دلت باید جوش داشته باشد !
✍مریم برزویی
قصه از یک حیاط بزرگ قدیمی آغاز می شود. از همان حیاط هایی که توی فیلم ها دیده ایم. با انواع و اقسام درختان میوه و یک حوض کاشی بزرگ وسطش!
کبری و خواهرانش توی این خانه بزرگ می شوند و قد می کشند. پای دار قالی و حدیث های از مسجد گذشته ی مادر و تنبیه های پدرانه!
قصه در یک فضای مرد سالارانه تصویر شده است. مرد سالاری که زیر سرش، سرانگشتان ظریف یک زن حضور دارد.
کبری قهرمان قصه در سن پایین، به خانه ی بارفروش ها می رود. از آن لحظه بار عظیم زندگی مشترک می افتد روی دوشش. اما دستش به ریسمان توکلت علی الله محکم است. این تکیه کلامش در گوشه گوشه ی کتاب تو را هم بند این ریسمان می کند.
خدا دوازده تا امانت می گذارد توی دامنش. آن ها توی فضای صمیمی خانه ی بارفروش ها رشد می کنند و قد می کشند. فضای خانه ای که پر از نکات ظریف تربیتی برای خواننده است.
کبری از آن زن هاییست که به قول خودش دلش جوش دارد. آرام و قرار نمی گیرد. از روز اول انقلاب چادر به کمر می بندد و با بچه هایش توی تظاهرات های کاشان حضور فعال دارد. روضه های اول ماهش هم به راه است. جنگ هم که می شود می رود به پشتیبانی جنگ. اما این تنها سهم کبری از جنگ نیست. حالا بچه هایش را یکی یکی راهی میدان می کند. اولی دومی سومی چهارمی..حرف و حدیث ها را هم فقط با یک جمله جواب می دهد. فدای سر اسلام...
حالا چهار فرزندش شهید شده اند. همسر عزیز تر از جانش هم به دیدار فرزندان شهیدش شتافته. اما عزیز خانم هنوز می گوید. توکلت علی الله
#عزیز_خانم
#زن_تراز_انقلاب_اسلامی
#فاطمه_جعفری
#عید_کتاب_چی_بخونیم؟
🆔 @hhonarkh