eitaa logo
تاریخ تحلیلی ایران و اسلام
69 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
751 ویدیو
111 فایل
بررسی تاریخ ایران و اسلام با هدف جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
✅وقتی حضرت رسول اکرم(ص)، بعد از هجرت از مکه، وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند. پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند. پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یا عقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند. ولی حضرت(ص) از آنجایی که در ماههای حرام [نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم] قرار دارد، نمی تواند دستور جهاد دهد. پس حضرت(ع) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند، تا اینکه ماه صفر فرا رسد. از ابتدای صفر، تا عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.(۱) پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد و فرماندهی سپاه را به «اسامه بن زید بن حارثه» که جوانی هیجده نوزده ساله بود، سپرد. 👤شیخ مفید می نویسد : 📋《ثُمَّ إِنَّهُ عَقَدَ لِأُسَامَةَ بْنِ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ اَلْإِمْرَةَ وَ نَدَبَهُ أَنْ يَخْرُجَ بِجُمْهُورِ اَلْأُمَّةِ إِلَى حَيْثُ أُصِيبَ أَبُوهُ مِنْ بِلاَدِ اَلرُّومِ وَ اِجْتَمَعَ رَأْيُهُ عَلَى إِخْرَاجِ جَمَاعَةٍ مِنْ مُتَقَدِّمِي اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فِي مُعَسْكَرِهِ حَتَّى لاَ يَبْقَى فِي اَلْمَدِينَةِ عِنْدَ وَفَاتِهِ مَنْ يَخْتَلِفُ فِي اَلرِّئَاسَةِ وَ يَطْمَعُ فِي اَلتَّقَدُّمِ عَلَى اَلنَّاسِ بِالْإِمَارَةِ وَ يَسْتَتِبُّ اَلْأَمْرُ لِمَنِ اِسْتَخْلَفَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ لاَ يُنَازِعُهُ فِي حَقِّهِ مُنَازِعٌ فَعَقَدَ لَهُ اَلْإِمْرَةَ عَلَى مَا ذَكَرْنَاهُ》 ♦️سپس حضرت اسامة پسر زيد بن حارثه را (كه پدرش زید در جنگ موته كشته شده بود) به سركردگى لشكرى تعيين كرد و دستور داد كه با مردم مسلمان به همانجا كه پدرش كشته شده براى جنگ با دشمنان دين بسوى روم برود، و نظر مباركش بر اين شد كه گروهى از سران مهاجر و انصار را در لشكر او بفرستد، تا هنگام مرگش كسى در بارۀ زمامدارى اختلاف نكند و طمع به پيشوائى مسلمين نبندد و راه را براى آن كس [على بن ابى طالب(ع)] كه خود به جانشينى منصوب فرموده بود، هموار سازد و كسى با آن حضرت(ع) در صدد نزاع برنيايد. پس پرچم سردارى جنگ را چنانچه گفته شد بنام «اسامة» بست. 📋《وَ جَدَّ فِي إِخْرَاجِهِمْ فَأَمَرَ أُسَامَةَ بِالْبُرُوزِ عَنِ اَلْمَدِينَةِ بِمُعَسْكَرِهِ إِلَى اَلْجُرْفِ وَ حَثَّ اَلنَّاسَ عَلَى اَلْخُرُوجِ إِلَيْهِ وَ اَلْمَسِيرِ مَعَهُ وَ حَذَّرَهُمْ مِنَ اَلتَّلَوُّمِ وَ اَلْإِبْطَاءِ عَنْهُ》  ♦️حضرت(ع) حتی بارۀ بيرون كردن آنان از مدينه كوشش و سفارش فرمود و باسامة دستور داد با لشكر خويش از مدينه بيرون رود و براى پيوستن ديگران در «جُرْف» [محلى در سه ميلى مدينه) اردو بزند و حضرت(ص) مردم را به بيرون رفتن و همراهيش برانگيخت و از درنگ كردن در مدينه و دنبال ماندن از او بر حذر داشت.(۲) در نقلی دیگر، رسول اکرم(ص) به اسامه بن زید فرمودند : 📋《سِرْ إِلَى مَوْضِعِ مَقْتَلِ أَبِيكَ وَ أَوْطِئْهُمُ اَلْخَيْلَ! وَ وَلَّيْتُكَ هَذَا الْجَيْشَ فَأَغِرْ صَبَاحًا عَلَى أَهْلِ أُبْنَى وَحَرِّقْ عَلَيْهِمْ وَأَسْرَعِ السَّيْرَ تَسْبِقُ الْأَخْبَارَ》 ♦️با سپاهیانت به سوی محل شهادت پدرت برو و من تو را به فرماندهی این سپاه گماردم، پس صبح‌ گاه بر اهالی «ابنی» یورش ببر و در حرکت شتاب کن تا از اخبار پیشی بگیری.(۳) واقدی در ادامه می نویسد : 📋《وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ الأَوَّلِينَ إِلَّا انتُدِبَ فِى تِلكَ الغَزوَةِ》 ♦️هیچ‌ کس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر این‌ که به این جنگ فراخوانده شد.