📝ما رزمنده ایم
🔹حضرت آقا نماز را بر پیکر خوانده بودند و پیکر هم تشییع شده بود. پیرمردی را دیدم که کنار جدول نشسته بود. معلوم بود که آنقدر دنبال پیکر آمده که از فشار جمعیت و گرما خسته شده است.
رفتم کنارش و گفتم: "اشکالی ندارد اینجا بنشینم؟"
گفت: "سلامت باشید."
گفتم: "موقعی که خبر را شنیدید چه حسی داشتید؟"
گفت: "ما رزمندهایم، احساسمون فقط در انتقام گرفتن برانگیخته میشود. ناراحت شدم که آنها به این درجه رفیع رسیدند ولی ما جا ماندیم."
امام گفتند: "اسرائیل باید برود، باید از صفحه روزگار محو شود. این کلام الهی است، نه انسانی. اگر بودیم و دیدیم اسرائیل از بین رفت، لذت میبریم. ما هم آماده نبردیم."
سید محمد خاتمی از قدیمیهای جنگ
✍️راوی : حسین عزیزی
#واحدتاریخشفاهیحسینیههنرقم
#شهیدهنیه
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
May 11
شروع جلسه ی امروزم در فضای مجازی با چنین پیامی بود :
شهادت سید حسن نصرالله تایید شد.
هر چه گفتم : صدای من هست؟ صدایی نیامد.
آقای .... صدای من هست ؟ باز هم جوابی نیامد.
بعد چند دقیقه یکی با بغض گفت : چه بگوییم همه در شوک هستیم.
با قلبی شرحه شرحه جلسه را ترک کردم و بغضم شکست.
سید مقاومت شهادتت مبارک.سلام ما را به حاج قاسم برسان
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
نماز ظهر و عصرم را در مسجد جمکران خواندم. هنوز تسبیح در دستم بود که خانم خادم با یک دسته کتاب در دست، کنارم نشست. .بعد از سلام و احوال پرسی از من خواست یک کتاب بردارم و حداقل یک صفحه بخوانم. کتابدار بود، از زائران درخواست میکرد یکی از کتاب هارا انتخاب و همان جا مطالعه یا امانت ببرنند.بین کتاب ها یک کتاب نظرم را جلب کرد،عکس سید حسن نصر الله روی جلد و عنوانش"امام مهدی و اخبار غیبت "بود. کتاب را باز کردم دیدم صفحه اول نوشته برگرفته از سخنرانی های سید حسن نصرالله. خلاصه سر بحث باز شد. گفت:" همیشه پیگیر سخنرانی های سید بودم . در یکی از سخنرانی هایش گفت:"شیعیان مرتضی علی هیچ وقت پشت فلسطین را خالی نمیکنند." از وقتی خبر ترور توی فضای مجازی پیچید دائم پیگیر اخبار بودم تا خبر تایید شد و قلب ما دوباره داغدار شد.
راوی:حمیده عباسی
#واحدتاریخشفاهیحسینیههنرقم
#شهیدسیدحسننصرالله
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یعنی لاکردار همه موشکهای ایران رو گنبد آهنین گرفت
بازیگر: امین شفیعی
تدوینگر: محمدحسین قدرتی
اگه کیفیت بالاتری ازش میخواین اینم لینک:
https://www.aparat.com/v/omc5s9b
تهیه شده در :
#باشگاهطنز
#حسینیههنرقم
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
بسم الله الرحمن الرحیم
رفتم دفتر مقام معظم رهبری . پرسان پرسان به محل اهدای طلا برای جبهه مقاومت رسیدم. سه باجه در اتاق بود باجه ی سمت راست مربوط به خمس بود که حضرت آقا فرمودند یک پنجم خمس را میتوان به جبهه مقاومت اهدا کرد خانم جوانی توی صف ایستاده بود نوبتش رسید کارتش را داد آقا پرسید :"چقدر بکشم؟"گفت:" ۵۰ هزار تومان". تعجب کردم موقع ثبت سیستم اسمش را پرسید،گفت:" به نیت شهید گمنام "رسید را تحویل گرفت و رفت.
