eitaa logo
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
189 دنبال‌کننده
729 عکس
114 ویدیو
5 فایل
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار 🌱 📲 پیشنهادات و انتقادات👇 مدیر کانال: @ati95157
مشاهده در ایتا
دانلود
مربی انسان‌ها زن است. سعادت و شقاوت ملت‌ها بسته به وجود زن است. امام خمینی (رحمه‌الله علیه) طراح: زهرا امانی 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
34.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قسمت اول: رای شرطی 🔷️خوانش کتاب «مادران میدان جمهوری» در شبکه‌ یک سیما، برنامه‌ سیمای خانواده‌، بخش کتابخوان. 🏷️ تهیه محصولات «حسینیه هنر سبزوار» از غرفه‌‌ «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
عصای دستِ بابا ✍️ زهرا معراجی ساعت ۱۰ بود که رسیدم در منزل مادر شهید. زود رسیده بودم، قرارمان ساعت ۱۰:۳۰ بود. کمی خودم را سرگرم کردم تا زمان قرار نزدیک‌تر بشود. هوا گرم بود، دیگر توان ایستادن در این هوا را نداشتم. تصمیم گرفتم زنگ را بزنم. چند باری زنگ را زدم ولی کسی جواب نداد. خانمی آمد به سمت در، با چشمانی پر از سوال آمد به سمتم و کلیدهایش را از کیفش درآورد. گفتم: «منزل شهید سرائی؟» گفت: «بله» گفتم: «برای دیدار با مادر شهید هماهنگ کرده بودیم.» گفت: «شما بودید؟ بفرمائید!» منزل ساده و بی آلایش مادر پر از آرامش بود. جلو رفتم و سلام کردم. ولی مادر خوب نمی‌شنید. کمی که گذشت دوستانم آمدند و نشستیم پای صحبت‌های خواهر شهید: _برادرم خیلی مهربون بود. کار بابا خیلی سخت بود ولی علیرضا همیشه بهش کمک می‌کرد و کنار دستش بود. وقتی رفت جبهه سرباز بود و مختصر حقوقی داشت ولی تمام حقوقش رو نگه می‌داشت. وقتی میومد سبزوار ما ۴ تا خواهر و برادر رو می‌برد برد بازار برامون خرید می‌کرد. آخرین بار که رفت جبهه خدمتش تموم می‌شد ولی توی عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شد.» ولی مادر انگار نمی‌دانست ما چرا آمده‌ایم. خواهر شهید گفت مادرش کمی کسالت دارد و بعد از فوت پسر دومش خیلی شکسته شده. وقت رفتن از خواهر شهید عکس شهید را خواستیم و دور مادر جمع شدیم تا عکس یادگاری بگیریم. مادر که عکس را توی ‌دست‌های ما دید تازه متوجه موضوع شد و با سوز دل گفت: «علیرضا خیلی جوان بود!» 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
تولید شد: ♨️کیف مدرسه با طرح «خیرالنساء صدخَرْوی» 🎒 حسینیه هنر سبزوار در راستای تقویت هویت بومی و زنده نگه‌داشتن یاد خیرالنساء صدخَروی، یکی از زنان سبزواری پشتیبان جبهه، اقدام به تولید کیف مدرسه کرده است. این کیف‌ها در رنگ‌های متنوع عرضه شده که مناسب دختران و پسران است. 🔹 رهبر انقلاب درباره خیرالنساء گفته‌اند: زنده نگه داشتن یاد آن بانویی که در دِه «صدخَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش، ده تا تنور می‌زند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است. ١۴۰۲/۳/۹ 📬 «کیف خیرالنساء» را از این‌جا تهیه کنید: خ بیهق، بیهق 18، انتهای بن بست فقاهتی، حسینیه هنر. 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