(۴) در این میان، ابتدا همه مهاجر حتی «ابوبکر بن ابی قحافه» و «عمر بن خطاب» و «ابوعبیده بن جراح» نیز با این سپاه عازم شدند. عسقلانی در اینباره می نويسد : 📋《وَ مِمَّن اِنتَدَبَ مَعَ أُسَامَةَ كِبَارُ المُهَاجِرِينَ وَ الأَنصَارِ مِنهُم اَبُوبَكرِِ وَ عُمَرُ وَ أَبُوعُبَيدَةِ وَ سَعدُ و سَعِيدُ وَ قُتَاةُ》 ♦️از جمله کسانی که اسامه را در این سپاه همراهی کردند، بزرگان مهاجر و انصار بودند؛ از جمله ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح و سعد بن عباده و سعید بن زید و قتاده انصاری بودند.(۵) پس سپاه أسامة عازم شد و در «جُرْف» اردو زد. 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۷۹ ۳)۴)المغازی واقدی، ج۳، صص۱۱۱۷_۱۱۱۸ ۵)فتح الباری عسقلانی، ج۸، ص۱۲۴ @TarikhEslam
3⃣حضرت رسول اکرم(ص) بعد از اعزام سپاه، برای استغفار اهل قبور، به «قبرستان بقیع» می رود!👇 @TarikhEslam
✅شیخ مفید می نویسد : هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) احساس كسالت كردند، دست امام على(ع) را گرفتند و به سوى قبرستان بقيع روان شدند و گروهى از مردم نيز به دنبال آن حضرت(ع) رفتند و آن بزرگوار رو به همراهان كردند و فرمودند : 📋《إِنَّنِي قَدْ أُمِرْتُ بِالاِسْتِغْفَارِ لِأَهْلِ اَلْبَقِيعِ》 ♦️من مأمور شده‌ام كه براى آنان كه در بقيع مدفونند از خدا آمرزش بخواهم. سپس آن گروه به همراه ایشان به بقيع رفتند و به آنجا كه رسيدند حضرت(ع) در ميان آنان ايستاد و فرمودند : 📋《اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ اَلْقُبُورِ لِيَهْنِئْكُمْ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ مِمَّا فِيهِ اَلنَّاسُ أَقْبَلَتِ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ يَتْبَعُ أَوَّلَهَا آخِرُهَا ثُمَّ اِسْتَغْفَرَ لِأَهْلِ اَلْبَقِيعِ طَوِيلاً》 ♦️درود بر شما اى خفتگان در گور، گوارا باد شما را آنچه اكنون در آن هستيد، از آنچه مردم (يعنى زندگان) گرفتار آنند (آسوده خاطر هستيد) که فتنه‌ ها مانند شبهاى تاريك يكى پس از ديگرى رو آور شده است. سپس حضرت(ع) براى اهل بقيع آمرزش خواسته دعاى زيادى در اينباره كردند. آنگاه رو کردند به أميرالمؤمنين امام علی(ع) و فرمودند : 📋《إِنَّ جَبْرَئِيلَ كَانَ يَعْرِضُ عَلَيَّ اَلْقُرْآنَ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَ قَدْ عَرَضَهُ عَلَيَّ اَلْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَ لاَ أَرَاهُ إِلاَّ لِحُضُورِ أَجَلِي》 ♦️همانا جبرئيل هر ساله يك بار قرآن را بر من می خواند و عرضه می داشت و در اين سال دو بار عرضه كرد و اين نيست جز براى رسيدن أجل و مرگ من! سپس فرمود : 📋《يَا عَلِيُّ(ع)! إِنِّي خُيِّرْتُ بَيْنَ خَزَائِنِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْخُلُودِ فِيهَا أَوِ اَلْجَنَّةِ فَاخْتَرْتُ لِقَاءَ رَبِّي وَ اَلْجَنَّةَ》 ♦️اى على(ع)! مرا مخير ساختند ميان اينكه هميشه در دنيا باشم و گنجينه‌هاى دنيا را در اختيارم بگذارند يا اينكه (از اين دنيا بروم و) بهشت را به من بدهند و من ديدار پروردگار و بهشت را اختيار نموده و (آن را برگزيدم). سپس حضرت(ع) وصیتهایی درباره غسل و کفن خود به امام علی(ع) کردند و به همراه اصحاب، به منزل بازگشتند.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۷۹ @TarikhEslam
؛﷽ 🔵 میگه میخوایم ایران رو به شکوه قبل از اسلامش برگردونیم و اسلام تازی رو از این خاک محو کنیم! ایران بدون اسلام یعنی ایران بدون شخصیت ها و دستاوردهای اسلامی؛ ایران بدون حافظ (که ۱۴ تفسیر از قرآن حفظ بود)، بدون سعدی، بدون رودکی، بدون مولانا، بدون فردوسی، بدون نظامی، بدون عطار، بدون خیام، بدون ناصر خسرو و... ایران بدون اسلام یعنی؛ ایران بدون ابن سینا، بدون جابر بن حیان، بدون زکریای رازی، بدون خوارزمی، بدون فارابی، بدون ابوریحان بیرونی، بدون خواجه نصیرالدین طوسی، بدون غیاث الدین کاشانی، بدون ملاصدرا و... ایران بدون اسلام یعنی؛ ایران بدون امام رضا علیه السلام، بدون حضرت معصومه سلام الله علیها، بدون شاهچراغ، بدون نقش جهان، بدون بازار وکیل، بدون بازار تبریز، بدون مسجد عتیق شیراز، بدون گنبد سلطانیه، بدون عالی قاپو و چهل ستون، بدون مسجد شیخ لطف‌الله و مسجد و امام و... اسلام به این خاک و این مردم علم و دانش و خداشناسی و محبت و انسانیت هدیه داد. پیشنهاد میشود کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری را مطالعه کنید.
