eitaa logo
|هیچا|
47 دنبال‌کننده
93 عکس
42 ویدیو
5 فایل
آدمِ اینجا!... ادمین: @Hich1214
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۹ ۱۰ درد واقعی، واقعی‌ترین شکل ممکن که هیچ مسکنی برش چاره نمی‌سازد تا وقتی که درمان نشود، درد گنگی و ابهام و دچار خلاء شدن است... چیز بدی است. خیلی خیلی بد. اینکه آدمی یک آن به خودش نگاه کند، عالمی از نسبت‌ها ‌و عناوین و قواعد دور و بر خودش ببیند و بعد... هیچ سیمی بین او و این همه مورد، پیدا نکند در حالی که بخش دردناک ماجرا اینجاست که او با تماام آنها مرتبط است؛ زیاد هم مرتبط است!! می‌سوزد هرکه باشد. می‌سوزد... هم من، هم هیچا، این سوخته را در آدم‌های مختلف زیاد دیده‌ایم؛ ولی خدا نصیب هیچ‌کسی نکند... حتی دیدنش را! هیچا~ داستان‌های مبارزه.
16184422114423337766834.mp3
2.94M
۴ های و هوی مرا نگاه نکن... پول خردم، سر و صدا دارم! التماس دعا.
enc_1705342438167248840823.mp3
5.92M
۵ ۱۱ مقاومت، جست و جو شدنی و جست و جو کردنی است. ما باید پیدایش کنیم. همانطور که مقاوم، اسمی از اسم‌های خداست و یکی از نیازهایی که انسان باید به دنبال پاسخ آن در درون خودش باشد. مردم غزه، فلسطین، یمن، سوریه، و حتی خود ما در زمان جنگ، این صفت خدا را به معنی واقعی کلمه ایفا کردیم و می‌کنند هنوز؛ و به گمان من، کوچک‌ترین کاری که حالا و در این زمانه، امثال منی که نه جنگ دیده‌اند، نه انقلاب کرده‌اند و نه صدای تیر و ترقه‌ی واقعی شنیده‌اند، کمترین کار به دنبال جلوه‌های صفت مقاوم خدا بودن است. مقاوم نیستم. مقاوم نیستم و در این موقع، وقتی خبر می‌شنوم شرمنده‌ترین می‌شوم از اینکه من فقط می‌شنوم، فقط می‌خوانم و کانال عوض می‌کنم و ملتی، بازیگران این خبر می‌شوند در جهانی که زیاد هم از من دور نیست... ادامه دارد. هیچا~ داستان‌های مبارزه.
داستانی شنیدم، که گفتنش پیش از ادامه‌ی مطلب بالا، خیلی واجب‌تر است. نمی‌دانم شما چیزی در مورد جشن پوریم شنیده‌اید یا نه... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
۳۰ ۱۲ از شما خواهش می‌کنم، وقت بگذارید، و این چند دقیقه را برای این مطلب صرف کنید. جشن پوریم: قسمت اول در تورات تحریف شده، از کتبی که به آن الحاق شده، کتابی است نوشته‌ی مردی به نام مردخای که خود را منشی دربار خشایارشا هخامنشی معرفی می‌کند؛ آن هم تحت عنوان کتاب اِستر. این کتاب، داستانی را روایت می‌کند که تنها مدرک و سندیت آن، خودش و نویسنده‌اش بوده و در هیچ کجای اسناد مورد تایید آن زمان، حکایت نشده است. با این وجود، این داستان، اکنون و در زمانه‌ی حالا دلیل و سند محکمی شده تا یهودیان صهیونیست در سراسر عالم - خصوصا از حد فاصل شنبه تا روز دوشنبه در فلسطین اشغالی - جشنی به نام «جشن پوریم» برگزار کنند. و آن داستان این است که: مردخای، یکی از منشیان دربار خشایارشا هخامنشی که مردی یهودی مسلک بود، ادعا می‌کند که شبی، شاه ر هنگام مستی، ملکه‌ی خود - وَشتی - را فرا می‌خواند. در همان حالت، از او می‌خواهد که کاری دون شأن ملکه انجام بدهد (به روایتی حجاب خود را - که در زمان هخامنشی زنان والامقام درباری از پوششی خاص برخوردار بودند و عریان نبودند - بردارد تا همه از زیبایی همسر شاه خبردار شوند!). اما