🌸 زندگی در وقت اضافه ✍️ مهناز کوشکی مدام از خودمان می‌پرسیم: «کدام کار اولویت‌ دارد؟» باری از دوش کشور برداریم یا به بچه‌ و زندگی‌مان برسیم. مطمئنا در این کلنجار رفتن‌ها، تربیت بچه و زندگی پیروز خواهد شد. با خودمان زمزمه می‌کنیم: «تربیت بچه‌ام از همه چیز واجب‌تر است. اگر بچه‌ام را درست تربیت کنم، فردا روز می‌تواند به درد مملکتش بخورد. باید به زندگی‌ام برسم، خانه‌ام به آرامش احتیاج دارد. قرمه‌سبزی را بار بگذارم و منتظر همسرم باشم. کارهای دیگر را می‌شود بعداً هم انجام داد. بعداً هم می‌توانم برای اصلاح جامعه‌ام، قدم‌ها بردارم.» اما غافل از این‌که، این بعداًها هم مثل شنبه‌ها می‌آیند و می‌روند و ما هیچ کاری را شروع نمی‌کنیم. اما وقتی نگاه به زندگی صدیقه کردم، فهمیدم جنس زندگی‌‌اش با ما فرق می‌کند. زندگی‌اش را طور دیگری می‌گذراند. هیچ‌وقت نمی‌گوید: «الان زندگی‌ام واجب‌تر است. الان گندم درو دارم. الان بچه‌ام کوچک است و نمی‌توانم. الان چیدن انارهای روی درخت، واجب‌تر است. الان شیر را ماست کردن و ماست را کره کردن واجب‌تر است.» همه‌ کارها را در زمان خودش انجام می‌دهد و به محض این‌که با خبر می‌شود کشور به کمک او نیاز دارد، در میان این همه کار، وقت خالی می‌کند. همین که احساس می‌کند کاری روی زمین هست و تنور خانه‌اش می‌تواند به غیر از سیر کردن شکم ده نفر، آدم‌های بیشتری را سیر کند، دست به زانو می‌گیرد و حرکت می‌کند. خدا هم برایش جبران می‌کند. جبرانش هم همان برکت است. برکت، فقط در مال خلاصه نمی‌شود. برکت گاهی می‌شود همان خرید زمان بیشتر. کارهای خانه تغییر نمی‌کند و سرجای خودش باقی‌است. اما آن‌قدر زمان برایش پربرکت می‌شود که در کنار کارهای خانه، کارهای پشتیبانی جنگ را هم انجام می‌دهد. خانه‌اش می‌شود پایگاه پشتیبانی جنگ. پر رفت و آمدترین خانه در روستای گوداسیا!‌وقتی از او می‌پرسم در زمان کار، بچه‌هایت را چه کردی؟ آن‌ها را چه‌طور بزرگ کردی؟ لبخند مادرانه‌ای می‌زند و می‌گوید: «نمی‌دانم کار خدا بود. اصلاً بچه‌ها سر و صدا نداشتند. خودشان درس می‌خواندند و با هم بازی می‌کردند. بزرگترها هوای کوچکترها را داشتند. حتی گاهی کارهای خانه را هم انجام می‌دادند.» در حالی که زن روستایی، کلی کار دارد. خورشید نزده بیدار می‌شود و تا شب مدام توی باغ و خانه‌اش وول می‌خورد. اما صدیقه می‌گوید: «وقت اضافی زیاد داشتم. شب‌ها وقتی اهالی به خانه‌شان می‌رفتند تا خستگی در کنند، پارچه‌ها را می‌آوردم و برش می‌زدم. یا آردها را الک می‌کردم تا برای خمیر فردا آماده باشد.» 📚 کتاب خاطرات صدیقه گودآسیایی، فعال پشتیبان جبهه در روستای گودآسیا سبزوار، به قلم مهناز کوشکی به زودی منتشر خواهد شد. 🚩 همراه حسینیه هنر سبزوار باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
📝 💌 گزارشی واقعی از روایت‌گری زنان شاخص سرزمین من در حاشیه مراسم رحلت امام| ۱۴۰۳/۰۳/۱۵ ✍ زهرا معراجی؛ مسئول خانه همبازی سبزوار 📖 فارسی را پاس بداریم تمام غرفه را با هم دور زدیم. یکی یکی قصۀ زنان سرزمینمان را برایشان گفتم. یکی‌شان عجله داشت انگار، ولی آن یکی مشتاق شنیدن بود. با هر جمله‌ای که می‌گفتم چشمانش از ذوق برق می‌زد. وقتی رسیدیم به بانو حقیرالسادات گفتم: _بچه‌ها این خانم یک دانشمند بزرگه، ایشون مقاله‌های علمی زیادی نوشته و خیلی‌هاش رو به زبون فارسی نوشته به نظرتون چرا؟ _برای اینکه کار خارجیا رو راحت نکنه؟ _اووووم! شاید ولی یک دلیل مهم داره. اینکه همۀ دانشمندان دنیا بدونن که ایران هم توی علم حرفی برای گفتن داره و مقالات مهمی به زبان فارسی هستن که انگلیسیش نیست! 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