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ شبکه العربی: 📍ایرانیان اینگونه تلاش میکنند تا همانند ابن سینا همچنان بر عالم پزشکی تاثیرگذار باشند... 🆔 @Kavoshmedia
✅حضرت رسول اکرم(ص) بعد از واقعه «غدیر» که اعلام جانشینی امام علی(ع) را به صورت شفاها انجام داده بود، لازم بود یک بار دیگر جانشینی ایشان را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار ادله شفاهی یعنی غدیر، دلیلی محکم بر جانشینی مولا امیرالمومنین(ع) باشد. هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) در آن مجلس به هوش آمدند، به کسانی که در آن مجلس بودند، نگاه كردند و فرمودند : 📋《اِئْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً》 ♦️دواتى و كتفى براى من بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه پس از من هرگز گمراه نشويد. [کتف استخوان پهنى است كه در شانۀ حيوانات چهار پا است و زمانهاى سابق كه كاغذ نبوده یا کم بوده، براى نوشتن از آنها استفاده مي كردند.] حضرت(ص) اين سخن را فرمودند و دوباره از هوش رفتند. پس برخى از آنان كه در آن مجلس بودند، برخاستند كه به دنبال دوات و كتف بروند، در این هنگام، عمر بن خطاب گفت : 📋《اِرْجِعْ فَإِنَّهُ يَهْجُرُ》 ♦️بازگرد! زيرا كه اين مرد هذيان می گويد.(۱) در نقلی دیگر آمده که؛ وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن قلم و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت: 📋《إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ》 ♦️بیماری بر پیامبر(ع) غلبه کرده است. کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است. و در ادامه گفت: 📋《إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ》 ♦️این مرد هذیان می گوید!(۲) پس آن مرد بازگشت و از آوردن کتف و قلم منصرف شد. آنان كه در آن مجلس حاضر بودند از اين كار پشيمان شدند كه چرا در آوردن دوات و كتف كوتاهى كردند و يك ديگر را سرزنش مي كردند و گفتند : 📋《إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ! لَقَدْ أَشْفَقْنَا مِنْ خِلاَفِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)!》 ♦️انا لله و انا الیه راجعون! هر آينه از مخالفت كردن با رسول خدا(ص) می ترسيم.(۳) و طبق نقلی؛ 📋《و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَر!》 ♦️تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا رسول اکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تکرار کردند. در این هنگام رسول خدا(ع) صورت مبارک از آنها برگرداندند و فرمودند : 📋《قُومُوُا عَنِّی!》 ♦️برخیزید! نزاع و سروصدا نزد من جایز نیست. سپس همگی رفتند!(۴) پس مردمان از نزد آن حضرت(ص) برخاستند و تنها عباس عموى آن حضرت(ص) با پسرش فضل و على بن ابى طالب(ع) و خانوادۀ او ماندند. عباس عرض كرد : اى رسول خدا(ص)! اگر اين كار خلافت و زمامدارى پس از شما در ما خاندان به جاى ماند، هم اكنون ما را بدان بشارت ده و آگاهمان فرما و اگر ميدانى كه ديگران بر ما چيره می شوند، در بارۀ ما دستورى فرما يا سفارشى کن! حضرت(ص) فرمود : 📋《أَنْتُمُ اَلْمُسْتَضْعَفُونَ مِنْ بَعْدِي》 ♦️شما پس از من از درماندگان و ناتوانان خواهيد بود! حضرت(ص) اين را فرمود و دیگر چیزی نفرمود‌. پس آنان نيز در حالی که می گريستند، برخاستند و رفتند.(۵) بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات «یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ!» همواره از آن روز، روز مصیبت یاد می کرد‌.