#برشی_از_کتاب
در شطرنج زندگی اصلا حریفی نیست که ما را مات کند، ما مات بی حرکتی های خود شدیم.
📓#یک_عاشقانه_آرام
🖊#نادرابراهیمی
@hibook📚
وقت بیمصرفمانده و بوی ناگرفتهی بسياری در کيسههايمان داريم. وقتی که تباه میکنيم، میسوزانيم، به بطالت میگذرانيم. بسياری از ما میتوانيم پنج برابر، ده برابرِ آنچه کار میکنيم، کار کنيم، ياد بگيريم، بيفزاييم، تغيير بدهيم. انسان شهری، عجيب در بيگاری و بطالت فرو رفته است؛ بهانهجویی و وراجی، شوخیهای مبتذل خجالتآور، ولگردیهای بدون عمق، وقتکشی، خوابهای طولانیِ پيرکننده، و هميشه در انتظار حادثهای غريب و دگرگونکننده، اگر نه، معجزهای، دست کم کرامتی، و ناگهان حلشدن جميع مشکلات؛ اما اين برخود با زندگی، فقط تباهکردن زندگی است.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
@hibook
#برشی_از_کتاب 📖
چیزی هست به نام وجدان؛ که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرش رویانهاش راحت شوی.
اما در این حال، دیگر هیچ گاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛ و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
---------------------------------------------------- 📚#یک_عاشقانه_آرام
✍️#نادر_ابراهیمی
@hibook
#تیکه_کتاب
انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و به دردنخورها، مملو از چیزهایی که همیشه گفتهایم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید، دیگر از اینها پیدا نمیشود، برای بچهٔ بعدی، به دردِ سفر میخورد.
چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترک خوردهای که یادگار عمو جان است. روروَکِ اولی. پوتینهای کهنهٔ دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همینهاست که زندگی را از شکل میاندازد. همینهاست که زندگی را کهنه میکند. موریانه خورده. بید زده. کپک زده. درهم شکسته. بی سر و ته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگیها را پسانداز میکنیم. ما پاسدارانِ از شکل افتادگیها هستیم. جای عشق کجاست؟ فریاد نزن، به زمزمه بگو: جای عشق کجاست؟ لابهلای این همه آشغال، چطور باید پی عشق بگردم، بیآنکه به خاطره برخورد کنم؟
📕 #یک_عاشقانه_آرام
✍️ #نادر_ابراهیمی
تشکر از دوستان انجمن که مرتب ما را مهمان سفره ی کتاب می کنند.
#هنرمجاهد | قدم رنجه بفرمائید 👇
https://eitaa.com/joinchat/521142341Ca167ecce4a