17.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت چهارم: چرا دشمن‌ها میگن رای ندیم؟ 🎥 «مادران میدان جمهوری» در شبکه یک سیما 🔷️خوانش کتاب مادران میدان جمهوری در شبکه‌ یک سیما، برنامه‌ «سیمای خانواده‌»، بخش کتاب‌خوان 🏷️ تهیه کتاب «مادران میدان جمهوری» از غرفه‌‌ «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پشت‌صحنه‌ی مادران میدان جمهوری روایتی از یک حرکت خانوادگی 🔹️خانمم گفت: «میخوایم بریم تو سطح شهر و چهره‌ به چهره با مردم حرف بزنیم برای انتخابات.» خیلی مایل به این کار نبودم و با تعجب گفتم: «نیازی نیست که چهره به چهره این کار انجام بشه.» همسرم گفت: «حضرت زهرا هم زمانی که مردم رو دعوت به حق می‌کردند برای پیروی از خط امام علی(ع)، می‌رفتن دم در خونه‌ی اصحاب و روشنگری می‌کردن.» این را که گفت، قانع شدم و رضایت دادم. 🔹 کتاب «مادران میدان جمهوری» روایتی از دعوت زنان و مادران سبزواری به مشارکت حداکثری در انتخابات است. همچنین تصویری از الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی را نشان داده است. 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
🌱 رهبر معظم انقلاب: "در قضیه‌ی انتخابات، شما بانوان و خانم‌های عزیز می‌توانید نقش ایفا کنید." 🪴 یکی از نقشهای بانوان در انتخابات، گفتگو با مردم و دعوت آنان به مشارکت در انتخابات و تبیین شاخص‌های اصلح است. اگر می‌خواهید در خانواده، فامیل، همسایه، روضه‌های خانگی، مدرسه، دانشگاه و.... با مردم گفتگو کنید ولی نمی‌دانید چه بگویید؟ و چطور بگویید؟ در شرکت کنید. 🍃 ویژه بانوان 🪴 زمان: از شنبه ۲۶ خرداد تا سه‌شنبه ۲۹ خرداد، ساعت ۸ صبح تا ۱۱ 🪴مکان: مجموعه "دختران ماهتاب" 🌿 جهت ثبت‌نام به آیدی زیر در ایتا پیام‌ بدهید: @zshayaniyan 👈 مجمع‌ بانوان "خط سوم" (مجموعه‌های فرهنگی خواهران سبزوار)
⁉️ تا حالا به‌ فکر تهیه نسخه دیجیتال از نوارکاست📻، عکس 🏞، نگاتیو 🎞، فیلم 📼 و سایر اسناد قدیمی‌تون افتادین؟! 🤔 ⚠️ ما براتون تبدیلش می‌کنیم! 🔺مزیت ما چیه؟! کیفیت بالاتر | قیمت مناسب‌تر | ویرایش سفارشی 🔸کیفیت و قیمت‌های عجیب‌مون رو در تصاویر بالا ببینید و تفاوت رو مقایسه کنید 🔻 اطلاعات بیشتر: 📲 شناسه کاربری ما در تمامی پیام رسان ها: @hoseinieh_honar_sabzevar ☎️ تماس تلفنی با شماره ۰۹۱۵۲۳۱۴۹۱۴ -۰۵۱۴۴۲۳۷۳۹۹ 🔰مراجعه حضوری به نشانی سبزوار - خ بیهق - بیهق ۱۸ - اولین کوچه سمت چپ - پلاک ۳۰ 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا حالا فک کردی چطوری میتونی تو ساختن آینده کشورت سهیم باشی⁉️   🔰 کتاب [«مادران میدان جمهوری»](https://raheyarpub.ir/product/مادران-میدان-جمهوری/) قصه مادرانی‌ست که برای ساختن آینده ایران‌مون، اندازه توانشون اومدن تو میدون و یک آجری تو ساختن بنای آینده گذاشتن... ♦️سفارش با و ارسال رایگان (بالای 300هزار تومان) raheyarpub.ir @Raheyar97 ♨️ یا ارسال عدد ۱ به ۵۰۰۰۴۵۵۰ 🏷️ خرید محصولات «حسینیه هنر سبزوار» از غرفه‌‌ی «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
