رسیدن به اهدافمون هست رو با فرمول طلایی دنده عقب حل کنیم و مسیری هموار تر برای رسیدن به خواسته هامون بسازیم. 🔹و همچنین تو این اردو ، یکی از قشنگترین صفات خدا ، یعنی توبه پذیر بودنش برامون یادآوری شد و نکاتی طلایی در باب خداشناسی یادگرفتیم. 🔷در آخر لازم میدونم یک تشکر و قدردانی ویژه از همه‌ی عزیزانی که همه جوره زحمت کشیدن تا دقایق بهتری رو در کنار هم بگذرونیم،داشته باشم. . .
. به نام اونی که خیلی فراتر از اون چیزیه که ما فکرشو می‌کنیم اگه بخوام خیلی کوتاه مختصر بگم اینه که هر چند وقت یه بار صبر کن واستا ببین چه دستاوردهایی داشتی و چه چیزایی رو از دست دادی و بهش نرسیدی و چه برای رسیدهات و چه برای نرسیده‌هات خصوصاً برای نرسیده‌هات یک دنده عقب بزن ببین تو برای این هدفی که بهش نرسیدی چه کارایی رو کردی چه کارایی رو نکردی اون موقع است که می‌تونی با یک تحلیل درست اون کارایی که توی دنده عقب دیدی اشتباهه رو دیگه انجام ندی و اونایی که درسته رو انجام بدی هی تحلیل کنی تا ببینی ریشه اون چیزی که نمی‌تونی به هدفات برسی چیه اون موقع است که می‌فهمی... و یک نکته دیگه سریع بدو سریع بدو توی مسیرت وانستا و ناامید نشو چون اگه ناامید بشی واستی متوقف میشی و این توقف باعث این میشه که انقدر فرصت‌هات رو از دست بدی که وقتی میرسی به ته خط اون موقع است که قدر دنده عقب رو می دونی و داد میزنی و میگی رب ٱرجعونی لعلی اعمل صالحا ولی چون موقعیت‌هات رو با ناامیدی و خستگی از دست دادی و متوقف شدی می‌شنوی: کـــــــلا یاعلی .
بسم رب رقیه. اردوی دنده عقب. واقعا برگشتم عقب. شروعمون با دیدن زندگی یک نفر بود که تجریه نزدیک به مرگ داشت. بعد از دیدن او. ما خودمون تجربه مرگ داشتیم البته مجازی. سوالات شب اول قبر رو بهمون دادند و اقای فرحناکی گفتند پر‌کنید. اونجا با خودم گفتم. واقعا قرار اینها رو چه جوری جواب بدم. من اصلا نمی دونم تو زندگیم بر اساس اینها زندگی کردم باشم.آنجا به حرف هام نگاه نمی کننند بلکه به عمل و باور نگاه میکنند. چه کربلا نرفته ها که کربلایی شدند و چه کربلا رفته ها که فقط از کربلا مهر پاسپورت دارند. بیخیال اونجا باید دنده عقب می گرفتم. وایسا توقف 🤚🔙 برگرد عقب چرا نتونستی درست جواب بدی. پس باید یک جوری زندگی کنی که وقتی ازت پرسیدند ما ربک جواب بدم الله ربی🕋 هم حرفم هم عملم و هم باورم خدا باشه . بعد روز پنچ شنبه درمورد نرسیدن هامون صحبت کردیم قرار بود خیلی کار تو سال ۱۴۰۲ انجام بدم ولی نتونستم نشد😞 حالا باید دلیلش در می آوردم. یک دنده عقب میزنم به سال ۱۴۰۲ زمانی که اون هدف نوشتم و تصیمم به انجامش گرفتم. دلایل نرسیدن به اهدافم روی کاغد پیدا میکنم. بعد دوباره طرح ریزی و شروع میکنم . پس می‌فهمید که همیشه دنده عقب بده نیست. گاهی اوقات عقب نشینی برای تجدید قوا است و دوباره راه افتادند . یکی از عوامل نرسیدن برسی کردیم یاس و نا امیدی باز ریشه های مختلف داشت . که یکیش این بود ما به همیشه به دنبال نتیجه ایم هیچ وقت دنبال پیشرفت نیستم. بله من قرار بود در هفته قبل ۱۲۶ ایه قرآن بخوانم (به عنوان مثال ) اما ۵۰ ایه خوندم. زود نباید نا امید بشم جا بزنم. من اصلا دو هفته قبل قرآن نمی خوندم.