eitaa logo
تاریخ تحلیلی ایران و اسلام
69 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
751 ویدیو
111 فایل
بررسی تاریخ ایران و اسلام با هدف جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
7⃣غوغای شفاعت در روز قیامت :👇 ┏━━━ °•✍•°━━━┓ @AsnadolMasaeb ┗━━━ °•📚•°━━━┛
✅حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : «إِنَّمَا سُمِّيَتْ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ(س) لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ» ♦️دختر من فاطمه(س) ناميده شد، زيرا كه خداوند عزّوجل او و دوستانش را از آتش جهنم جدا می سازد.(۱) 👤سلمان فارسی می گوید : حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند : «یَا سَلْمانُ! مَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ(س) ابْنَتی، فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعی؛ وَ مَنْ أَبْغَضَها، فَهُوَ فِی النِّارِ» ♦️ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه(س) را دوست بدارد، در بهشت در کنار من خواهد بود؛ و هر کس او را دشمن بدارد در آتش جهنّم خواهد بود. «یَا سَلْمانُ! حُبُّ فاطِمَةَ ینْفَعُ فِی مِأَةِ مَوْطِنٍ، أَیسَرُ تِلْک الْمَواطِنِ، أَلْمَوْتُ وَالْقَبْرُ وَالْمیزانُ وَالْمَحْشَرُ وَالصِّراطُ وَ الْمُحاسَبَةُ» ♦️ای سلمان، دوستی فاطمه(س) در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت ترین این جایگاه ها عبارت است از مرگ و قبر و میزان و سنجش [اعمال] و محشر و [پل] صراط و حساب کشی. «فَمَنْ رَضِیتْ عَنْهُ ابْنَتی فاطِمَةُ رَضیتُ عَنْهُ، وَ مَنْ رَضیتُ عَنْهُ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ؛ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیهِ فاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَیهِ، وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَیهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ» ♦️پس از هر کس دخترم فاطمه(س) راضی باشد، من از او خشنود می گردم، و هر کس که من از او خشنود باشم خدا از او خرسند خواهد بود؛ و هر کس فاطمه(س) از او خشمگین باشد، من بر او خشم می کنم، و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می کند. «یَا سَلْمانُ! وَیلٌ لِمَنْ یظْلِمُها وَیظْلِمُ ذُرِّیتَها وَشیعَتها» ♦️ای سلمان! وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند!(۲) 👤امام صادق(ع) به نقل از حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ(س) عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خِطَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ عَيْنَاهَا يَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ عَلَيْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ وَ عَلَى رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُكْناً كُلُّ رُكْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ يُضِي‏ءُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ جَبْرَئِيلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ(س) فَتَسِيرُ حَتَّى تُحَاذِي عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَرُوحُ بِنَفْسِهَا عَنْ نَاقَتِهَا» ♦️هنگامى كه روز قيامت فرا رسد، دخترم فاطمه(س) سوار بر اشترى از اشتران بهشتى وارد عرصه محشر مى شود، كه مهار آن ناقه از مرواريد درخشان، و چهار پاى آن از زمرد سبز، دنباله اش از مشك بهشتى، چشمانش از ياقوت سرخ، و بر فراز آن، قبه اى(خيمه اى) از نور، كه بيرون آن از درونش و درون آن از بيرونش نمايان است، فضاى داخل آن قبه انوار عفو الهى و خارج آن خيمه، پرتو رحمت خدايى است، و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پايه است از در و ياقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نور افشانند. از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته، در حالى كه جبرئيل مهار ناقه را گرفته است، با صداى بلند ندا مى كند : نگاه خود را برگيريد، و چشم ها را به پايين افكنيد، اين فاطمه(س) دختر محمد(ص) است كه عبور مى كند. در آن هنگام ، حتى پيامبران و انبياء و صديقين و شهدا همگى از ادب ديده فرو مى گيرند، تا اينكه فاطمه(س) عبور مى كند و به تنهایی در مقابل عرش پروردگار خویش قرار مى گيرد. حضرت فاطمه(س) در این هنگام می گوید : «إِلَهِي وَ سَيِّدِي! احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنِي! اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي!» ♦️خدای من و سرورم! بین من و بین کسانی که به من ظلم کردند حکم کن! خدایا! بین من و بین کسانی که فرزندم را به قتل رساندند حکم کن! آنگاه از جانب خداوند جلّ جلاله ندا مى شود : «يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَى وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا جَازَنِي‏ ظُلْمُ ظَالِمٍ» ♦️ای محبوبه من! و اى دختر حبيب من! از من آنچه مى خواهى، بخواه تا عطابت كنم و شفاعت كن هر كس را که مايلى تا من قبول فرمايم. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
