eitaa logo
تاریخ تحلیلی ایران و اسلام
64 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
778 ویدیو
111 فایل
بررسی تاریخ ایران و اسلام با هدف جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣ولادت !👇 ✅حكيمه خاتون می گويد : امام حسن عسکری(ع) کسی را دنبال من فرستاد. [وقتی خواستم برگردم]، ايشان به من فرمودند : عمه جان! امشب نزد ما بمان! امشب شب نیمه شعبان است و خداوند امشب حجتش را ظاهر خواهد فرمود، او حجت خدا در زمین است. عرض کردم : مادرش کیست؟ ایشان فرمودند : نرجس! عرض کردم : قربانت شوم، اثرى از حمل در او نمى‏ بینم. ایشان فرمودند : همان است که گفتم. حکیمه می گوید : به منزل حضرت(ع) وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا پاپوش مرا از پا درآورد، به من گفت : سرورم حالت چطور است؟ گفتم : به‌‏ عکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستى! نرجس حرف مرا رد کرد و گفت : این چه حرفى است عمه؟! من گفتم : 📋«يَا بُنَيَّةِ! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَهَبُ لَكِ فِي لَيْلَتِكِ هَذِهِ غُلَاماً سَيِّداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» ♦️دخترم! خداوند امشب به تو پسرى عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است. حکیمه می گوید : نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست. پس وقتى نماز عشا را خواندم افطار کردم و به رختخواب رفتم، خوابم برد. نیمه‏‌شب براى نماز برخاستم، نمازم تمام شد، دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییرى در وضع او ایجاد نشده است، نشستم و به تعقیبات مشغول شدم، باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانى بیدار شدم، نرجس خوابیده بود، بلند شد و نماز خواند. حکیمه می گوید : دچار تردید شدم، ناگاه صداى امام حسن عسکرى(ع) از همان محلى که نشسته بود بلند شد که فرمود : عمه! شتاب مکن، نزدیک است. حکیمه می گوید : پس در این هنگام؛سوره سجده و یس را خواندم، در همین اثنا نرجس با نگرانى بیدار شد، به‌سوى او از جا پریدم و گفتم : آیا چیزى احساس مى‏‌کنى؟ نرجس گفت : آرى عمّه! من گفتم : خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم. حکیمه می گوید : سپس مرا رخوت و آرامشى فرا گرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین گذاشته و سجده مى‏ کند، او را در بغل گرفته، به خود چسباندم، پاک و پاکیزه بود، بلافاصله امام عسکرى(ع) صدایم زد : 📋«هَلُمِّي إِلَيَّ ابْنِي يَا عَمَّةِ!» ♦️عمّه! پسرم را بیاور! حکیمه می گوید : پس در این هنگام؛ طفل را به نزد ایشان بردم و امام(ع) دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پاى نوزاد را روى سینه خویش گذاشت، زبانش را در دهان طفل فرو برد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضاى فرزند کشید، سپس فرمود : فرزندم! سخن بگو! نوزاد گفت : أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّداً رسول الله(ص)! آنگاه بر امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. حضرت(ع) فرمودند : 📋«يَا عَمَّةِ! اذْهَبِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِيُسَلِّمَ عَلَيْهَا وَ ائْتِينِي بِهِ!» ♦️ای عمه! طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند، آنگاه نزد من برگردان. حکیمه می گوید : طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد، او را برگرداندم و همان‏جا که پدرش نشسته بود، گذاشتم. سپس حضرت(ع) فرمود : عمّه! روز هفتم باز نزد ما بیا! حکیمه می گوید : پس صبح که شد، آمدم به امام عسکرى(ع) سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم، [امام مهدی(ع)] گشتم، او را ندیدم، به امام عسکرى(ع) عرض کردم، فدایت شوم، مولایم چه شد؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«يَا عَمَّةِ! اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى(ع)» ♦️عمه! او را به همان کسى سپردیم که مادر موسى(ع)، فرزندش را به او سپرد. حکیمه می گوید : روز هفتم که شد به منزل حضرت(ع) شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم. پس حضرت(ع) فرمود : پسرم را بیاور! مولایم را که پارچه‏ اى به دورش پیچیده شده بود، نزد حضرت(ع) آوردم و حضرت(ع) مثل دفعه قبل او را گرفت، زبانش را در دهان او فرو برد، مثل اینکه شیر و عسل به او مى‏ خوراند، سپس فرمود : پسرم! سخن بگو! طفل گفت : أشهد أن لا إله إلّا الله و بر پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امامان(ع) تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود، سپس این آیه را تلاوت فرمود : 📋«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي‏ الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‏» ♦️به نام خداوند بخشنده مهربان ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم‌. آنها را نيرومند و قوى و صاحب قدرت، و حكومتشان را مستقر و پا بر جا سازيم و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه را از سوى اين مستضعفين بيم داشتند نشان دهيم.(۱) 📚منبع : ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۲۴ @TarikhEslam
2️⃣ و جعفر کذّاب!👇 ✅ابوالأدیان می­‌گوید: من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامه­‌های آن حضرت(ع) را به شهرها می‌­بردم. در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت(ع) نامه­‌هایی نوشت و فرمود: 📋«اِمْضِ بِهَا إِلَى اَلْمَدَائِنِ فَإِنَّكَ سَتَغِيبُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ تَدْخُلُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى يَوْمَ اَلْخَامِسَ عَشَرَ وَ تَسْمَعُ اَلْوَاعِيَةَ فِي دَارِي وَ تَجِدُنِي عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ» ♦️این­‌ها را به مدائن می­‌بری! پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته­‌اند. گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَاَلْقَائِمُ» ♦️هر کس جواب نامه­‌هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست! گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. ایشان فرمودند : 📋«مَنْ يُصَلِّي عَلَيَّ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» ♦️هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. و نیز فرمود: 📋«مَنْ أَخْبَرَ بِمَا فِي اَلْهِمْيَانِ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» ♦️هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه­‌های آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آن­‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است. و نیز دیدم برادرش جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک می­‌گویند. من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم : اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است! زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می­‌خورد و قمار می­‌ کرد و اهل تار و طُنبور بود! من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. در این هنگام، عقید خادم خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید. جعفر وارد خانه شد و شیعیان در اطراف او بودند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم­‌گون و سیاه­‌موی که دندان­‌های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت : 📋«تَأَخَّرْ يَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَبِي» ♦️عمو! کنار برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم! جعفر در حالی که قیافه­‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام هادی(ع) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! جواب نامه‌­ها را که همراه تو است بده! جواب نامه‌­ها را به وی دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه­‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده! آن­‌گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده­‌ام و نمی­‌شناسم. در آن‌­جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:جانشین امام(ع) کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آن­‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:نامه­‌ها و پول‌هایی آورده‌­ایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامه‌­ها را چه کسانی نوشته­‌اند و پول­‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه­‌های خود را پاک می­‌کرد، گفت: 📋«تُرِيدُونَ مِنَّا أَنْ نَعْلَمَ اَلْغَيْبَ؟» ♦️شما از ما انتظار دارید علم غیب بدانم؟ در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت : نامه­‌ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن­‌ها را آب طلا داده­‌اند. نمایندگان مردم قم نامه‌­ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: 📋«اَلَّذِي وَجَّهَ بِكَ لِأَخْذِ ذَلِكَ هُوَ اَلْإِمَامُ» ♦️هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.(۱) 📚منبع: ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵   @TarikhEslam
4⃣دعا برای ظهور توسط !👇 ✅علامه امینی می نویسد : دعبل خزاعی می گوید : نزد امام رضا(ع) قصیده ای خواندم، تا اینکه به این ابیات رسیدم. 📋«خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ‏ يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ والْبَرَكَاتِ‏..» ♦️ظهور امامى كه ناگزير از آن هستيم، حتمى است، او به نام خدا و بركات او قيام می كند.. در این هنگام؛ 📋«وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأسِهِ وَ تَوَاضَعَ قَائِمَاً وَ دَعَى لَهُ بِالفَرَجِ وَ قَالَ : اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ و سَهِّلْ مَخْرَجَهُ» ♦️حضرت(ع) ایستادند و دست مبارک را بر سر خویش قرار دادند و برای فرج امام زمان(عج) دعا کردند و فرمودند : خدایا فرجش را تعجیل فرما و قیامش را آسان گردان.(۱) 📚منبع : ۱)الغدیر علامه امینی، ج۲، ص۳۶۱/ منتهی الآمال محدث قمی، ج۲، ص ۴۸۸ @TarikhEslam
5⃣اهمیت نماز صبح در سیره !👇 ✅محمد بن یعقوب از زهری[زهرانی] نقل می کند که؛ سال ها آرزوی ملاقات صاحب الامر امام زمان(ع) را داشتم و در این راه زحمت فراوان کشیدم و پول زیادی خرج کردم، اما موفق نشدم. تا این که به محضر محمد بن عثمان، نائب دوم امام زمان(ع) رفتم و مشغول خدمت شدم. روزی از ایشان درباره امام زمان(عج) و ملاقات ایشان پرسیدم. او آیا می توانم امام(علیه السلام) را ملاقات کنم؟ او به من گفت : 📋«لِي لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ وُصُولٌ» ♦️برای من رسیدن به این مقصود ممکن نیست. من از فرط نا امیدی و اندوه به پای ایشان افتادم و او وقتی حال مرا دید، گفت : 📋«بَكِّرْ بِالْغَدَاةِ» ♦️صبح اول وقت بیا! به این ترتیب صبح هنگام به نزد او رفتم. 📋«فَاسْتَقْبَلَنِي وَ مَعَهُ شَابٌّ مِنْ أَحْسَنِ اَلنَّاسِ وَجْهاً وَ أَطْيَبِهِمْ رَائِحَةً بِهَيْئَةِ اَلتُّجَّارِ وَ فِي كُمِّهِ شَيْءٌ كَهَيْئَةِ اَلتُّجَّارِ» ♦️در همان حال جوانی را دیدم که چهره ام به زیبایی او ندیده و عطری خوشبوتر از رایحه وجودش به مشامم نرسیده بود. لباسی مانند تجار به تن کرده و چیزی وجودش به مشام نرسیده بود. لباسی مانند تجاری به تن کرده وچیزی در آستین نهاده بود.(چنان که تجار معمولا اشیاء گران بهای خود را در آستین می نهند) وقتی نظرم به او افتاد، به سمت محمد بن عثمان برگشتم. او با اشاره تمام وجود مرا به آتش کشید و به من فهماند که آن که را سالیان او را می جستی اکنون در مقابلت نشسته است. از امام(ع) سوالاتی نموم و ایشان پاسخ فرمود و بسیاری از آنچه را که می خواستم بپرسم، نپرسیده جواب فرمود. آن گاه برخاستند و خواستند که وارد اتاقی دیگر شوند که در این مدتی که در نزد محمد بن عثمان بودم، اصلا متوجه آن اتاق نشده بودم. در این حال، محمد بن عثمان گفت : 📋«إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ سَلْ فَإِنَّكَ لاَ تَرَاهُ بَعْدَ ذَا» ♦️اگر می خواهی چیز دیگری بپرسی، بپرس که بعد از این دیگر امام(ع) را مشاهده نخواهی کرد. به طرف حضرت(ع) شتافتم تا سوالاتی دیگر کنم، اما امام(ع) توجه نکرد و داخل اتاق شد و آخرین جمله ای که فرمود این بود : 📋«مَلْعُونٌ! مَلْعُونٌ! مَنْ أَخَّرَ اَلْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِكَ اَلنُّجُومُ. مَلْعُونٌ! مَلْعُونٌ! مَنْ أَخَّرَ اَلْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضِيَ اَلنُّجُومُ» ♦️ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغرب را آن قدر به تأخیر اندازد که ستارگان در آسمان آشکار شوند. و ملعون است، ملعون است کسی که نماز صبح را آن قدر به تأخیر اندازد که ستارگان در آسمان ناپدید شوند. سپس حضرت(ع) وارد خانه شدند.(۱) 📚منبع : ۱)الغیبة شیخ طوسی، ص۲۷۱ @TarikhEslam
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍ 2️⃣5️⃣ :📚 کتاب «خاتم اوصیاء» جلد چهاردهم از کتاب «پیشوایان هدایت» ترجمه کتاب «اَعْلَامُ الْهِدَایَةِ» در شرح تاریخ تحلیلی زندگانی و بیان عصر غیبت و علائم ظهور حضرت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)؛ اثر جمعی از مولفان و دانشمندان شیعه در مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)✍📚👇 ۱۴ @TarikhEslam
1️⃣«ابن حجر عسقلانی شافعی مصری» (متوفای سال۸۵۲ هجری قمری) از بزرگان اهل سنت در علم رجال، درایه، حدیث، تاریخ و انساب در کتاب «لسان المیزان» می نویسد : «..وَالْحَسَنُ الَّذِّی یُقَالُ لَهُ الْعَسْکَرِیُّ وَ هُوَ الحَادِی عَشَرَ مِن الأَئِمَةِ الإِمَامِیِّةِ وَ وَالِدُ مُحَمَّدٍ(عج) صَاحِبِ السِّرْدَابِ» امام حسن(علیه السلام) است که به او عسکری گفته می شود و یازدهمین امام از امامان شیعه و پدر «محمد»(عج) همان کسی که غیبتش در سرداب بود، می­ باشد.(۱) 📚منبع : ۱)لسان المیزان ابن حجر، ج۲، ص۴۶۰ @TarikhEslam
2️⃣«محمد شمس الدین ذهبی» (متوفای سال ۷۴۸ ه.قمری) محدث و تاریخ‌ نگار مسلمان و سیره‌ نویس و رجالی بزرگ اهل سنت در کتاب «تاریخ الاسلام» می نویسد : «أَبُو مُحَمَّدِِ الهَاشِمِیِّ الحُسِینِی أَحَدُ أَئِمَّةِ الشِّیعَةِ الذِّینَ تَدَّعِی الشِّیعَةُ عِصمَتَهُم وَ یُقَالَ لَهُ الحَسَنُ العَسکَرِیِّ لِکَونِهِ سَکَنَ سَامِرَاءَ، فَإنَّهَا یُقَالُ لَهَا العَسکَرُ وَ هُوَ وَالِدُ مُنتَظَرِ الرَّافِضَةِ..وَ أمَّا اِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ الَّذِّی یَدعُوهُ الرَّافِضَةُ القائِمَ الخَلفَ الحُجَّةَ، فَوُلِدَ سَنَة ثَمَانِِ وَ خَمسِینَ، وَ قیلَ سَنَة سِتَّ وَخَمسِینَ» ابومحمد هاشمى حسینى یکى از ائمه شیعه است که آن‌ ها اعتقاد به عصمت آنان دارند و به او حسن عسکرى مى‌ گویند؛ چون در سامرا ساکن بوده و به سامرا «عسکر» مى‌ گویند، او پدر همان کسى است که رافضه منتظر او هستند. اما فرزندش محمد بن الحسن(ع) که رافضى‌ ها او را قائم، خلف و حجت مى‌ نامند، در سال ۲۵۸ ه.قمری به دنیا آمده است و طبق نقلها که در سال ۲۵۶ ه.قمری به دنیا آمده است.(۱) 📚منبع : ۱)تاریخ الاسلام ذهبی، ج۱۹، ص۱۱۳ @TarikhEslam
3️⃣«صلاح الدین صفدى شافعی» (متوفای سال ۷۶۴ هجری قمری) از بزرگان اهل سنت در کتاب «الوافی بالوفیات» می نویسد : «الحُجَةُ المُنتَظَرُ مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ العَسکَرِیِّ بنِ عَلِىِّ الهَادِیِّ ..الحُجَةِ المُنتَظَرِ ثَانِی عَشَرَ الأَئِمَّةَ الأثنَی عَشَرَ.. وُلِدَ نِصفَ شَعبَانَ سَنَةَ خَمسَ وَ خَمسِینَ» حجت منتظر محمد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام از ائمه دوازدگانه شیعه است که در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری به دنیا آمده است.(۱) 📚منبع : ۱)الوافی بالوفیات صفدی، ج۲، ص۲۴۹ @TarikhEslam
4️⃣«ابن حجر هیتمی» (متوفای سال ۹۷۳ هجری قمری) فقیه، عالم و مؤلف شافعی و شاگرد مکتب شاگردان ابن حجر عسقلانی در کتاب «الصواعق المحرقه» می نویسد : «وَ لَم یَخلُف غَیرُ وَلَدِهِ ابِی القَاسِمِ مُحَمَّدِِ الحُجَّةِ، وَ عُمرُهُ عِندَ وَفَاةِ اَبیِهِ خَمسَ سِنِینَ، لکِن اَتَاهُ اللهُ فِیهَا الحِکمَةُ، وَ یُسَمَّی القَائِمُ المُنتَظَرُ..» امام حسن عسکری(ع) فرزندی غیر از ابوالقاسم محمد الحجه نداشت که در هنگام وفات پدرش پنج ساله بود؛ اما خداوند به او در آن سن کم حکمت عطا کرد و قائم منتظر نامیده شده است. 📚منبع : ۱)الصواعق المحرقه هیتمی، ج۲، ص۶۰۱ @TarikhEslam
5️⃣«یوسف بن قزاوغلی مشهور به سبط ابن جوزی» (متوفای سال ۶۵۴ هجری قمری) فقیه، محدث، متکلم و تاریخ‌نگار  و از مشهورترین عالمان اهل سنت قرن هفتم در کتاب «تذکرَة الخَواصّ مِنَ الأمّة فی ذِکرِ خَصائص الأئمة» می نویسد : «مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ .. وَ کُنیَتُهُ أَبُوعَبدِاللهِ وَ أبُوالقَاسِمِ وَ هُوَ الخَلَفُ الحُجَّةُ صَاحِبُ الزَّمَانِ القَائِمِ وَ المُنتَظَرُ وَ التَّالِی وَ هُوَ آخِرُ الأَئِمةِ» محمد بن الحسن بن على(ع).. که کنیه آن حضرت ابوعبدالله و ابوالقاسم است، او جانشین و حجت، صاحب الزمان، قائم و منتظر و آخرین امام شیعیان است.(۱) 📚منبع : ۱)تذکره الخواص ابن جوزی، ص۳۶۳ @TarikhEslam