اگر‌می خوندم فوقش سوره توحید رو میخوندم (که بچه های کوچک هم بلدن بخونن👶) اما این هفته ۵۰ ایه قرآن خواندم خیلی خوبه. و چیزی های دیگر که فقط برای بچه ها اونجا بود.و قرار نیست‌همه اش بگم. فیلم درخت گردو پخش شد عالی بود. من ایرانی باید بدونم چند نفر زن و بچه و افراد غیر نظامی شیمایی شدند و شهید شدند که بعد ما در خیال راحت زندگی کنیم . دنده عقب زدیم به دوران قبل از تولد زمانی که اینها خون دادند تا ما در آرامش متولد بشیم. میدونم خسته شدید . زیاد نوشتم آخر درس های زیاد گرفتم اما سعی کردم مهم ترین هاش بگم .‌ممنون از اینکه گزارش من‌ رو از اردوی پر مفهوم دنده عقب خوندید. البته از افراد پشت صحنه که زحمت افطاری دادن و سحری دادن رو کشیدند تشکر میکنم . ان شا الله شب اول قبر نکیر و منکر اون ها رو به امیر المومنین تحویل بدن ممنون 🙏 نویسنده ✍:محسن مهدوی. کوچکترین عضو خانواده بزرگ هئیت المهدی .
. نکات اردوی دنده عقب 1_کیفیت و حس و حال پلن دوم خیلی بالا بود و باعث شد که بچه ها احساس مردن و توی قبر بودن رو بکنن و باعث شد که بفهمیم که اونروز خیلی سریع میرسه و این باعث شد که یک هدفی برامون مشخص بشه و دلهره و استرس برامون ایجاد بشه و برای آخرت مون یه کاری بکنیم و برای اونروز آماده بشیم و برای اونروز تلاش کنیم آدم تا یک چیزی رو تجربه نکنه و توی شرایطش قرار نگیره براش تلاش نمیکنه ما در این اردو و پلن 2 در شرایطش انگار واقعا قرار گرفته بودیم و یک شبیه سازی بسیار با کیفیت و عالی بود 2_ فیلمی که در پلن 3 پخش شد انگار که آمادگی هرجور شرایط به بچه ها داده شد و این جور اتفاقات رو بچه ها درک کردند و یکم دل بچه ها شاید به لرزه اومد و قدر همچین امنیت رو دونستیم 3_من در این اردو یاد گرفتم که همیشه امید داشته باشم به آینده و حتی اگه کاری نشد پیله باشم به اون کار و هی تکرار کنم 4_من در این اردو یاد گرفتم که وقتی تصمیمی می گیریم و در اون موفق نمیشیم، باید به عقب برگردیم تا اشکال و نقص های اون رو پیدا کنیم مثال: وقتی ما در یک مکانی هستیم و یک ایده ای به ذهنمون میرسه و بعد طی مسافتی یادمون میره باید در ذهنمون به عقب برگردیم تا اون ایده دوباره در ذهنمون برگرده و یا می تونیم استراحت کوتاهی بکنیم تا اون ایده به احتمال زیاد برگرده در خود زندگی هم همینطور هست 5_من در این اردو یادگرفتم که اگر اشتباهی مرتکب شدیم نباید امیدم رو از دست بدم 6_ من در این اردو روایات زیادی یاد گرفتم و با خودم گفتم که اطلاعات بسیار کمی داری و باید کتاب های زیادی بخونی 7_ من در این اردو تفاوت مقایسه با دیگران و الگو رو یاد گرفتم 🔴من در کل در هیئت المهدی یاد گرفتم که اگر سن کمی هم داشته باشیم می تونیم کارهای بزرگ بکنیم Ali .
