"بسم الله الرحمن الرحیم"
📝#گزارش_متنی
💭اعتکاف دوروزه رجبیه (شب لیلة الرغائب)
امروز ۶ بهمن سال ۱۴٠۱ بعد از جمع آوری وسائل مورد نیاز خود ، به سمت حسینیه هیئت المهدی(عج) راه افتادم. در مسیر به اعمالی که سفارش شده تا در شب لیلة الرغائب انجام دهیم فکر میکردم ، تا اینکه رسیدم.
پس از ورود به آنجا ، وسائلم را در اتاقی که معلوم شده بود گذاشتم ، سپس طبق سفارشات مربیان تا افطار استراحت کردیم ، بهترین کار بود ، ضعف اولین روزِ روزه گرفتن و کمی خستگی راه خوابی آرام میطلبید.
دقایقی قبل از اذان ، برای نماز بیدار شدیم ، وضو گرفتیم و شروع به خواندن نماز کردیم.
بعد از نماز شروع به خوردن افطاری خوشمزه (قرمه سبزی) کردیمو سرتاپا به مناجات خوانی حاج علی آقای برادران گوش سپردیم ، قرار بود مناجات خوانی باشد اما با حال و هوای خوبی که شب لیلة الرغائب برایمان ساخت ، ایشان شروع به خواندن روضه ای جانانه و عالی کردند و سپس به سینه زنی ختم شد.
بعد از ذکر توسل ، شروع به گفتن سخنانی کردن که واقعا نیاز نوجوون های امروزی که اکثرا دچار بحران هویت میشوند بود.
میانبر های معنویِ موفق شدن از جلمه : توسل و کمک گرفتن از ائمه ، احترام به پدر و مادر و...
از سخنان پرمغز و طلایی استاد برادران برای ما بود...
بعد از بدرقه آقای برادران ، نیم ساعتی استراحت کردیم و آنرا با گپ و گفتی دوستانه تمام کردیم
حوالی ساعت ۱۹:۳٠ پای سخنان دکتر صمدی ، یکی از موفق ترین انسانها در مشهدمقدس ، مدیر دبیرستان هیبریدی (ترکیب آموزش سنتی و الکترونیکی) شهریار طوس بودیم.
ایشان از هدفمندی ، انگیزه در درس خواندن و راه های طلایی و قوانین انتخاب رشته میگفتند که برای دبیرستانی های جمعمان از جمله خودم نکاتی کلیدی بود.
بعد از بدرقه دکتر صمدی ، از آسیب های امروزی و داشتن پناهگاهی برای در امان بودن
از خطرات فرهنگی و اجتماعی گپ میزدیم
مناظره و اختلاف نظر هایی در بین بچه ها بود که آنها به خوبی به مناظره کردن ادامه میدادند و قدرت صحبت کردن و دفاع از خود را بدون متوجه شدن خودشان یاد میگرفتند...
شروع به بازیهای گروهی و اطلاعاتی کردیم و بعد آن ، حوالی ساعت ۱۱ شب شروع به خلوت های شبانه ، راز و نیازهای خودمان و البته آشتی با خدا کردیم.
حال و هوایی داشتیم که آرزوی خیلی از هم سن و سال های خودمان بود.
بعد از ساعاتی خلوت در تنهایی خود ، با اعلام آقای فرحناکی آماده خوردن سحری بودیم.
غذای سحری ، جوجه کبابی بود که با وجود مخلفاتی همچون کره و گوجه و ترشی کلم بنفش ، به معده هایمان مجال صبر کردن نداد ، تاجایی که جا داشت خوردیم اینقد خوردیم و خوردیم که از خستگی گوشه ای افتادیم ، اما از اینور خیالمان راحت بود که تا خود افطار فردا احساس گرسنگی نمیکنیم.
پس از دقایقی استراحت ، خوابیدیم و صبح ساعت ۹:۳٠ مداحی های حماسی و لبخوانی بچه ها و خنده و شادی شروع به ورزش کردیم و خودمان را تا شب شارژ کردیم
نماز ظهر را خواندیم و با توجه به داشتن تکالیف شنبه
شروع به خواندن کتاب های درسی خود کردیم
سپس در خدمت حاج آقای فرحناکی بودیم که ایشان از راه و روش سبک زندگی درست میگفتند
بعد از ساعاتی گوش دادن به صحبتهای حاج آقای فرحناکی آماده نماز شدیم و بعد از نماز خواندن سفره افطار را پهن کردیم
خوردن املتی خوش نمک و البته با نوشیدنی ، جای خوردن شام در خانه را نگه میداشت. بعد از مرتب کردن و جارو کردن مکانی که آنرا نامرتب و کثیف کرده بودیم و پس از وداع ، به سوی خانه راه افتادیم.
این اعتکاف ، یک اعتکاف خشک و خالی نبود.
اعتکافی بود که در آن علاوه بر ورزیده کردن بال معنویت خود به ما کمک کرد تا تبدیل به آدمی موفق ، هدفمند ، اهل برنامه ریزی و دنبال کسب سواد و علم
باشیم.
قطعا قطعا معاشرت با انسانهایی موفق خالی از لطف نیست ، از انسان ، انسانی موفق میسازد
باتشکر از عوامل و مربیان مجموعه فرهنگی تربیتی هیئت المهدی(ع)
محسن کریمی/
#حس_و_حال
#خاطره