وشتی، چنین درخواستی را توهین شاه به خود تلقی می‌کند و از انجام آن سرباز می‌زند. بدین ترتیب، شاه در همان حالت مستی ملکه را خلع کرده و به مامورین خود امر می‌کند تا در تمام شهر، به دنبال دختران زیبا بگردند و برای انتخاب ملکه‌ی جدید، نزد او بیاورند!! (در حالی که در تاریخ باستان، چنین انتخاب همسری توسط شاه روایت نشده است!) مردخای که این وضع را می‌بیند، به برادرزاده‌ای زیبارو و البته یهودی خود یعنی هاداسا، این خبر را می‌دهد که: ممکن است برای انتخاب همسر، سراغ تو هم بیایند اما تو یهودی بودن خود را پنهان کن و با اسم و نشان دیگری به دربار شاه برو و نگذار کسی از این موضوع بویی ببرد تا بتوانی در مهد حکومت، باقی بمانی!» از قضا، همین اتفاق رخ می‌دهد و هاداسا نیز به دربار شاه می‌رود. خشایارشا با دیدن او، بهش دلبسته می‌شود و بدین ترتیب، هاداسا با نام اِستر ملکه‌ی جدید خشایارشا می‌گردد. در همین اثنا، و بعد از گذشتن مدتی، وزیر اعظم شاه یعنی هامان، به دلیل بی‌حرمتی مردخای به خود، او و تمام یهودیان دیگر را محکوم به اعدام می‌کند. چرا که زمانی که داشته از معبری گذر می‌کرده، و همه به او تعظیم کرده‌اند، مردخای چنین نکرده است! مردخای که اوضاع را اینچنین درهم و برهم و حق خود را اینطور پایمال شده می‌یابد، به اِستر یا همان هاداسا نامه می‌نویسد. محتوای نامه اینطور بود که: درست است که من به تو گفتم از یهودی بودن خود چیزی به کسی نگو، و همینطور این هم درست است که ما قومی هستیم که خداوند آنها را دوست دارد و همیشه به ما کمک می‌کند اما، در چنین وضعیتی، تو نباید نسبت به هم‌کیشان خودت بی‌تفاوت باشی!» اِستر، به همین ترتیب، حرف عموی خود را پذیرفت و در جلسه‌ای که شاه با وزرا داشت، به نزد او رفت و خواست تا میهمانی‌ای ترتیب بدهد جهت عیش و نوش، و د کنار آن، امری را با وی در میان بگذارد. همان شب بعد از میهمانی، خشایارشا - درحالت مستی - به همراه وزیر خود هامان و ملکه اِستر به اتاق شاه می‌رفتند. وقتی به اتاق رسیدند، اِستر در حضور وزیر و د مقابل شاه خمار، پرده از حقیقت خود برداشت و اعتراف کرد که دین اصلی او یهودیت است و نام او نیز هاداساست. هم‌چنین به خشایارشا اینطور حکایت کرد که وزیر تو هامان، قصد کرده تا من و تمام هم‌کیشان و خانواده‌ی من را به خاطر بی‌احترامی، از زیر تیغ بگذراند! در این لحظه، شاه بدون اینکه چیزی بگوید، از اتاق خارج شد. وزیر اعظم دچار وحشت گشت. وحشت واکنش شاه نسبت به خبری که همسر محبوب او، مبنی بر قتل عام تمام یهودیان - که در این صورت شامل اِستر هم می‌شدند - به دستور خود هامان بود! او احساس خطر کرده بود و از ترس اینکه مبادا شاه به خاطر این دستور او را مواخذه کند، بلافاصله بعد از خروج شاه، به پای ملکه افتاد. او خود را نزدیک ملکه کرد؛ به اِستر یا همان هاداسا التماس می‌کرد تا او را ببخشد، و نگذارد خشایارشا کاری به او داشته باشد. اما درست در همین لحظه، شاه دوباره وارد شد و با دیدن صحنه‌ای که هامان اینقدر به همسر محبوبش نزدیک شده، بدون پرسیدن قصد و غرض او، وی را به گناه تجاوز به ملکه محکوم به مرگ کرد. بدین ترتیب و بدون دخالت یا سخنی از سوی اِستر در راستای شفاف‌سازی موضوع، هامان به اعدام محکوم شد!!
جشن پوریم: قسمت دوم پس از این اتفاق، ملکه در همان حالت نیمه هوشیارِ شاه، از او خواست تا بعد از هامان، این اجازه را داشته باشد تا تمام دشمنان احتمالی خود و یهودیان دیگر را هم، از سر راه بردارد و از قبل جلوی خطراتی که می‌تواند در آینده سراغشان بیاید را بگیرد. خشایارشا هخامنشی نیز، این خواسته را تحقق می‌بخشد، و اجازه‌ی این کار به هاداسا یا همان ملکه اِستر و دیگر یهودیان می‌دهد. و یهودیان، در عرض سه روز، چیزی حوالی ۷۵۰۰۰ نفر ایرانی شامل زن و مرد و کودک و پیر و جوان را، به شکلی وحشیانه به قتل می‌رسانند و نابود می‌کنند... و حالا، اصل داستان اینکه: جشن پوریم، سالگرد همین سه روز قتل عام این جماعت ایرانی بی‌گناه و بی‌خبر از همه‌چیز در «کتاب اِستر» است. این جشن در آیین و سنن یهودیان صهیونیست، از آداب بسیار زیاد و متنوعی برخوردار است. گفته می‌شود در این سه روز، برای یهودیان هیچ گناهی نوشته نمی‌شود و آنها آزادند تا دست به هرکاری که میل به آن دارند بزنند. به این معنا، که اگر کودک دوساله‌ای سیگار بکشد، یا هر امر دور از ذهن دیگری، قابل تعارض نیست؛ چرا که جشن پوریم است و برای کسی گناهی نوشته نمی‌شود!... تاکید می‌کنم، که این مطلب در تمام اسناد تاریخی تنها از یک منبع و آن هم همین کتاب استر که به تورات تحریف الحاق شده، بر آمده و این سنت، تنها مبتنی بر یک سند تاریخی است! گفته می‌شود که از روز شنبه تا دوشنبه، یعنی امروز، این جشن، میان یهودیان در حال برگزاری است. و در همین بین هم، اخبار بسیار فجیع و دردناک از به دست رسید و قلب تمام عالم، به درد آمد... این مطلب، به منظور بالا بردن آگاهی و اطلاعات افراد از جنایات و سنت‌های بی‌رگ‌و ریشه‌ و خبییثانه‌ای بود که اکثرا ما از آنها بی‌خبریم. برای خواندن اصل کتاب و در جریان کل داستان قرار گرفتن، می‌توانید کتاب استر را از سایت اندیشکده‌ی اریحا دریافت کنید: http://bjes.ir/post/ESTHER هم‌چنین، از شما خواهش می‌کنم، این کلیپ دو دقیقه‌ای را هم در پیوست مطالب بالا، تماشا کنید. حضور بنیامین نتانیاهو در کنگره‌ی ملی آمریکا و جشن پوریم: https://www.aparat.com/v/hFxd2 هم‌چنین دو مستند زیر هم، که هر دو کلیپ‌هایی پنج و چهار دقیقه‌ای هستند، حاوی اطلاعات جالبی از جشن پوریم هستند: https://www.aparat.com/v/Oy3GP https://www.aparat.com/v/sb0B1 و در نهایت، علاوه بر تمام فیلم و سریال‌هایی که در این مدت از این داستان ساخته شده، فیلم سینمایی یک شب با پادشاه نیز، داستان همین اتفاق است که توسط هالیوود، تولید شده است. برای ظهور در تعجیل فرج منتقم خون مظلومین عالم، صلوات. هیچا~ داستان‌های مبارزه.
در شنبه مورد تجاوز قرار گرفته... شنبه، روز اول جشن پوریم بوده‌است... یک کلام، تو منتقمی... نه؟ پس بیا. نه به خاطر انتقام، نه. بیا که سربازان درجه یک تو، همین مردم مقاوم شده‌ی آماده به جنگ هستند... بیا... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
۳۱ ۱۱ خستگی مگر چیست؟! خیلی مقاومت کردم که این جمله را ننویسم. من آدم گفتن از خستگی نیستم. حق گفتنش را ندارم! راستش فکر نکنم کسی حق این کار را داشته باشد. نه چون خستگی در قاموس مسلمان نباید بگنجد؛ نه. من به غزه فکر می‌کنم. به اینکه اگر آنها خسته شوند - که می‌شوند و گه‌گاه به اسراییل می‌پیوندند به خاطر خستگی - همه‌چیز تمام می‌شود!... در حالی که خستگی من تنها ثمرش بی‌بهاتر شدن خودم و اعمالم است! و این، خودِ خودِ حقیقت است در برابر بیکارِگانی چون من؛ که همه کار می‌کنند جز کار!! فردا دم سحر، اولین شب قدر را پشت سر می‌گذاریم و یک قدم از سه قدم تا آغاز مسیر بعد از شب ۲۳ را برداشته‌ایم... چقدر زود به این نقطه رسیدیم و من اصلا نفهمیدم زمان چه بود و که بود و چطور گذشت! می‌خواند: الهی عظم البلا... و برح‌الخفا... بیا دیگر... بیا عزیز... بیا لطفا! زود... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
Hosein Taheri - Ya Rab al Hosein.mp3
6.59M
۶ این ماییم... این ماییم به‌خدا! نه؟ یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه... آمین، یا رب‌العالیمن، یا السمع‌السامعین! هیچا~ داستان‌های مبارزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلک قضیه. امیر عید. ببینید. هیچا~ داستان‌های مبارزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر می‌گوید: نرسد اگر به علی کسی به کجا رود؟ به کجا رسد؟ به خدا قسم که اگر کسی به علی رسد به خدا رسد! این صحنه، روزی همه انشالله..‌. اذان صبح نوزدهم ماه مبارک رمضان، نجف اشرف. التماس دعای زیاد... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
Hossein Taheri - Mahe Man Ali 2.mp3
5M
۷ می‌خواست قلم، نقطه‌ی ضعفش بنگارد بیچاره ندانست علی، نقطه ندارد!... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تازگی فیلم و کلیپ و عکس‌های اینجا را زیادتر کرده‌ام، چون حیفم می‌آید به راحتی از کنارشان بگذریم. کاش از کنار قضیه‌های واقعی اطرافمان زود نگذریم. این شب‌ها، چیزها و کس‌ها و اتفاقات زیادی در عالم هست که باید حواس ما را به حق جمع کند!