. بسم الله الرحمن الرحیم میخوام بگم یکی از بهترین اردوهای دوروزه برام اردو دنده عقب بود حس می کنم از بقیه اردوها مفهومی تر برام بود. میشه گفت این اردو دو موضوع رو تو همه برنامه ها داشت اینکه خیلی زود دیر میشه و دو اینکه هیچ وقت یاس و ناامیدی نداشته باشیم اول برنامه فیلم زندگی پس از زندگی رو از تجربه گر حامد طهماسبی پخش کردند و بعد تجربه هایی که از اون دنیا کسب کردند من یکی اینکه فکر می کردم انسان وقتی فوت می کنه از نوک پا روح از بدنش جدا میشه و اینکه متوجه شدم نه از سینه انسان روح از بدن جدا میشه و اینکه وقتی از اون بالا بدن خودش رو میدید هر تیکه از بدنش یک جا در حال فعالیت بود و خیلی جالب بود و آخرین لحظه ای که داد میزنه میگه خدا منو برگردون و خدا قبول می کنه‌ و اینکه تو اون دنیا این رو هرکس بگه خدا میگه کلا (هرگز) ولی یک نفر رو اجازه داد تا بیاد و برای ما تعریف کنه و ما بفهمیم با چه جاهایی روبه‌رو میشیم و اینکه تو این برنامه اول دیدیم که خیلی زود دیر میشه و اینکه نباید هیچ وقت از خدای خودمون پشیمون بشیم برنامه دوم شب اول قبر مجازی بود برق ها خاموش شد و چشم ها بسته تلقین همه ی ماهارو پخش کردند و بعد کاغذی جلوی ما گذاشتند تمام سوالات شب اول قبر داخلش بود بعضی ها همه سوالات رو جواب نداده بودن و اینکه فقط به جواب دادن ما نیست به عملکرد ما هستش و بعد ناامید نشدیم و نور امید برای هممون روضه امام حسین و حضرت رقیه ای بود که خوندن برنامه بعدی این بود که همه سحری خوردن و بعد نماز صبح درسی آقای فرحناکی دادند این بود که هواسمون‌ به زبانمون باشه که هفتاد گناه فقط از زمین زبان هستش در برنامه ی بعدی فیلم سینمایی درخت گردو رو پخش کردند و فیلمی بود از زمان جنگ موقعی که موشک‌ های شیمیایی حمله کردن و چه سختی هایی داشته و نقش اصلی در این فیلم که بر اساس واقعیت بود چهار نفر از خانوادش رو از دست میده و با تمام سختی ها بازهم ناامید نشد و در برنامه بعد درسی بود که آقای فرحناکی درمورد یاس و ناامیدی دادند که چی باعث اینها میشه و بعد این همه درس مفهومی چهار دعا توصیه کردند و رفتیم و معنی آن یا دعا را خواندیم بعد تمام درس ها بازی کردیم‌ و من حتی از بازی اوستا فهمیدم‌ که خیلی زود دیر میشه و تا بخوای با دستت رد کنی تورو زدنت و اینکه شب جمعه بود آقای جواد فولادیان‌ اومدن‌ و روضه خوندن‌ و شب قشنگی بود صبح روز جمعه دست جمعی به سمت حرم و راهپیمایی روز قدس رفتیم و وقتی تمام شد نماز ظهر را در داخل مدرسه خواندیم و بعد استراحت کردیم‌ قبل نماز مغرب کمی صحبت کردن و نتیجه اون رو اگه بخوام بگم این بود که بزرگترین گناه هممون‌ یاس و ناامیدی و یکی دیگه اینکه اهل بیت نمی‌خوان بگردنشون چیزی باشه و چه قدر راحت میتونیم ازشون حاجت بگیریم بعد نماز و مرتب کردن نیم ساعت آخر شد و یک چیز عجیبی که خیلی دوست داشتم این بود که هریک از حرف بچه ها یک روایت از امیرالمؤمنین می‌گفتند و اینکه درمورد هرچی یک روایت می‌گفتند رو خیلی دوست داشتم انشاالله این حافظه رو خدا برای آقای فرحناکی نگه دارند و اینکه خیلی تشکر میکنم به خاطر تمام درس ها و زحمت هایی که کشیدین متشکرم امیرعلی بافنده یاعلی👋 .
