دیدین بعضی چیزا، فقط توی بعضی جاها، با بعضی آدما معنی دارن؟ مثلا بعضی از شوخی ها، خاطره ها، یا تکیه‌کلام ها. مثلا همین "عالی شد" ای که ناخودآگاه همش ازش استفاده می‌کنم... مدام پیش اومده که توی مکالمات روزمره‌م ازش استفاده کنم و همه ازش عادی گذر کردن، اما فقط بچه های جمعِ مدرسه و هنرتا می‌فهمن که این "عااالی شد" چه داستان هایی و خنده ها و گاهی حرص خوردن هایی پشتش داره...

و اسکار مزخرف ترین لحظه هم می‌رسه به اون موقع که با ذوق یهو از این شوخی ها و تکیه‌کلام ها استفاده میکنی و فکر میکنی الان همه می‌خندن ولی جمعِ جدید خیلی عادی نگات می‌کنن و هیچ واکنشی نشون نمی‌دن.

چرت ‌و پرت دارم میگم زیاد توجه نکنید👐

پسردایی‌م داره زن می‌گیره و من با تک تک سلول های بدنم اکلیلی ام و ذوق دارم براش🥲✨ نمی‌تونم بگم حسِ خواهری رو دارم که داداش بزرگش داره زن می‌گیره، چون قطعا خیلی متفاوته اون حس...! اما می‌تونم بگم ته دلم واقعا مثل برادر‌ِ بزرگترِ نداشتم برام عزیزه، و اونم با همه کل‌کل کردن هاش باهام، در نهایت توی روند ازدواجم کلی هوامو داشت و سعی کرد برام برادری کنه... :) حالا با همه این توصیفات، الان بعد از ۴ سال عاشق بودن داره میره که رسما و واقعی عقد کنه🥺🥲

https://eitaa.com/himayejan/18593 بوس بهت🌱

واقعا ربطی به اعتماد نداره🥲😂 شخصيتِ اینجای من، هیماست... دلم میخواد اینجا، با دنیای بیرون یه تفاوتی باهم داشته باشن! دلم میخواد اینجا با هیما همینطور خاص بمونه، اسم واقعیمو که بگم انگار حس میکنم دیگه اینجا با بیرون فرقی نداره...

بله، دور از جون مثل سگ🤝

بچه ها جون راه داره نفری پنج تا صلوات برای حضرت ام‌البنین(س) بفرستید کارم راه بیفته؟

معرکه بود :)))

من یه انسان مریضم که سرم از شدت درد داره میترکه و تمام مسیر حلق و بینی‌م عمیقا می‌سوزه، اما اومدم مدرسه و منتظرم تا کلاسم شروع بشه‌.

چیشد که دیشب پیام ندادم و نگفتم که امروز نمیتونم بیام؟! واقعا چی پیش خودم فکر کردم.

با این گلو الان من چجوری برم سر کلاس، چجوری درس بدم و با بچه های پیش دبستان تعامل داشته باشم🤌