سید مهدی! راستی چرا نام خانوادگیات «اسلامی» شد؟
راستش من جواب سوالم را در لابلای سطرهای کتاب "از دامن مادر" که شرح کوچکی از زندگی توست پیدا کردم.
تو در دریای وجود خودت، اسلام کوچکی را ساخته بودی و آن را شهر به شهر و روستا به روستا روان میکردی. تو تلفيقی از عاطفه و ایثار و اخلاص و شجاعت و سخت کوشی و اندیشه ورزی و عمل بودی.
آنجایی که لازم بود بوسه بر پای مادر میزدی و آنجایی که لازم بود بوسهای به پیشانی پدر حواله میدادی.
آنجایی که لازم بود، حواست به ندارها بود و آنجایی که لازم بود حواست به جماعت نمازها.
آنجایی که لازم بود، ور دست پدرت میرزاحسن بودی و آنجایی که باید مشتهایت را گره میکردی و شجاعانه ظلم را تکفیر میکردی.
آنجایی که لازم بود درس میخواندی و آنجایی که لازم بود با یک پُرس چلو کباب دل بچهمحلهایت را شاد میکردی.
آنجایی که لازم بود آستینهایت را بالا میزدی و در دامن مادر رخت میشستی و آنجایی که لازم بود عبا به تن و عمامه به سر به دل خط مقدم میزدی و به رزمندهها روحیه میدادی تا مبادا خط بشکند و دشمنِ تا بن دندان مسلح شهرهایمان را درو کند.
خلاصه بگویم اسلامی جان، آنجایی که لازم بود زنده بودی و آنجایی که لازم بود جان دادی. تمام!
با این همه چرا نام خانوادگی «اسلامی» برازنده تو نباشد وقتی لباس برازندۀ تقوا را خوب به تنت اندازه کردی؟
#معرفی_کتاب
#از_دامن_مادر_رو_بخونید
#به_قلم_محمد_حکم_آبادی
#نثری_روان_و_زیبا
#شهید_سید_مهدی_اسلامی_خواه
🆔 @hhonarkh