✅ابن فتال نیشابوری می نویسد : حضرت فاطمه(س) روزی احساس کرد که زمان وفات خویش فرا رسیده است، ام ایمن‏ و اسماء بنت عمیس را احضار فرمود و کسى را به دنبال امام على‏(ع) فرستاد و وقتی امام على(ع) آمد، به ایشان فرمود : 📋《یَا ابْنَ عَمِّ! إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی》 ♦️اى پسر عمو! احساس مى‏ کنم که مرگ من فرا رسیده است و آن چنان هستم که تردید ندارم به اینکه هر ساعت به پیوستن به پدرم نزدیک‏تر مى‏ شوم و اکنون به چیزهایى که در دل دارم تو را وصیت مى‏ کنم. در این هنگام؛ امام علی(ع) فرمود : 📋《أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️اى دختر رسول خدا(ص)! به آنچه مى‏ خواهى وصیت کن! 📋《فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ : یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی!》 ♦️سپس کنار بالین او نشست و هر که را در خانه بود، از خانه بیرون کرد. فاطمه(س) سپس فرمود : اى پسر عمو! مى‏ دانى که هرگز به تو دروغ نگفته‏ ام و از هنگامى که با یکدیگر زندگى مشترک داریم با تو مخالفتى نکرده‏ ام. امام علی(ع) فرمود : 📋《مَعَاذَ اللَّهِ! أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا》 ♦️پناه بر خدا! که تو به احکام خدا داناتر و پرهیزکارتر و بهتر از آنى و بیشتر از آن از خدا مى‏ ترسى که من فرداى قیامت بتوانم بگویم که مخالفتى با من روا داشته‏ اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من، سخت گران است، ولى افسوس که از این جدایى چاره نیست. و به خدا سوگند! با مرگ تو مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) بر من تازه مى‏ شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصیبتى بسیار بزرگ است، ولى همگان از خداییم و همگان به سوى او باز گردنده‏ ایم و این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست و این اندوهى است که چیزى مایه تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمى‏ کند. و سپس هر دو برای مدتی گریستند. 📋《ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ لَهَا : أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی!》 ♦️سپس امام على(ع) سر فاطمه زهرا(س) را بر سینه نهاد و فرمود : به آنچه مى‏ خواهى وصیت کن که به هر چه وصیت کنى عمل خواهم کرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجیح مى‏ دهم. سپس حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود : 📋《جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ! أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ! أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ》 ♦️وصیت مى‏ کنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى که تصویر آن را دیدم و فرشتگان نشانم دادند. امام(ع) فرمود : 📋《صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ》 ♦️چگونگى آن را توصیف کن، و فاطمه(س) براى او توصیف کرد و على(ع) نیز آن چنان تابوت و سریرى را فراهم کرد. و این نخستین تابوتى بود که ساخته شد و پیش از آن کسى چنان فراهم نساخته بود. سپس فاطمه زهرا(س) این چنین وصیت نمود : 📋《أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ!》 ♦️به تو وصیت مى‏ کنم که هیچ یک از این کسانی که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع جنازه‏ ام حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ع) هستند. و اجازه مده که هیچ یک از پیروان ایشان هم شرکت کنند و وقتی چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه ی شب به خاک بسپار! 📚منبع : ۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، صص۱۵۱-۱۵۰ @TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(س) در لحظه های آخر عمر شریفشان، هنگام وضو برای نماز، به اسماء بنت عمیس فرمود : 📋《هَاتِی طِیبِیَ الَّذِی أَتَطَیَّبُ بِهِ، وَ هَاتِی ثِیَابِیَ الَّتِی أُصَلِّی فِیهَا، فَتَوَضَّأَتْ ثُمَّ وَضَعَتْ رَأْسَهَا، فَقَالَتْ لَهَا : اجْلِسِی عِنْدَ رَأْسِی فَإِذَا جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاهِ فَأَقِیمِینِی، فَإِنْ قُمْتُ وَ إِلَّا فَأَرْسِلِی إِلَى عَلِیٍّ(ع)》 ♦️عطرم را که با آن، معطر می‌شوم و لباس‌های نمازم را بیاور حضرت(ص) وضو ساخته، سپس سرش را بر زمین گذاشت و به اسماء‌ فرمود : کنار سرم بنشین، وقتی زمان نماز شد مرا بیدار کن اگر بیدار نشدم کسی را دنبال علی(ع) بفرست. چون امام علی(ع) برای نماز ظهر به مسجد رفته بود. اسماء می گوید : وقتی وقت نماز رسید، اسماء گفت : ای دختر پیامبر اکرم(ص)! وقت نماز است، امّا