کمی جلوتر مردم صف کشیده بودن برای اهدای طلا. مادری با پسر جوانش آماده بود تا سکه ای که پسرش برای خرج دامادی اش کنار گذاشته بود اهدا کند. از او خواستم گپ و گفتی باهم داشته باشیم ولی حاضر نشد حتی خانم ۵۰ ۶۰ ساله ای کنارش نشسته بود از مصاحبه با من امتناع کرد بلند شدم و جلوتر کنار صف ایستادم. این طرف اتاق دو باجه بود باجه اول طلا را میگرفت و وزن میکرد و داخل بسته می گذاشت و به صاحبش تحویل میداد باجه بعدی باجه تحویل طلا و گرفتن رسید بود. توی حال و هوای اهدای طلا بودم خانم ۵۰ ۶۰ ساله که حاضر به مصاحبه نشده بود کنارم ایستادو
گفت: "باورت میشود از وقتی که سید حسن را زدن، اصلاً شب نمیتوانم بخوابم." اشک در چشمانش حلقه زده بود و در وسط صحبتهایش گفت:" یک نیم ست طلا آوردم به جبهه مقاومت اهدا کنم،در محله عمار یاسر، مکانی وجود دارد لوازم خانگی برای خانوادههای نیازمند در لبنان جمعآوری میکند. سرویس نسوزی چند سال پیش خریده بودم رابه جبهه مقاومت اهدا کردم. هرچند که به نظر من این کار چندان بزرگ نیست."
صدای اذان در اتاق پیچید و معنویت فضا بیشتر شد.
وسط صف، خانمی را دیدم دو بسته طلا در دست داشت و زیر لب ذکر میگفت.
- چرا دو بسته؟
- یکی برای خودمه یکی برای دخترم.
دختری جوان، حدود ۲۵ ساله،که روسری گل گلی سرش بود توصف ایستاد نگاهم را به خودش جلب کرد رفتم و کنارش ایستادم بعد از سلام و احوالپرسی گفت واسطه خیر است و دستبند مادرش را آورده تا اهدا کند. صف جلوتر رفت و نوبتش رسید با ناراحتی اتفاقی که در در مسیر برایش پیش آمده بود تعریف میکرد دلش پر بود. کارش تمام شد دستش را گرفتم و آن طرفتر روی صندلی نشستیم. گفت :"سوار تاکسی شدم از رادیو برنامه «پویش ایران همدل» پخش می شد.
راننده با عصبانیت رادیو را خاموش کرد و به چند راننده تاکسی فحش داد و گفت: "اگر اینها میخواهند کمک کنند، بهتر است به مردم کشور خودمان کمک کنند." بهش گفتم:"افرادی که به جبهه مقاومت یاری می کنند، حتما به مردم کشور خودشان کمک میکنند. لحظه ای به فکر فرو رفت و گفت:" ای کاش به راننده میگفتم خودم شاهد یکی از این افراد هستم. به تازگی متوجه شدم که مادرم سرپرستی چهار یتیم را بر عهده گرفته و در روز تولد یا عید، هدیهای به آنها میدهد." در پایان، با چشمانی پر از اشک گفت: "کاش میتوانستیم جانمان را فدای آنها کنیم. این ذره طلایی که آوردهام، هیچ ارزشی ندارد."
✍️راوی: حمیده عباسی
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
🎥 دوره تدوین پیشرفته مصاحبه تاریخ شفاهی 🎥
📅 زمان:۲۲ و ۲۳ آذر ۱۴۰۳
📍 مکان: قم
🔹 این دوره مختص افراد برگزیده دوره مقدماتی میباشد.
🔹 به زودی دوره جدید نیز برگزار و اطلاع رسانی خواهدشد.
👤 استاد: حجتالاسلام اشرفی نسب
🖥️ نحوه برگزاری دوره: حضوری و مجازی
📞 کسب اطلاعات بیشتر:
به آیدی بله و ایتا با نام کاربری @m_aboyi_76 پیام دهید.
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
آمد کنار میز نگاهش به خوراکیا بود.
سید حسن گفت: بخر خیلی خوشمزه ست. دستش را روی شکمش کشید و با یک حالتی گفت: دلم میخواد حیف که پولش را ندارم یه دوری زد و دوباره با دوستش برگشت دیدم پیفلا دستشه با خنده
گفتم پفیلا رو از کجا گرفتی؟
- اشاره کرد به میز و گفت: از اینجا
۳۰ هزار تومان تو دستش بود یه سمبوسه برا خودش گرفت یکی هم برا دوستش .