. بسم الله الرحمن الرحیم یکی دیگه از اردوهای هیئت هم تموم شد ولی اردوی خوبی بود اول اردو با فیلم زندگی پس از زندگی که شروع ذهنم مثل همیشه رفت سراغ پیدا کردن ربط فیلم با اسم اردو کار سختی نبود سعی کردن بیشتر توجه کنم به فیلم درمورد مردی به نام طهماسبی که تجربه ای از دنیای بعدی برای ما آورده بود فیلم که تموم شد یکم استراحت کردیم وآماده شدیم برای رفتن به قبر مجازی بعد از اینکه دشداشه رو پوشیدم نشستم وسعی کردم ذهن رو آماده کنم بچه ها که بانظم نشستن برقا خاموش شد صوتی پخش شد که ربط داشت به شب اول قبر چشمامونو تا باز کردیم یک ورقه کنار دستمون بود که همون سوالاتی که قرار بودو هدس زده بودمو جلوم دیدم باید با صداقت کامل سوالتی که شب اول قبر ازت میپرسن رو جواب میدادی منتها این سوالا مال شب اول اردو بود نه قبر فرداش هم با فیلم درخت گردو صحبت های همیشه تاثیر گذار آقای فرحناکی تموم شد من که صحبت های آقای فرحناکی رو نیاز خودم میدونستم صحبت هاشون سلسله وار بود که با نماز صبح دومین روز اردو پایان یافت فردا هم برای راهپیمایی راه افتادیم توراه هم به صحبت های آقای فرحناکی فیلم فکر میکردم وقتی برگشتیم استراحت کردیم و یک ساعت مونده بود اذان بلند شدیم یک چنتا توصیه از آقای فرحناکی چنتا درس از بچه ها دوباره برای رفتن به بیرون لباس پوشیدیم البته راه دور نبود مسجد موسی بن جعفر توراه یکم فکر کردمو یک چنتا چیز از صاحب اسم مسجد خواستم نماز که تموم راه افتادیم طرف مدرسه قرار بود وقتی داخل مدرسه بشیم سوپرایز بشیم واقعا هم شدیم بازم آقای فرحناکی بچه های تدارکات زحمت زیادی کشیده بودن بعد از عکس گرفتن بچه ها شروع کردن به رفتن مثل اردو های دیگه خیلی زود گذشت ولی خوب بود خیلی خوب بود علیرضا پولانی .
. بسم الله الرحمن الرحیم اگر از شرح اردو که زحمت برادرانم شد بگذریم ، در این کشور اسلامی عزیز ، که همه دشمنان اسلام دست به دست هم داده اند تا ریشه اسلام و شیعیان مولا علی(ع) خشک بشود جمع به ظاهر کوچکی از نوجوانان این سرزمین ، به واسطه اعتکاف دوروزه ای ، انقلابی در وجودشان رخ میدهد تا با شیطان مبارزه کنند خسته نشوند و تصمیم به ترک گناه خود داشته باشند زیرا هر عمل آنها در آن دنیا مورد تشویق یا تنبیه قرار میگیرد و آنجا دیگر هیچ فرصتی برای برگشت و اصلاح خود وجود ندارد. در این اعتکاف مفهوم معاد و دنیای پس از مرگ بیشتر برایمان معنی پیدا کرد. در این اعتکاف به مبارزه با شیطان دعوت شده بودیم و صحبت های استاد عزیزم جناب آقای فرحناکی بسیار کمکمان میکرد. علت های ناامیدی را به صورت کارآگاهی بررسی کردیم و تک به تک حلش کردیم تا دیگر در ادامه زندگی ، دلیلی برای شکست و ناامید شدن نداشته باشیم و این برای نوجوانهایی که بخش کوچکی از زندگی را چشیده اند و در ادامه زندگیشان خیلی راه دارند بسیار مفید واقع میشد. .