eitaa logo
|هیرمان|
151 دنبال‌کننده
117 عکس
2 ویدیو
0 فایل
هفدهِ مردادماه، چهارصد و سه. 'می‌نویسم زخم و آن را با زخمی دورتر می‌بندم چرا که دیده‌ام وقتی آسمان را شکنجه می‌کنند آبی‌تر می‌شود وقتی دریا را شکنجه می‌کنند عمیق‌تر' اگر کاری باری بود: https://daigo.ir/secret/1380293511
مشاهده در ایتا
دانلود
[یه روزِ آفتابی با نسیمِ لطیف و صدای رقصِ باد میون برگ‌های درختِ چنار]!
|هیرمان|
[قرار نبود چیزی بنویسم اما شب، سکوت را کلمه می‌کند..]
[روزی می‌آیم و پرده‌های اتاقِ تاریکت را کنار می‌زنم]
[شونزدهِ شهریور، چهارصد و سه.] + چی شد؟ تا اسمِ عموت اومد نیشِت باز شد؟
|هیرمان|
داستان‌های متفاوت، در زمان و موقعیت مشترک.
داستان‌های متفاوت، در زمان و موقعیت مشترک.
تویی تمامِ ماجرا..
-
خیلی دوست داشتم انکارت کنم. یعنی کردم. چند ماهی می‌شه. و اولین‌بارم هم نیست. گاهی از این فراموش کردن می‌ترسم. من عادت کردم. به فکر کردن بهت، به خیال‌پردازی با مضمونِ تو و به هر چیزی که یه سرش بهت برمی‌گرده. ولی خب تا میام با خودم بگم "عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی، می‌پره"، باز یادم می‌‌افته که نه. تو عجین شدی با من. تو از اولشم وجود نداشتی. نمی‌دونم چرا انزوا ام رو با حضورِ تو پر کردم. کم‌کم دارم این نمایشو باور می‌کنم. نمایشی که هیچ بازیگری نداره!
. . .
|هیرمان|
مثل یه دومینو می‌مونی. دستم بلرزه، هرچی درست کردم خراب می‌شه.
امید را پذیرفته‌ام و این درست به آن معناست که ناامیدی را پذیرفته‌ام. -بازم گروس.
167.8K
[صدای نوازنده‌‌ای که نرفته روی صحنه]
|هیرمان|
[روزی می‌آیم و پرده‌های اتاقِ تاریکت را کنار می‌زنم]
[من و تک‌ستاره‌ی آسمان و زمینی که به شدت شلوغ است برای زیستن]
وای یادم رفت.
من برای بیست و هشتِ مهر خیلی استرس دارم حقیقتا.
اصلا خودِ این تاریخ استرس‌زاست.
-
-
|هیرمان|
[اگه من خودم تاریکی بودم چی..؟]
[اگه زورِ تاریکی بیش‌تر از شعله‌‌های شمع بود چی؟]