نگام کرد و گفت: ۵ تومن دیگه تو جیبم مونده.
- می تونی برا آبجیت یک پیکسل بگیری.
سریع پول را داد به من و یه پیکسل برداشت
با دوستش رفت یه گوشه، شروع کردن به خوردن سمبوسه
بهش نزدیک شدم اسمش را پرسیدم
- نازنین زهرا م کلاس چهارمم مدرسه صدرا درس میخونم ادوستمم اسمش فاطمه ست
-تو که گفتی پول ندارم
- ۵۰ هزار تومن پول تو جیبی سه روزم بود
- همش رو خرید کردی؟
- فقط هم خوراکی نبود دوستم باباش رو از دست داده از مامانم اجازه گرفتم که یه روز دعوتش کنم و تصمیم گرفتم سمبوسه مهمونش کنم
چه خوب میدونی خاله اینجوری با یک تیر دو نشون رو زدی
-یعنی چی خاله؟
- یعنی هم به دوستت کمک کردی هم به بچه های غزه
-واقعا؟ خدایا شکرت
-دست دوستش را گرفت و ازم دور شد
-صداش زدم نازنین زهرا کجا؟ پیکسلت جا موند. به طرف بازارچه مقاومت برگشت پیکسل را به کیفش وصل کردم و یکی هم به دوستش دادم با خوشحالی و لی لی کنان به خانه رفتند.
✍️:حمیده عباسی
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
27.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش خبرنگار صدا و سیما از کتاب 《کفش آهنیات را دربیاور》در اخبار شبانگاهی شبکه سه سیما
کفش آهنیات را دربیاور؛ روایتهایی از تحول در صدور پروانههای کسب درگاه ملی مجوزها، سامانهای الکترونیکی است که توسط وزارت امور اقتصاد و دارایی راهاندازی شده است. این سامانه با هدف تسهیل و تسریع فرآیند صدور مجوز های کسب و کار ایجاد شده.
🌱 رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان🌱
🔘انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
🔘واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنرقم
🌐 @Rahyarpub
🌐 @rasta_isfahan
🌐 @hhonar_qom
📸 *دوره پیشرفته تدوین مصاحبه تاریخ شفاهی قم با تدریس حجت الاسلام اشرفی نسب* 📸
📝برگزار شده در ۲۲ و ۲۳ آذرماه به صورت حضوری و مجازی
📍مکان: خانه مصلحان
#تاریخ_شفاهی #قم #آموزش_مجازی #تدوین_مصاحبه
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
داستانِ تپه آزادی در ولسوالی/شهرستان ناهورِ غزنی
حاجی علیپناه قصه شبی بارانی در اردیبهشت سال 58 را تعریف میکرد. شبی که همهشان به بالای تپهای در منطقهشان میروند. با همدیگر عهد میبندند که تا پای جان در برابر دولت دستنشانده کمونیستی ایستادگی کنند.
حالا سالهاست که مردم منطقه در سالروز آن قیام مردمی به مدت سه روز (چهارم تا ششم ثور/اردیبهشت) مراسم مفصلی میگیرند. اسم آن تپه را (تپه آزادی) گذشتهاند. تجمع بسیار باشکوهی برگزار میشود و هفت هشت گاو قربانی میشود.
این روزها، مصاحبه تاریخ شفاهی این مجاهد که در آستانه 90 سالگی است در قم انجام میشود.
محققین : سید اعلا امیری
سید احمد مدقق
#پروژهشورایاتفاقـافغانستان
#واحدتاریخشفاهیحسینیههنرقم
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 *شهر فراگیرترین رسانه دنیاست*
💢 شبکههای اجتماعی باعث شد ما از میدان (شهر) غفلت کنیم.
🔻برشی از صحبتهای «محمد نیکدل»، معاون فرهنگی و هنری سازمان زیباسازی تهران
⬅️ نشست سراسری فعالان تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
◀️ آبان ماه ۱۴۰۳ ـ قم
#واحدتاریخشفاهیحسینیههنرقم
💠حسینیه هنر؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه
🔘 @hhonar_qom