🔴سال‌های سیاه رضاخانی 🔺«ماکسیم بر بام»؛قیام مسجد گوهرشاد به روایت بازماندگان و شاهدان عینی 🔻«به خون کشیده شد خیابان»؛ خاطرات مقاومت مردم خراسان در برابر کشف‌حجاب رضاخانی 🔺«ننگ سالی»؛ خاطرات مردم محله علیقلی‌آقای اصفهان از دوران کشف حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی 🔻«خانه تاب»؛ خاطرات مردم اصفهان از دوره کشف حجاب رضاخانی، ممنوعیت روضه و قحطی 🔷سیاست کشف حجاب از آن دسته سیاست‌های استبدادی تاریخ معاصر ایران بود که ریشه در استعمار داشت. استعمار از ابتدا در تمام شئون زندگی مردم دخالت می‌کرد و پس از ده‌ها سال مواجه مستقیم با مردم ایران، تصمیم گرفته بود خودش را در سایۀ قدرت و تبلیغات، الگویی برای توسعۀ جهان اسلام معرفی کند و بازوی اجرایی رسیدن به چنین الگویی را هم در ایران مستقر کرده بود: رضاخان. همان رضاخانی که پیش از شاهی به خاطر مهارتش در استفاده از سلاح مسلسلِ ماکسیم به «رضا ماکسیم» شهرت داشت. قدرت رضاشاه و هم‌فکرانش که تثبیت شد برنامه‌های فرهنگی استعمار علیه هویت دینی و ملی ایران تبدیل به قانون و لازم‌الاجرا شد. علما و مردم نیز به اشکال مختلف به‌دنبال مبارزه با سیاست‌های ضددینی بودند. رضاشاه که قبل از پادشاهی تنها سابقه نظامی داشت، در پاسخ به خواست عمومی جامعه، مردم متحصن در مسجد گوهرشاد را با مسلسل به گلوله بست. صدای رگبار مسلسل‌ها و الله‌اکبر مردم در همه محلات مشهد شنیده شد... فردا 21 تیرماه، هشتادونهمین سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد است... ♦️سفارش: raheyarpub.ir@Raheyarpub
📝 💌 گزارشی واقعی از روایت‌گری زنان شاخص سرزمین من در حاشیه مراسم رحلت امام| ۱۴۰۳/۰۳/۱۵ ✍ زهرا معراجی؛ مسئول خانه همبازی سبزوار 😷 مهد بی مهد از یک گوشه غرفه شروع کردم و یکی یکی قصۀ زنان سرزمینم را برایشان گفتم. پوسترهایی که روی پایه گذاشته بودیم تمام شد ولی هنوز می‌خواستند بشنوند. با چشم غرفه را برانداز کردند و پوستری که کنار دیوار روی زمین بود را نشان دادند و با هم گفتند: «اون چی؟» نشستم کنار پوستر و برایشان متن رویش را خواندم: _بچه‌ها شما کرونا رو یادتونه؟ _اره خاله خیلی بد بود من دیگه نتونستم برم مهد کودک و خونه موندم! _چرا خونه موندی؟ _چون مریض نشیم. آخه خیلی خطرناک بود! _ولی بچه‌ها می‌دونید وقتی ما تو خونمون بودیم که سالم بمونیم خیلی آدما داشتن تلاش می‌کردن تا کرونا از بین بره؟ به پوستر اشاره کردم و گفتم: «مثل همین خانم طاهره غفوری!» 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
