eitaa logo
مباحث مهدویت ونقد احمداسماعیل (دجال بصره)
4.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
839 ویدیو
106 فایل
کانال مباحث مهدویت درروبیکا https://rubika.ir/joinc/IJAJBGE0TBFSYRHTOKXJVBUEPQBZOXHU کانال مباحث مهدویت در تلگرام https://t.me/+B5k0TWG6LR0yOGY0
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: رجعت و تناسخ ⊹━━❁ ❁━━⊹ استاد وقتی به رایاتی ها می گوییم رجعت بازگشت روح به همان جسم قبلی است می گویند انسان در یک دوره زندگی خودش نیز یک جسم ندارد بلکه سلول های بدن انسان دائماً در حال تغییر است و جسم مادیِ الآن شما کاملاً با جسم دو سال پیش شما فرق می کند لذا وقتی جسم دائماً در حال تغییر است پس اصلاً درباره معاد جسمانی نیز قطعاً این جسم وارد معاد نمی شود چون این جسم همانند دو سال پیش که سلول های شما از بین رفته کاملاً از بین می رود. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم آنچه آنها درباره تغییر جسم به واسطه تغییر سلولها گفته اند عقلی است نه عرفی، و دین در مسائل عرفی، عقلی نگاه نمی کند‌. لذا چون عرف، این بدن را همان بدن می داند دین نیز آن را یکی بیشتر نمی بیند. در نتیجه چندگانگی بدن ما به جهت تغییرات سلولی هیچ ربطی به تناسخ ندارد. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: تناسخِ مقید!!! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام یکی از شبهات محوری فرقه رایات بحث تناسخ و رجعت است. اینها اصل رجعت را بر پایه تناسخ پذیرفته اند. اینها می گویند کلا 4 روایت درباره تناسخ در روایات وجود دارد 3 روایت به طور مطلق تناسخ را باطل اعلام کرده اما یک روایت تناسخ باطل را مقید کرده و گفته اهل تناسخی کافر هستند که قیامت و معاد و جزا و پاداش و بهشت و جهنم را منکر شوند و لذا پذیرش تناسخ در عین اینکه ما معتقد به معاد باشیم ایراد ندارد. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم اولاً به صرف اینکه روایتی مقید باشد دلیل نمی شود اطلاق روایات مقابل را تقیید بزنیم چون گاهی اوقات دلیل مطلق ابای از تقیید دارد یعنی جوری سخن گفته که قابل قید زدن نیست. پس باید آن سه روایت دیگر را هم دید بعد نظر داد. ثانیاً قاعده تقیید جایی جاری است که دلیل مطلق و دلیل مقید متنافیان باشند نه مثبتان. زیرا دو دلیل مثبت، مشکلی با هم ندارند که محتاج به قاعده تقیید باشند. لذا در این روایت تناسخ به این معنا رد شده و در آن سه تناسخ به صورت مطلق رد گشته. ثالثاً به نظر حقیر متن این‌ روایت به گویش ائمه علیهم السلام نمی خورد و فکر نمی کنم اصلاً از ایشان صادر شده باشد. رابعاً من هیچگاه از اعتبارسنجی سند کوتاه نمی آیم لذا این روایت که مرسل است و باید آن سه روایت دیگر بررسی سندی شود تا بتوان نتیجه ای گرفت. خامساً بحث تناسخ از ضروریات دین است که اصلاً حدیث محور نیست. و البته ظاهراً ما دو طائفه تناسخی داشته ایم: ۱. یهود ۲. دهری. و این صفاتی که در این روایت بیان شده تماماً مربوط به دهری هاست که معاد را قبول نداشته اند نه یهود. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: چرا اسم نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم چرا در قرآن‌ اسمی از اهل بیت علیهم السلام نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم چون طبق مبنای مشهور، اگر اسم آورده میشد انگیزه تحریف قرآن توسط غاصبان ولایت به وجود می آمد. قرآن از هیچ کس نام نبرده، نه دوست و نه دشمن. بر خلاف روایات که دقیقاً همه چیز را بیان کرده و دوست و دشمن را شناسانده اند. پس سناریوی رمزگونه بودن مهدیین واقعاً سبک و غیر قابل قبول است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن که قابل تحریف نیست که انگیزه تحریفش به وجود بیاد یا نه! اهل بیت ذکر میشدن یا نمیشدن فرقی نمیکرد، چون قرآن یکی از اعجازش غیرقابل تحریف بودنشه. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف به زیاده نیست چون آیاتش معجزه است و کسی نمی تواند مثل آن بسازد. اما قابل تحریف به نقیصه هم نیست؟ کم نشدن از قرآن به واسطه تمهیدات متعددی بوده که نگذارد قرآن تحریف شود. و یکی از موارد آن اسم نبردن از هیچ شخص است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف نیست تحریف به نقیصه هم یه جور تحریفه و جایی استثنایی برای تحریف قائل نشدن ⊹━━❁ ❁━━⊹ بزرگوار اینکه قرآن قابل تحریف نیست که در قرآن يا روایات به این بیان نیامده. بلکه عدم امکان تحریف به زیاده از آیات تحدی فهمیده می شود که وقتی نمی توانند آیه ای مثل قرآن بیاورند پس تحریف به زیاده ممکن نیست. اما تحریف به نقیصه، نظریه مشهور شیعه و سنی است و الا قائل به نقیصه وجود داشته و دارند و کسی به عدم امکان تحریف به نقیصه استناد نجسته جز افراد کمی. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اون آیه که خدا میفرماید خودم نگهبان قرآنم پس معنیش این نیست که دست همه تحریفات ازش کوتاهه؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ این یک تفسیر از آیه است و البته طبق همان تفسیر، منافاتی ندارد که با همین‌گونه تمهیدات، جلوی تحریف به نقیصه را بگیرند. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اگر قائل به نقیصه وجود داره از کجا مطمئنین که حذف نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ چون ما هم دلیل های دوازده گانه خودمان را داریم ⊹━━❁ ❁━━⊹ یعنی نتیجه ای که میشه از فرمایشات شما بگیرم اینه که امکان نقیصه وجود داره اما انجام نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ امکان عقلی، نه امکان وقوعی البته آنچه دارم می گویم طبق نظر مشهور شیعه است و الا شخص بنده، امکان عقلی آن را نیز قبول ندارم و معتقدم چیزی که معجزه است به هیچ نحو قابل تصرف بشر نیست پس همانگونه که سحره نمی توانند مانند مار حضرت موسی علیه السلام بیاورند آن را هم نمی توانند بکشند يا کور کنند. ولی برخی این دلیل را به قتل شتر حضرت صالح علیه السلام نقض می کنند که معجزه بود و کشته هم شد. و من‌ پاسخ می دهم که شتر حضرت صالح علیه السلام، صرف آمدنش از داخل صخره معجزه بود نه کل وجودش، لذا قابلیت کشته شدن داشت. اما مار حضرت موسی علیه السلام که از عصا تبدیل شده بود، کل وجودش معجزه بود لذا قابل سلطه بشر نبود و قرآن نیز کلش معجزه است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ دلایل دوازده گانه ای که اثبات میکند این امکان اتفاق نیفتاده کدامند؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ در کتب اعتقادی بیان شده و کتاب های متعددی هم در خصوص عدم تحریف نگاشته شده است از جمله کتاب استاد میلانی. از جمله دلائل، حدیث ثقلین است که در آن تصریح شده: تا وقتی به هر دو چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید و چیزی که چنین خاصیتی داشته باشد امکان وقوعی تحریف به نقیصه در آن منتفی است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: پس دو قائم!! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام استاد وقت به خیر اتباع احمد می گویند روایاتی هست که میگن امر امام مهدی ع یک شبه اصلاح می شود و روایاتی هم داریم که تعیین کنندگان ظهور دروغگو هستند و از اون طرف روایات نشانه های حتمی ظهور را داریم که اگه رخ دادند بعد چند ماه یا چند روز امام زمان ع ظهور می کنند یعنی با روایات حتمی می تونیم وقت ظهور رو بدانیم میگن این دو دسته روایات در تعارض هستند ولی اگر دو مهدی و دو قائم قبول کنیم تعارض از بین می رود یعنی آن مهدی که امرش یه شبه اصلاح می شود و قبل علائم حتمی می آید و هیچ کس از ظهورش چه چند قبل ماه و چه چند روز خبر ندارد او احمد است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم اینکه تعیین‌ کنندگان ظهور دروغگویند شامل خود ائمه علیهم السلام نمی شود و ذکر علائم ظهور، به معنای وقت خاصی نیست چون نگفته اند سال فلان ظهور رخ می دهد، بلکه پس از رخداد آن علائم معلوم می شود چیزی تا ظهور نمانده است. و اما اینکه امر ظهور یک شبه اصلاح می شود چه ربطی به عدم رخداد علائم دارد؟! یک شبه اصلاح می شود نه اینکه یک شبه بدون علامت رخ می دهد. یک شبه یعنی ایشان غریب و غائب و تنهاست و به یک شب، ظاهر شده و دارای ۳۱۳ یار با وفا گشته و به قدرت و شوکت می رسد، درست مثل یوسف علیه السلام که کارش یک شبه اصلاح شد اما مقدمات خودش را داشت که پادشاه خواب ببیند و معبّران از تعبیر عاجز شوند و آن زندانی یاد حضرت بیفتد و تعبیر را از حضرت بگیرد و به پادشاه بدهد و مجلس استفسار از زنان تشکیل شود که‌ چرا یوسف زندان است و آنها به بی گناهی او و گنهکاری خود اعتراف کنند و حضرت از زندان آزاد شود و از پادشاه بخواهد که او را خزینه دار مصر قرار دهد تا با همه این‌ مقدمات، از سیاهی زندان، به تخت عظمت سلطان در آید. بماند که در برخی روایات اصلاح، تصریح شده که درباره نهمین فرزند حسین علیه السلام است نه چهاردهمی که احمد ادعایش را دارد: قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع‏ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِي سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ‏ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ‏ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ. كمال الدين ج‏1 ص317 ح1 و اما احمد، مگر امر او یک شبه اصلاح شده؟! او مدتها در حوزه علمیه بوده و بلوا راه انداخته و کم کم ادعاهای خود‌ را آشکار و ارتقا داد تا تبدیل به یمانی و قائم شد. پس هیچ تعارضی بین این سه دسته روایات نیست تا به راه حل دو قائم و دو مهدی پناه برده شود؟! و کار احمد هم در یک شب اصلاح نشده و هیچ انطباقی با این روایات ندارد. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: شناخت واجب نیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام استاد شما این نظر را قبول دارین که شناخت علائم ظهور واجب نیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم ظاهراً مراد فرد منکر وجوب، عدم وجوب شناخت مصداق علائم محتوم هست، نه عدم وجوب شناخت مفهوم علائم محتوم. مراد از مفهوم علائم محتوم این هست که بدانیم فلان علامت ها حتماً قبل از قیام قائم آل محمد علیه السلام اتفاق خواهد افتاد. منظور از مصداق علائم محتوم این هست که برویم این علامت ها را بشناسیم که چه کسی سفیانی است چه کسی یمانی است. ظاهراً مقصود کسی که‌ می گوید شناخت علائم محتوم واجب نیست، شناخت مصداق است نه مفهوم. و الا این همه روایت درباره بیان و تکرار و تاکید بر علائم محتوم برای چه صادر شده؟ برای که صادر شده؟ وَ كَفَى بِالسُّفْيَانِيِّ نَقِمَةً لَكُمْ‏ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ هُوَ مِنَ‏ الْعَلَامَاتِ‏ لَكُمْ. الغيبة للنعمانی ص۳۰۰ ح۳ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِ‏ عَلَامَةً. الكافی ج۸ ص۲۶۴ ح۳۸۱ بلکه در روایات امر صریح نسبت به آنها شده و فرموده اند: أَمْسِكْ‏ بِيَدِكَ‏... وَ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَيْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ أَ هُوَ الْمُنَادِي فَقَالَ نَعَمْ وَ بِهِ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ. الغيبة للنعمانی ص۲۵۸ ح۱۶ يَا جَابِرُ الْزَمِ‏ الْأَرْضَ‏ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِي عَنِّي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ. الغيبة للنعمانی ص۲۷۹ ح۶۷ الْزَمْ بَيْتَكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ‏ أَحْلَاسِهِ‏ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَيْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِكَ. الكافی ج۸ ص۲۶۴-۲۶۵ ح۳۸۳ بماند که برخی مراجع، صریحاً فتوا به وجوب شناخت اصل این علائم داده اند تا مانع گمراه شدن افراد شود، و این فتوا برای کسی که خودش مجتهد نیست، فصل الخطاب می باشد: التنبيه السادس: هل يجب معرفة علائم الظهور الّتي من جملتها خروج الدجّال، ليعلم به عند وقوعه، و يعرف المحقّ من المبطل، و يميز بين الخبيث و الطيّب؟ الظاهر هو وجوبها؛ حذرا عن الوقوع في الضلالة، و دفعا للضرر المحتمل، و يمكن أن يقال: إنّ الفائدة من بيان هذه العلامات أن يتعلّمها من يريد الأمان من الضلالة، و لا يكون للناس على الله حجّة، و ذلك يقتضي وجوب تعلّم العلامات، و عدم معذوريّة الشخص في الجهل به. نعم، الظاهر أنّ هذا الوجوب ليس نفسيّا، بل هو وجوب طريقيّ، بمعنى: أنّ المكلّف الجاهل بالعلامات إذا وقع بسبب جهله بها في الضلالة ليس معذورا، و إذا لم يقع فيها لا يكون معاقبا لتركه التعلّم. منتخب الأثر في الإمام الثانی عشر(عليه السلام) ج۳ ص۳۰۳-۳۰۴ شاید سوال شود: چگونه شناخت مفهوم علامتها واجب است اما شناخت مصداق آنها واجب نیست؟ اما این علامتها به گونه ایست که اگر مفهوم آنها را بدانیم، مصداقشان واضح و آشکار خواهد بود. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: فرق دو کتاب ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم ببخشید فرق کتاب غیبت شیخ طوسی و نعمانی در چیست منظورم محتوای کتاب است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم غیبت شیخ طوسی با رویکرد پاسخ به شبهات مهدوی و ارائه تاریخ مهدویت از قبل از تولد حضرت تا پس از غیبت صغری نگاشته شده، اما غیبت شیخ نعمانی با رویکرد اثبات اصالت عقیده به مهدویت و حق بودن اعتقاد شیعه به مهدی غائب و ترسیم منظم مباحث مهدوی تالیف گشته است. طبیعی است که در کتاب اول، جنبه استدلال بر جنبه نقل اخبار غالب است بر خلاف کتاب دوم. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: نقش رجال در اعتقاد. ⊹━━❁ ❁━━⊹ شما خیلی از موضوع پرتید. از چه موقع در باب اثبات عقاید به منهج رجال رجوع میکنن؟؟؟ شما برای اثبات ولایت امام علی ع به واقعه ی غدیر چنگ میزنید آیا اول حدیث غدیر رو با منهج رجال بررسی میکنید؟؟😁 در باب عقیده و اثبات یک عقیده ما نیاز به قطع و یقین داریم قطع و یقین با چی بوجود میاد؟ با اخبار متواتر و دلایل قرآنی و روایی قطعی الصدور و قطعی الدلاله آیا با منهج رجال میشه به قطع و یقین رسید؟؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم بی احترامی، در مکتب اهل بیت علیهم السلام جایی ندارد. سعی کنیم لا اقل در ظاهر، خود را شبیه مکتب اهل بیت علیهم السلام نشان دهیم. ما در عقاید به فراتر از اطمینان نیاز نداریم و وثاقت راوی این مهم را تامین می کند، زیرا ما حدیث راوی ثقه یکی از این دو حالت را پیدا می کنیم: ۱. حصول ظن ۲. حصول اطمینان کسی که معتقد است از اعتبار سند، اطمینان به صدور حدیث از معصوم پیدا می کند، منهج رجال در اعتقاد برایش نقش آفرین است زیرا ما در اعتقاد به چیزی فراتر از اطمینان نیاز نداریم که فرمود: "و لکن لیطمئن قلبی" و اما کسی که معتقد است از اعتبار سند، بیش از ظن به صدور برایش حاصل نمی شود نیز منهج رجال برایش صاحب نقش است، زیرا ظنی که در قرآن پوچ و باطل دانسته شده، ظن بی پایه و اساس است نه ظن مبتنی بر چیزی که هم عقل تاییدش نموده و هم شرع، که همان اعتماد به خبر ثقه می باشد. اما عقل، تمام عقلای عالم بر خبر ثقه اعتماد می کنند و زندگیشان بر این مبتنی است. و اما شرع، روایات متعدد درباره محوریت وثاقت راوی نقل شده که به گواهی متخصصان حدیث و اصول فقه، تواتر معنوی دارد. همچنانکه قرآن می فرمایند: "ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا" و تنها علمی که متکفل شناخت راوی فاسق از غیر فاسق است، علم رجال می باشد. نتیجه اینکه: اگر یک مساله اعتقادی در یک حدیث منقول توسط فرد ثقه به دست ما رسید، ما مکلف به پذیرش محتوای آن هستیم چه اعتقادی باشد و چه غیر اعتقادی. و این دقیقاً همان کاریست که مردم زمان معصومین علیهم السلام می کردند که قصه فیض بن مختار شاهد روشنی بر این مساله است. مگر اینکه‌ خلاف آن مطلب ثابت می شد. شما اگر روایات اهل بیت علیهم السلام درباره معرفی ثقات را مطالعه کرده بودید می دیدید که بین عقیده و احکام و غیره فرقی نگذاشته اند. اما چون‌ مشاهده کرده اید که شیعه در عقاید مهم، بررسی سندی نداشته گمان کرده اید رجال دخلی در عقاید ندارد و توجه نکرده اید علتش این بوده که عقاید مهم یا با عقل صرف ثابت شده و محتاج حدیث نبوده است مثل بحث اختیار، و یا حدیث متواتر داشته و از بررسی سند معاف بوده، نه اینکه رجال در هیچ جای عقیده، نقشی نداشته. و از آن طرف، هر چه سند حدیث خراب تر باشد، درصد اعتماد پایین می آید. یعنی اگر واسطه افتاده، اگر واسطه مجهول است، اگر نام واسطه در هیچ حدیث دیگری نیامده، اگر واسطه ضعیف دانسته شده، اگر واسطه کاملاً غیر مورد اعتماد معرفی شده، اگر واسطه کذاب و جعال دانسته شده. و اگر در سلسله سند یک حدیث همه یا موارد متعددی از این‌ گزینه ها بود، کاملاً غیر قابل اعتماد می گردد. و مساله موافقت و مخالفت حدیث با قرآن را در کتاب ستیزه به تفصیل بررسی کرده ایم و ثابت نموده ایم که این یک معیار موقت در شرایطی خاص بوده و در احادیث دیگر، موضوع تکیه بر وثاقت راوی به صراحت بیان شده است. اما واقعه غدیر، بین تمام فرقه های اسلامی متواتر حقیقی نه ادعایی و مورد اتفاق است، برای همین بررسی سندی نمی شود. نه اینکه بررسی سندی در مسائل اعتقادی جایگاهی ندارد. حال حدیث وصیت نه متواتر لفظی است، نه متواتر معنوی، نه متواتر اجمالی، نه قطعی الصدور و نه قطعی الدلاله. دو راویش کذاب و چهار راویش مجهول علی الاطلاق اند که‌ نام چند تن از آنها در سند هیچ حدیث دیگری نیامده است. پس به جای پرت خواندن حقیر، اندکی در کار خود دقت کنید حقیقت مشخص می شود. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: فقط برای یکی؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام شما می گویید راه شناخت امام زمان صیحه است. آیا این روش برای شناخت امامان دیگر شیعه هم قابل استناد می باشد؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم بله تمام امامان علیهم السلام دارای نص ظاهر بوده اند فقط مصداقش برای حضرت مهدی علیه السلام فرق می کند. توضیح آنکه: حضرت مهدی علیه السلام با همه امامان فرق دارند زیرا هیچکدام از آنها ولادت مخفی و غیبت نداشته اند و کاملاً شکل و شخصیتشان برای مردم مشخص یا قابل شناخت بوده لذا نص ظاهر حجت قبلی برای مردم مسلمان جهت امامت ایشان کفایت می کرد. اما حضرت مهدی علیه السلام نیز هر چند دارای نص ظاهر از طرف پدر در برابر چهل نفر از بزرگان شیعه بودند ولی چون نه در جامعه دیده شده بودند و هم غیبت شان به درازا کشیده، و نیز چون برای برپایی حکومت عدل جهانی در کل دنیا تشریف می آورند خود خداوند نص ظاهر ایشان را به هنگام ظهور برای کل جهان بر عهده گرفته اند. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: تناقض ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم سوال ما می گویم که شیطان در ماه رمضان با زنجیر بسته است و خلاصه کسی را نمی تواند گمراه کند، در حالیکه طبق روایات، صیحه آسمانی توسط جبرئيل در شب بیست و سوم ماه رمضان شنیده می شود و در پایان روز ندایی از شیطان عده ای را‌گمراه می کند. راه حل تناقض این دو روایت چیست؟ یک روایت میگوید شیطان به زنجیر بسته است و کسی را گمراه نمی تواند و دیگری می گوید ندایی از شیطان برای گمراهی انسان ها در ماه رمضان. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم هیچ روایتی نگفته شیطان‌ کسی را در رمضان‌ گمراه نمی کند و حتی اگر هم‌ گفته بود این همه روزه خوار که جلوی چشم هستند و این همه غیبت کن و تهمت زن و دروغگو و دزد و... در ماه رمضان، روشن می کرد که حقیقت چیست. آنچه در روایت آمده صرفاً دست بسته بودن شیطان است که یک تعبیر ادبی است و در فارسی هم کاربرد دارد و می گوییم دستم بسته است. و مقصود این هست که وقتی شخص روزه می گیرد حالت دوری از گناه و نزدیک شدن به خدا پیدا می کند پس گاهی کلاً توبه می کند و عوض می شود و گاهی سعی می کند کمتر گناه کند، و اینگونه دست و پای شیطان بسته است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: تعصب در مهدویت ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام اگر ما بخواهیم با تعصب به قضیه مهدویت بنگریم ممکنه روزیکه یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود ظهور بکنه ما با ایشون هم تضاد داشته باشیم. به هر حال امام قائم قرآن را تفسیر به رای خواهند کرد ممکنه خیلی از قوانین الهی تغییر بکنند چون این کتابی که در دست ماست تا زمانی که معصوم نباشه تفسیر آن برای ما غیر ممکن هست. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم ۱. نمی دانم مرادتان از تعصب در قضیه مهدویت چیست که نتیجه‌ی آن را احتمال تضاد با حضرت مهدی علیه السلام دانستید! قضیه مهدویت، اینقدر در کلام اهل بیت علیهم السلام روشن است که جز فریبکار خدشه ای در آن ندارد و من الآن خلاصه آنچه به تواتر و فوق تواتر برای شیعه ثابت شده را خدمتتان بیان می کنم: اسلام یک مهدی موعود بیشتر ندارد که هم ایشان قائم موعود این امت بلکه همه امتهاست. ایشان فرزند بلافصل امام عسکری علیه السلام و تک پسر بلکه تک فرزند آن حضرت است که پس از شهادت پدر بزرگوارشان به عنوان آخرین امام، به امامت رسیده اند. آن حضرت دو غیبت کوتاه و بلند داشته اند و همینک در غیبت بلند به سر می برند و در این غیبت زنده و سالم بر روی زمین باقی می مانند تا پس از رخداد علائم محتوم، قیام نمایند. ۲. تقابل شیعه با حضرت مهدی علیه السلام تصویری است که جریان احمد برای شما ساخته است و الا طبق روایات، تنها کسانی که به مقابله با حضرت مهدی علیه السلام معرفی شده اند طرفداران عثمان و تعدادی از زیدیه بتریه هستند. ۳. اینکه قائم علیه السلام قرآن را تفسیر به رای می کند تهمتی آشکار بر ساحت امامت است. امام هرگز رای خود را در شریعت دخالت نمی دهد و آنچه هست رای خداست که به وراثت و غیر وراثت به امام رسیده است. و اگر مرادتان آوردن تفسیری غیر از چیزی است که ما فعلاً می دانیم، بر فرض قبول، این بعد از اثبات جهانی قائمیت رخ خواهد داد، نه اینکه متکبر جاهلی چون علی محمد باب و مدعی فعلی، مشتی خزعبل را به عنوان تفسیر حقیقی قرآن و دلیل بر قائمیت خویش به افراد ساده لوح ارائه دهند و مصداق انسان خاسر را العیاذ بالله العلی العظيم شخص امیر المومنین علیه السلام بدانند. ۴. اینکه ممکن است خیلی از قوانین الهی تغییر کند خلاف حدیث مجمع علیه است که حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة. ۵. اینکه کتاب حاضر، غیر قابل تفسیر برای ماست چون معصوم حاضر نیست، پس یازده معصوم قبلی چه می کردند و دهها هزار حدیثی که برای ما در تفسیر قرآن و بیان احکام و اعتقاد به یادگار گذاشته اند چیست؟! مکتبی که چنین درباره اش تصور کنند که هباء منثور است! توصیه می کنم به جای گوش سپردن به اینگونه حرف های عوامانه، به سخنان عالمانه گوش سپارید که بر مبنای عقلانیت و شریعت صحیح به منصه ظهور رسیده است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: آیا تقلید در عقائد جایز نیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام از استاد درس خارج، آقای گنجی شنیدم برخی تقلید در عقائد را جایز شمرده اند؛ می شود در این باره توضیح دهید. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم اصول دین بر دو قسم است: عقلی نقلی عقلی فقط با عقل قابل اثبات می باشد و نمی شود گفت خدا هست چون خودش گفته، خدا عادل است چون خودش گفته، این آقا پیامبر است چون خودش گفته. پس اصل توحید: وجود و یکتایی خدا، عدل و نبوت، فقط با عقل ثابت می شود. اما دو اصل دیگر یعنی امامت و معاد، نقلی است. یعنی این پیامبر صلی الله علیه و آله است که باید تناسخ را رد کند تا نوبت به معاد برسد و باز اوست که باید بگوید معاد جسمانی است یا روحانی یا برزخی. همچنانکه این پیامبر است که باید حکومت شورایی و اجماعی را نفی کند تا نوبت به نصب امامت و بیان تعداد و معرفی مصداق برسد و چنین نیست که اگر پیامبر در این باره سکوت کند عقل ما به صورت مستقل مساله امامت را با همان‌جایگاه و معاد را اثبات نماید. در مورد اصول عقلی، بسیاری از شیعه و سنی قائلند تقلید جایز نیست زیرا همه در اصلِ داشتن عقل برابرند پس بستری برای تقلید باقی نمی ماند همچنانکه قرآن تقلید در عقاید را نهی کرده است. لازمه این حرف اینست که تمام عوام الناس از روستایی و شهری که برای اعتقاد به توحید و عدل و نبوت استدلالی ندارند و در عین حال، به اینها یقین دارند، مسلمان نباشند که علامه حلی به همین تصریح کرده است و تقلید علم آور را باطل دانسته اند. در برابر این تفکر، افرادی چون محقق لاهیجی به جای دید فلسفی، دید عرفی را ملاک قرار داده و گفته اند در متن دین، تبعیت از علم و اطمینان ملاک قرار داده شده نه لزوماً استدلال، و دین اسلام تمام معتقدان به خود را مسلمان می داند نه اینکه عموم افراد جامعه اسلام را از دایره اسلام خارج انگارد. و آیات نهی از تقلید را درباره تقلید کورکورانه می دانند. یعنی جایی که فرد به راحتی می فهمد مطلبی که دارد تقلید می کند باطل می باشد و نیز برایش روشن است آنها که مورد تبعیت قرار گرفته اند هم نه بهره ای از علم دارند نه بهره ای از فهم و نه بهره ای از شخصیت و انسانیت. اینکه تو سنگهای بی جان و بی شعور را مدبران عالم بدانی و پرستش کنی چون مشتی افراد بی سواد و بی شخصیت بدان پایبند بوده اند هیچ وجهی ندارد. چنین تقلیدی است که در قرآن مورد نهی قرار گرفته. و الا اگر شما نه به روستا و درب طویله که به هر شهری مراجعه کنید و از اقشار مختلف مردم بپرسید چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را پیامبر می دانید، چه جوابی دارند بدهند؟ فوقش بگویند چون معجزه‌ی قرآن را آورده؟ خوب آیا یک نفرشان می تواند معجزه بودن قرآن را اثبات کند؟ فوقش بگویند چون هیچکس نتوانسته مثل قرآن بیاورد؟ خوب همین را از کجا می گویند؟ آیا تاریخ ۱۴۵۰ ساله اسلام و تمام مدعیان دروغین را خوانده اند و دیده اند کسی سوره ای مثل قرآن نیاورده و نیز آورده های مدعیان دروغین را بررسی کرده اند و خودشان تشخیص داده اند که آنها مثل قرآن نبوده؟ خیر بلکه صرفاً از عالمان متخصصی شنیده اند که یقین به علم و تقوای آنها داشته اند و این یعنی تقلید از روی علم. حال اگر کسی تعصب به خرج داد و گفت این نامش تقلید نیست بلکه مراجعه به متخصص است، می گوییم: ما سر اسم دعوایی نداریم سر واقعیت گفتگو می کنیم. هر چند که در قرآن هم اسم تقلید مورد نهی قرار نگرفته بلکه عمل تقلید کورکورانه نهی شده. آنچه گفتم درباره اصول عقلی بود و اما اصول نقلی که واضح تر است. مردم از کجا بدانند پیامبر صلی الله علیه و آله امام نصب کرده و مصداق معرفی نموده و تعداد گفته؟ می گویید روایاتش متواتر است؟ خوب خود متواتر یعنی چه؟ می گویید اسنادش معتبر است؟ خوب اسناد یعنی چه؟ معتبر یعنی چه؟ معنای اینها را فقط کسانی که اهل مطالعه و تحقیق هستند می دانند آن هم فقط معنا نه قدرت اتخاذ مبنا در تواتر و در اعتبار سند و غیره. پس مردم در اینجا نیز صرفاً از عالمانی پیروی کرده اند که به علم و راستگویی آنها یقین داشته اند. و این دقیقاً همان مطلبی است که در حدیث تفسیر منسوب درباره تفاوت تقلید یهودیان از علما و شیعه از علمایشان مطرح شده و اتفاقاً موضوع اصلی آن تقلید در عقاید است. و با همین نگاه است که ما پیروان مستضعف دیگر فِرق اسلامی را که خودشان توانایی تشخیص حق از باطل را ندارند مسلمان می دانیم مگر فرقه هایی که بطلان آنها برای هر مسلمان و غیر مسلمانی واضح است و کسی در پیروی از آنها معذور نیست مثل خوارج و نواصب و دواعش. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