Mehdi Rasouli - Gheble Nama.mp3
2.98M
۸ مدد زد غیر تو ننگ است یا علی مددی... امشب در میان علی علی کردن‌هایمان، از خدا عافیت بخواهیم. از این دعا همه‌گیرتر و کامل‌تر، فکر نکنم جایی پیدا شود. چون اگر به زمین و زمان و تمام جهان تعمیم داده شود، از مردم غزه و امام زمان را می‌گیرد و به خودمان هم می‌رسد... ما را هم فراموش نکنید. هیچا~ داستان‌های مبارزه.
۳۴ ۱۲ ۱۴۰۰ و خورده‌ای سال پیش، این سحر، اولین سحر بی‌پدری اهل‌بیت علیهم‌السلام شد... لعنت خدا بر باعث و بانی ظلم؛ و سلام و درود به روح و حقیقت حق و عدل و ایمان؛ علی بن ابیطالب علیه السلام... التماس دعا. هیچا~ داستان‌های مبارزه.
۳۵ ۱۳ ۱ زالو، زخم جدید باز می‌کند که از داخلش خون بیشتری بمکد؛ اما بدبخت و فلک‌رده زالوی بی‌گناه، که بخواهیم این جانورها را بهش شباهت بدهیم!! تشنه‌ی خون‌اند؟ گمان نکنم. تشنه‌ی قدرت‌اند؟ شاید؛ ولی بیشتر از آن فکر می‌کنم تشنه‌ی بقا باشند. حکایتی که آقای ما ۱۴۰۰ و اندی سال پیش، آن را پیش کشیده بودند. همان حکایتی که مگر زندگی چقدر می‌ارزد که تو این همه زندگی بگیری برای داشتنش؟! مگر نه اینکه اینجا به قول مولی‌الموحدین، فقط کاروانسراست و تو باخت داده‌ای اگر بیش از این، صرفش کنی؟... زمانی برای عمق حماقت عده‌ای غافلِ خود‌قربانی‌پندار، دلم می‌سوخت. حالا اما برای بشر دلم می‌سوزد؛ بشر؛ همان که ناچارا زمانی خود را همان انسانی می‌دانست که اسرائیل هم هم‌نوعان او به شمار می‌رفت!... مدت‌هاست نمی‌دانم از صاحب‌الزمانِ صاحب‌دل، آیا دیگر دلی هم باقی مانده یا نه... هیچا~ داستان‌های مبارزه‌.
سرباز قدس عاقبت، شهید قدس می‌شود...
AUD-20240402-WA0004.mp3
5.57M
۹ رفیق نیمه‌راه خداحافظ... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
صدایی دائم در گوشم می‌پیچد: خدای ما منتقم است، منجی ما هم همینطور. ما بلدیم انتقام بگیریم چون، در ساز و کار اسلام و جهان، یک ذکر، یک یاد، یک کلام و یک دعا به درگاه حق تعالی می‌تواند مهر تقدیر کل یک خلقت را دگرگون کند!... ما دستمان توی کار نیست ولی تا وقتی پارتی‌هایمان در نظام این عالم کلفت است و قرصیم - به اندازه‌ای که اسم علی علیه‌السلام و فرزندانش برای ما قرص است - از دلتنگی و غم اشک می‌ریزیم، اما تسلیم و غصه در کار و قاموسمان نیست! اسلام، ایران، و مسیر حق و حقیقت، شکست پیش رویش معنایی ندارد!... این را تمام صاحبین گوش در جای‌جای عالم که برای حق نقشه کشیده‌اند، بشنوند!! والسلام. ختم کلام. فاتحه‌ای نثار تمام قهرمانان، و شهدای به اعلی رسیده‌ی اسلام و ایران بفرستید. هیچا~ داستان‌های مبارزه.