متوجّه شد که فاطمه(س) از دنیا رفته است. در ادامه آمده است که حضرت فاطمه(س) قبل از شهادتشان به اسماء فرمودند : 📋《اَنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى النَّبِیَّ(ص) لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّهِ، فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِیٍّ، وَ ثُلُثٌ لِی فَقَالَتْ : یَا أَسْمَاءُ! ائْتِنِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا، فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ، ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا》 ♦️جبرئیل در زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) کافوری از بهشت آورد و پیامبر اکرم(ص) آن را سه بخش کرد، یک سوم آن را برای خودش برداشت، یک سوم را برای علی(ع) گذاشت و یک سوم بقیه را نیز به من داد! سپس فرمود : ای اسماء! باقی مانده حنوط پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. اسماء می گوید : آن را آوردم و کنارش گذاشتم. سپس جامه بر سر کشید و خود را پوشاند و فرمود : 📋《انْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً ثُمَّ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی، فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا》 ♦️کمی منتظرم باش و بعد مرا صدا کن، اگر پاسخت را ندادم، بدان که نزد پدرم رفته‌ام. اسماء مدّتی به انتظار نشست، سپس او را صدا زد، ولی پاسخی نشنید. اسماء صدا زد : ای دختر محمّد مصطفی(ص)! ای دختر گرامی‌ترین فرزندی که از زنان متولّد شده است! امّا فاطمه(ع) پاسخی نداد. اسماء پارچه را از صورت فاطمه(س) کنار زد و دید، فاطمه(س) از دنیا رفته است. سپس اسماء خود را بر روی فاطمه زهرا(س) انداخت، در حالی که او را می‌بوسید و می‌گفت : فاطمه(س) جان! هرگاه نزد پدرت پیامبر اکرم(ص) رفتی سلام اسماء را به او برسان!(۱) 📚منبع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ @TarikhEslam
✅در این هنگام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) وارد شدند و گفتند : 📋《یَا أَسْمَاءُ! مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ!》 ♦️ای اسماء! مادرمان در این وقت نمی‌خوابید! اسماء گفت :  📋《یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم (ص)! مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است. 📋《فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ : یَا أُمَّاهْ! کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ(ع) یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ : یَا أُمَّاهْ! أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ(ع) کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَنْصَدِعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ》 ♦️امام حسن(ع)، خودش را بر روی مادر انداخت و در حالی که او را می‌بوسید می‌گفت : ای مادر! پیش از آن که جانم از تنم بیرون رود با من، سخن بگو. امام حسین(ع) نیز پیش آمد و در حالی که پاهای مادرش را می‌بوسید، می‌گفت : مادر جان! منم، پسرت حسین(ع)! پیش از آن‌که قلبم بشکافد و از تپش بیفتد با من، سخن بگو! در این هنگام، امام علی(ع) در مسجد حضور داشت. بلافاصله اسماء حسنین(ع) را به دنبال پدرشان فرستاد و گفت : 📋《يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ(ع) فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم(ص) نزد پدرتان بروید و او را از رحلت مادرتان، آگاه سازید. آنان نیز سراسیمه به سمت مسجد رفتند.(۱) 📚منبع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ @TarikhEslam
✅پس حسنین(علیهما السلام) از خانه بیرون شدند تا اینکه؛ 📋《كَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِيعُ الصَّحَابَةِ》 ♦️نزدیک مسجد رسیدند در آن‌جا، شروع به گریه کردند. همه‌ی صحابه و یاران پیامبر اکرم(ص) پیش رفته و به آنها گفتند : 📋《مَا يُبْكِيكُمَا يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟ لَا أَبْكَى اللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم(ص)! خدای متعال چشمان شما را گریان نبیند! چرا گریه می‌کنید؟ آیا چشمانتان به جایگاه پدر بزرگتان افتاده و از علاقه ی به او، به گریه افتاده‌اید؟ آنان گفتند : 📋《لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ(س)؟》 ♦️نه! مگر مادرمان فاطمه(ع) نمرده است؟ در این هنگام، حسنین(ع) وارد مسجد شدند و امام علی(ع) نیز حالت پریشان آنها را دید و از آنان پرسید : چه اتفاقی افتاده است؟ پس حسنین(ع) گفتند : 📋《قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س)!》 ♦️مادرمان فاطمه(س) از دنیا رفت. وقتی امام علی(ع) سخن آنان را شنید، در این هنگام ؛ 📋《فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ》 ♦️علی(ع) به صورت بر زمین افتاد، در حالی که می فرمود : 📋《بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ(ص)؟ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى! فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِكِ؟》 ♦️از چه کسی، تسلیت و تعزیت بجویم؟ ما از تو، آرامش و تسلی می‌یافتیم! اکنون پس از تو، از چه کسی تسلی بجوییم؟(۱) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ》 ♦️امام على(ع) نماز ظهر را خوانده و به سوى منزل بازگشت. 📋《إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ : مَا الْخَبَر؟ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ!》 ♦️كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت(ع) آمدند در حالى كه گريان و محزون بودند. امام(ع) به ايشان فرمود : چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب می ‏بينم؟! آنان گفتند : 📋《يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع)! أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ(س) وَ مَا نَظُنُّكَ‏ تُدْرِكُهَا》 ♦️ای اميرالمؤمنين(ع)! دختر عموى خود زهرا(س) را درياب، گر چه گمان نمى‏ كنيم حاصلى داشته باشد!(۲) 📚منابع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷ @TarikhEslam
✅آمده است که؛ 📋《فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِيِّ مِصْرَ وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ》 ♦️حضرت على(ع) به سرعت به سوى اطاق فاطمه(س) رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه ديد فاطمه در ميان بستر خويش افتاده و به طرف راست و چپ می ‏غلطد. على(ع) ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خويش افكند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا(س) را به دامن گرفت و او را ندا داد که؛ 📋《يَا زَهْرَاءُ(س)! فَلَمْ تُكَلِّمْهُ! فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى(ص)! فَلَمْ تُكَلِّمْهُ! فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ(س)! كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)》 ♦️یا زهرا(س)! ولى حضرت فاطمه(س) سخنى نگفت. علی(ع) براى دومين بار فرمود : اى دختر محمّد مصطفى(ص)! فاطمه زهرا(س) باز جوابى نداد! على(ع) صدا زد : اى فاطمه(س)، با من سخن بگو! من پسر عموى تو على بن ابى طالب(ع) هستم. 📋《فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى》 ♦️در این هنگام، فاطمه(س) چشمان خود را به روى او باز كرد، آنگاه آن بانو گريست و على(ع) هم گريان شد و به زهراى اطهر فرمود : مگر تو را چه شده؟ فاطمه فرمود : 📋《يَا ابْنَ الْعَمِّ! إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ》 ♦️اى پسر عمو! من اكنون آن مرگى را مشاهده می ‏كنم كه نمی ‏توان از دست آن گريخت! سپس راجع به فرزندانش خصوصا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) سفارشاتی کرد و فرمود : 📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! وَ لَا تَصِحْ فِي وُجُوهِهِمَا فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا》 ♦️ای ابالحسن(ع)! ايشان يتيم و دل شكسته‏ اند! ديروز بود كه آنان جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست مى‏ دهند. واى بر آن امّتى كه آنان را مى‏ كشند و با ايشان بغض و دشمنى مى‏ ورزند!! آنگاه اشعارى را بدين ترتيب خواند : 📋《ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌ یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ‌ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ‌ ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی‌ یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌》 ♦️اگر گریه می کنی بر من گریه کن ای بهترین هدایت کنندگان، و اشک بریز که روز فراق رسید. ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش می کنم، زیرا که ایشان ملازم اسلام می ‌باشند. برای من و یتیم‌های من گریه کن، مخصوصا کشته و قتیل کربلا را فراموش نکنی. ایشان مفارقت می ‌کنند و یتیمانی حیران و سرگردان می ‌شوند، خداوند مقرّر کرده که روز فراق است. سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : ای ابوالحسن(ع)! من امروز خواب دیدم که پدر بزرگوارم به من فرمود : 📋《هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّةِ! فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ : وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَی لِقَائِکَ! فَقَالَ : أَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِی لِمَا عَاهَدَ》 ♦️دخترم! نزد من بیا، زیرا من مشتاق تو هستم. گفتم : پدر جان! به خداوند سوگند که من بیشتر شوق ملاقات تو را دارم. پدرم فرمود : تو امشب نزد من خواهی بود و گفتار پدرم همیشه راست است و به وعده خود وفا خواهد کرد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷ @TarikhEslam