سبوی خالی یک روز غروب‌نشده، زود از خانه زدم بیرون و رفتم پی آب. سریع برگشتم خانه و سبوی پرِ آب را گذاشتم کنار دیوار. نفسی گرفتم و سبوی خالیِ بعدی را گذاشتم روی دوشم. دختر همسایه دم حیاط منتظرم بود. بابا آستین‌هایش را زده بود بالا و داشت وضو می‌گرفت. نگاهی به سبوی پرِ آبِ کنار دیوار انداخت و نگاهی به سبوی خالی توی دستم. با تعجب پرسید: «کجا می‌ری بابا؟» دستپاچه جواب دادم: «می‌رم سبو رو آب کنم.» _الان آب آوردی که. _ها؛ ولی کمه. می‌خوام دوباره سحر پی آب نریم و زود برسیم ردِ دسته و نوحه‌ها. هنوز حرفم تمام نشده بود که بلند شد و کوزه را از دوشم گرفت و گذاشت کنار دیوار. کوزۀ پرِ آب را هم خالی کرد پای درخت و تکیه داد به دیوار: «دخترُم، امشب آب توی خیمه‌گاه اباعبدالله کمه. اون‌وقت تو آب بِق‌گیری می‌کنی برای بعد؟» عصر تاسوعا بود. حرف که می‌زد، صدایش می‌لرزید و گریه می‌کرد. چنان از سر سوز از بی‌آبی امام‌حسین و اهل‌بیتش می‌گفت که یک لحظه گمان کردم همین الان بیابان کربلاست. سرم را انداختم پایین و از خجالت حرفی نزدم. برشی از کتاب «خیرالنساء» 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
آتش شب عاشورا راوی: سیدعباس حسینی‌معینی متولد۱۳۰۰ شیر و خورشید در خیابان پهلوی نزدیک خانه‌مان بود. کفش‌ها را پشت در بالای ایوان خانه گذاشتم و پابرهنه رفتم سمت آنجا. می‌خواستم پدرم متوجه غیبتم نشود. وقتی رسیدم مأمور با چوب جمعیت را هل می‌داد عقب. از لابه لای آدم‌ها دیدم قالی‌های پشمی روی خاک‌ها پهن شده. ده‌دوازده تا میز چوبی دور تا دور چیدند. خرما نخود و کشمش و شیرینی روی میز گذاشتند. افراد سرشناس همراه همسرانشان مهمان‌های ویژه جشن بودند. مطرب آوردند تا شب عاشورا برقصد. بوی شراب فضا را پر کرده بود. مأمورها عمامه‌ها را برداشتند و ریش پیرمردها را تراشیدند. لباسهای کوتاه هم آوردند و تنشان کردند. کسی جرئت حرف زدن نداشت؛ اگر کسی صدایش در می‌آمد با کتک ساکتش می‌کردند. برنامه بعدی کوتاه کردن موی زن‌ها بود که پاکروان با درشکه آمد. بعضی نجس روان صدایش می‌کردند. درشکه در حال دور زدن به فانوس روی میز خورد و فانوس افتاد. نفتش روی قالی ریخت و شعله آتش بیشتر شد. حتی قالیچه‌ای که بالای میز گذاشته بودند هم آتش گرفت. مراسم به هم ریخت سقف ساختمان که از چوب سپیدار بود هم در شعله‌های آتش سوخت. ماشین آب‌پاش در کوچه‌های خاکی گیر افتاده بود. آتش به اطراف زبانه می‌کشید و می‌سوخت. ترسیده بودم مثل تیر از معرکه گریختم و به خانه آمدم و داد زدم: «سوخت! سوخت!» عموی پدرم پرسید: «چی سوخت؟» نفسم بالا نمی‌آمد به سختی گفتم: «همه میز و صندلی‌های شیر و خورشید توی آتیش سوخت» همه خدا را شکر کردند. بعد از آتش‌سوزی بعضی هیئتی ها پرچم برداشتند و رفتند به صحن سقاخانه ✂️ برشی از کتاب «به خون کشیده شد خیابان» 🆔 @hhonarkh
🔷 دیوارنگاره در مسیر بندگی 🔶 دیوارنگاره "در مسیر بندگی"، برشی از پیاده‌روی سی ساله مردم سبزوار به حرم مطهر رضوی است. این پیاده‌روی در اربعین شهدای بمب گذاری حرم در سال ۱۳۷۳ به راه افتاد و هر ساله توسط فعالین پایگاه بسیج شهید شجیعی، برگزار می‌شود. منافقین در عاشورای سال 1373 در حرم امام رضا(ع) بمب‌گذاری کردند و 26 کودک و زن و مرد را به شهادت رساندند. 🔷 مهدی موحدنیا از شهدای مدافع حرم سبزوار از اعضای فعال این کاروان زیارتی بوده است. بسیاری از زائران این کاروان، به نیت شهید موحدنیا به سوی امام هشتم می‌روند. 📅 ۲۸ تیر ماه، کاروان پیاده‌روی «در مسیر بندگی»، عازم حرم مطهر رضوی می‌شود. 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar