♦️ «وام بدهید»! بیشترین درخواست مردم از رییس جمهور در سفر به زنجان
مدیرکل بازرسی استانداری زنجان:
🔹بیشتر نامهها و درخواستهای مردم از رییس جمهور در جریان سفر آبان ماه به زنجان، مربوط به تسهیلات مالی است .
🔹تعداد این درخواستها در حدود ٢٠ هزار مورد است که بخشی مربوط به صندوق کارآفرینی، بخشی به سازمان اقتصاد و دارایی و بخشی هم برای درخواست کمک هزینه ازدواج و کمک معیشتی است که در صورت تامین اعتبار پرداخت خواهد شد./تسنيم
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
@HidajeNoo💫
هیدج نو
💠 نمازجمعه این هفته شهر هیدج به امامت حجت الاسلام والمسلمین زارعی همینک درحال برگزاری است. •••✾•🌿🌺
💠 تصاویری از نماز جمعه این هفته شهرهیدج
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲تیزر مستند محاصره ۳۶۰ درجه
📺زمان پخش جمعه ساعت ۲۳
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
هیدج نو
💠بخشی از زندگی نامه شهید :
شهید سید قاسم موسوی در خانواده حاج سید هاشم موسوی به تاریخ پنجم اسفند ۱۳۴۶ در شهر هیدج به دنیا آمد... تحصیلات را تا پایان مقطع ابتدایی ادامه داد و سپس جهت مساعدت پدر بزرگوارش مشغول به کار کشاورزی گردید... مامن و ماوای او در فعالیت های دینی مسجد جامع هیدج بود ، در نماز و مراسمات ماه محرم در این مسجد حاضر میشد... ابتدا در سن ۱۸ سالگی به همراه دوست عزیز خویش جناب آقای احمد صالحی به صورت بسیجی عازم جبهه شد... در سومین اعزام خود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد... فعالانه و مصمم تر در جبهههای حق علیه باطل شرکت کرد. سال ۱۳۶۶ در منطقه هزار قله از ناحیه شکم مجروح و به بیمارستان اعزام شد. مدت ۴۸ روز در بیمارستانهای تبریز و تهران بستری بود. اما در نهایت در ۱۳ آذر ۱۳۶۶ در بیمارستان فیروزگر تهران روح بلندش با بال شهادت به سوی محبوب پرواز کرد.
🔹بخشی از خاطره مادر بزرگوار شهید :
قاسم اخلاق خیلی خوبی داشت ، مخصوصاً به پدرش به شدت احترام می گذاشت . یک بار در ماه مبارک رمضان ظهر بود و پدرش در حال استراحت. قاسم در حیاط خانه در سایه نشسته و منتظر بود تا پدرش بیدار شده و به صحرا بروند . عمه اش آمد و گفت " چرا اینجا ایستاده ای" گفت "منتظرم بابا از خواب بیدار شود با هم به صحرا برویم"عمه اش گفت "برو موتورت را بردار و برو دنبال بازی و گردش" با این حال قاسم نرفت و آنقدر منتظر ماند تا پدرش بیدار شد و با هم به صحرا رفتند . از حرف و خواسته پدرش اصلا خارج نمی شد...
📚برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته عارف یارقلی
👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات
🙏با تشکر از آقای #مصطفی_یارقلی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
هیدج نو
💠 بخشی از زندگی نامه شهید :
شهید محمد حسن نقی لو در هفتم شهریور ۱۳۴۵ در منزل باصفای حاج خدمتعلی به دنیا آمد ...تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته علوم انسانی ادامه داد... او در کنار درس در کار مکانیکی فعالیت داشت بسیار مهربان بود و درآمدش را در اختیار خانواده قرار میداد ... از ورزشکاران به خصوص فوتبالیست های بنام منطقه بود... پس از عزیمت به دوره خدمت مقدس سربازی ، بیش از یک سال در منطقه جنگی حاضر بود ، در عملیاتهای متعدد شرکت داشت تا این که در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۶۶ با اصابت ترکش خمپاره در جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
🔹 بخشی از خاطره جناب آقای رضا نقیلو برادر بزرگوار شهید :
... محمد حسن آینه کوچکی داشت که عکس امام خمینی را روی آن چسبانده و روی کتش می زد ... روزی وقت ناهار بود، مادرم گفت "بیایید ناهار بخورید " محمد حسن گفت" من روزه ام" ما تعجب کردیم چون ماه مبارک رمضان نبود. مادرم گفت "چه روزه ای گرفته ای؟" گفت "نذر کرده بودم که امام خمینی به سلامت برگردد تا روزه بگیرم و حالا روزه گرفته ام"
🔸خاطره دیگر از ایشان : یک بار در یک مسابقه حساس با تیم همای شهر صایین قلعه بازی داشتیم ،تا چند دقیقه بعد از نیمه دوم ما سه بر صفر از تیم حریف عقب افتاده بودیم، تا اینکه با پیشنهاد چند نفر از بازیکنان و موافقت محمدحسن قرار شد در زمین حریف توپ به دست هر کس که رسید به عقب برگرداند تا محمدحسن به طرف دروازه شوت بزند چون شوتهای او خیلی عالی بود ،با همین طرح و هماهنگی ما چهار گل زدیم و بازی را چهار بر سه بردیم.
📚 برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته عارف یارقلی
👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات
🙏با تشکر از آقای #مصطفی_یارقلی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