(۶) 📜حدیث «قرطاس» در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۷) و صحیح مسلم(۸) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت تواتر معنوی دارد. و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند، از جمله؛ سُلیم بن قیس(از تابعین) در کتاب خود(۹) که مرحوم طبرسی در «الاحتجاج»(۱۰) و مجلسی در «بحارالانوار»(۱۱) این حدیث را از او نقل کرده اند. مرحوم شیخ مفید در کتب «أوائل المقالات»(۱۲) و «الارشاد»(۱۳) و «الامالی»(۱۴) مرحوم ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۵) مرحوم سید بن طاووس در «سعد السُعود»(۱۶) و «کشف المحجّه»(۱۷) و «الطرائف»(۱۸) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۲ ۲)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰ ۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷/ انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۶۲ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰ ۶)صحیح بخاری، ج۴، ص۳۱ ۷)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲ ۸)صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۲۵ ۹)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴ ۱۰)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳ ۱۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵ ۱۲)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶ ۱۳)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴ ۱۴)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶ ۱۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳ ۱۶)سعد السُعود ابن طاووس، ص۲۶۶ ۱۷)المحجّة ابن طاووس، ص۶۵ ۱۸)الطرائف ابن طاووس، ص۴۳۲ @TarikhEslam
هدایت شده از موسسه مصاف
🔅 🙏 مهم این است که در طوفا‌ن‌ها آرامشت را حفظ کنی 🔹پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد. 🔸نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلوها، تصاویری بودند از خورشید به‌هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن می‌دویدند، رنگین‌کمان در آسمان، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. 🔹پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. 🔸اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوه‌های عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای‌جایش می‌شد ابرهای کوچک و سفید را دید. و اگر دقیق نگاه می‌کردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی قرار داشت. پنجره‌اش باز بود، دود از دودکش آن بر می‌خاست، که نشان می‌داد شام گرم و نرمی آماده است. 🔹تصویر دوم هم کوه‌ها را نمایش می‌داد، اما کوه‌ها ناهموار بود. قله‌ها تیز و دندانه‌ای بود، آسمان بالای کوه‌ها به‌طور بی‌رحمانه‌ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل‌آسا بودند. 🔸این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت. 🔹اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می‌کرد، در بریدگی صخره‌ای شوم، جوجه‌پرنده‌ای را می‌دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه‌گنجشکی آرام نشسته بود. 🔸پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است. 🔻سپس توضیح داد: آرامش چیزی نیست که در مکانی بی‌سروصدا، بی‌مشکل و بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است؛ هنگامی که شرایط سختی بر ما می‌گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود. 🆔 @Masaf
سوال9️⃣7️⃣ : منظور از «صحیفة ملعُونة» چه بود؟👇 @TarikhEslam
✍پاسخ : منظور از «صحیفة ملعُونة» پیمان عدّه‌ای از منافقینی بود که در زمان حضرت رسول اکرم(ص) در واقع اسلام نیاورده بودند و تظاهر به اسلام می کردند و فقط در ظاهر از ترس جان خویش مسلمان شده بودند، و بر غصب خلافت از خاندان حضرت رسول اکرم(ص) بعد از رحلت ایشان اصرار داشتند. بر این اساس که《اگر محمد(ص) بمیرد یا کشته شود، این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم، بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد.》 امیرالمومنین امام علی(ع) از نیرگ آنان مطّلع بود و در جواب این منافقین فرمود : 📋《لَقَد وَفَيتُم بِصَحيفَتِكُم المَلعُونةِ الّتي تُعاقِدتُم عَليها في الكَعبَة!》 ♦️خوب به پیمان‌نامه خود (مبنی بر اینکه بعد از محمد(ص) این خلافت را از ما اهل‌بیت بگیرید) که آن را در کعبه گذاشتید، وفاء کردید. در این موقع ابوبکر گفت : 📋《فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْه؟》 ♦️تو از کجا دانستی و چه کسی تو را به آن مطّلع ساخته‌ است؟! امیرالمومنین(ع) نیز ابوذر و سلمان و مقداد را شاهد گرفت بر اینکه رسول اکرم(ص) خبر صحیفه را به ایشان گفته‌ است و ایشان نیز بر آن شهادت دادند.(۱) با نوشتن آن صحیفه، اساس ظلم و ستم به اهل بیت(ع) را بنا نهادند، که به فرموده ی امام صادق(ع) که فرمود : 📋《إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)》 ♦️هنگامی که صحیفه ی ملعونه نوشته شد، امام حسین(ع) به شهادت رسید.(۲) 🏴در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در لحظات شهادت خود دعاى قربانى را خواندند و فرمودند : 📋《بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى‏ مِلِّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦️به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا(ص)! سپس دست مبارک را از خون محاسنش پر کرد و آن را به سر و صورت کشیدند و فرمودند : 📋《هکَذا وَاللهِ أَکُونُ حَتّى‏ أَلْقى‏ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ : یا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ!》 ♦️آرى! به خدا سوگند! مى‌‏خواهم با همین چهره ی خونین به دیدار جدّم رسول خدا(ص) بروم و بگویم : اى رسول خدا(ص) فلانی و فلانی مرا شهید کردند!(۳) قابل ذکر است که این عبارت (فلان و فلان) در برخی نسخ قدیمی توسط حاشیه خوارزمی عالم اهل سنت به اولی و دومی تعبیر شده است که در کتابخانه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی در قم موجود می باشد. و وقتی که حضرت زینب کبری(ع) در روز عاشورا به قتلگاه آمد و بدن بی سر حضرت ابی عبدالله(ع) را مشاهده کرد با صوتی حزین فرمود : 📋《بِأَبِي مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً!》 ♦️پدرم به فداى آن كسی که در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت.(۴) نکته قابل توجه اینجاست که همه ارباب مقاتل نوشته اند که عاشورا با روز جمعه مصادف بوده است.(۵) اما منظور از روز دوشنبه همانطور که امام رضا(ع) فرمودند: 📋 《..وَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ یَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللهُ فِیهِ نَبِیَّهُ وَ مَا أُصِیبَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)》  ♦️دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پیامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد(ص) دچار مصیبت نشدند مگر در روز دوشنبه! لذا ما آن را شوم مى دانیم ولى دشمنان ما به آن تبرك می‌جویند و روز عاشورا روزی است که امام حسین(ع) به قتل رسید.(۶) و سقیفه به پا شد! سقیفه ای که امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود : 📋《لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ》 ♦️روز محنت ما در کربلا بود، هرچند روز سقیفه و غصب خلافت و سوزاندن آتش بر در خانه امیرمؤمنان(ع) و اهلش و کشته شدن محسن به خاطر لطمات وارده، محنتی بزرگ تر، دردناک تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای واقعه عظیم کربلا بود.(۷) 📚منابع : ۱)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۴ ۲)اصول کافی کلینی، ج۸، ص۱۷۹ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴ ۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳ ۵)مُنتهی الآمال محدّث قمی، ص۱۵۵ ۶)اصول کافی شیخ کلینی، ج۴، ص۱۴۷ ۷)هدایة الکبری خُصیبی، ص۴۱۷ @TarikhEslam
✅لحظاتی گذشت، و در این هنگام که سر مبارک حضرت رسول اکرم(ص) در دامن امام علی(ع) بود، جان سپرد. امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبه‌‌هاى خود به این مطلب تصریح کرده و مى‌‌فرماید : 📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》 ♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۱) صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و على(ع) شيون كنان، رحلت پيامبر اکرم(ص) را اطرافيان خبر داد. فضه کنیز فاطمه زهرا(س) می گوید : 📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》 ♦️وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمی‌دیدی، مگر در حالت گریه و زاری! 📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》 ♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزده‌تر و گریه و ناله کننده‌تر از سرورم حضرت فاطمه(ع) نبود.(۲) در قسمتی از فرمایشات حضرت صدیقه طاهره(س) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) آمده است که ایشان می فرمود : 📋《يَا أَبَتَاهْ! مَا أَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِكَ! فَوَا أَسَفَاهْ عَلَيْكَ إِلَى أَنْ أَقْدِمَ عَاجِلًا عَلَيْكَ وَ أُثْكِلَ أَبُوالْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ أَبُووَلَدَيْكَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَخُوكَ وَ وَلِيُّكَ وَ حَبِيبُكَ وَ مَنْ رَبَّيْتَهُ صَغِيراً وَ وَاخَيْتَهُ كَبِيراً وَ أَحْلَى أَحْبَابِكَ وَ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ سَابِقاً وَ مُهَاجِراً وَ نَاصِراً وَ الثُّكْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُكَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَى لَازِمُنَا ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَ أَنَّتْ أَنَّةً كَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج‏》 ♦️پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى با رفتن تو) دچار ظلمت شده‏ اند.ابوالحسن(ع) تو را از دست داد، همان ابو الحسنى كه مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن(ع) و حسین(ع)، برادر تو دوست تو و محبوب تو مى‏ باشد. همان على(ع) كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى. همان على(ع) كه محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود. همان على(ع) كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود و تأسف همراه و مونس ما گردید. سپس آن بانو فریادى زد و ناله‏ اى كرد كه نزدیك بود روح از بدنش مفارقت نماید.(۳) 📚منابع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۵ ۳)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۷۹۳ @TarikhEslam
6⃣1⃣خبر رحلت رسول اکرم(ص) در مدینه می پیچد و «عمر بن خطاب» رحلت ایشان را انکار می کند!👇 @TarikhEslam
✅وقتی حضرت رسول اکرم(ص) از دنیا رفتند، نقل است که «عمر بن خطاب» به دلایل خاصی منکر رحلت آن حضرت رسول اکرم(ص) می شد و مردم را تهدید به قتل می کرد! 👤«بیهقی» می نویسد : 📋《[لَمَّا تُوَفَّی] قَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَخْطُبُ النَّاسَ وَ يُوعِدُ مَنْ قَالَ : قَدْ مَاتَ بِالْقَتْلِ وَالْقَطْعِ!》 ♦️بعد از رحلت رسول اکرم(ص) عُمر بن خطاب برخاست و تهدید کرد که هر کس بگوید : پیغمبر از دنیا رفته است، می‌کشم و گردنش را قطع می‌کنم.(۱) 👤«طبرانی» می نویسد : عمر می گفت : 📋《لَا أَسْمَعُ رَجُلًا يَقُولُ : مَاتَ رَسُولُ اللهِ(ص) إِلَّا ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ!》 ♦️نشنوم کسی بگوید : پیغمبر مرده است! اگر بشنوم، با این شمشیر او را می زنم!(۲) و همچنین «ابن اثیر» آورده است که عمر می گفت : 📋《لا يَتَكَلَّمُ أَحَدٌ بِمَوْتِهِ إِلا ضَرَبْتُهُ بِسَيْفِي هَذَا》 ♦️هرکس سخن از مرگ پیغمبر(ص) بیاورد، با این شمشیر او را می‌زنم.(۳) تا اینکه «ابوبکر بن ابی قحافه» خود را کنار جنازه رسول اکرم(ص) رساند و پارچه را از روی ایشان کنار زد و دید که حضرت(ص) رحلت کرده اند. سپس رو کرد به عمرو و معترضانه گفت : ای عمر! تو که این همه قسم می خوری پیامبر(ص) نمرده، قدری آرام باش! سپس ابوبکر بالای منبر رفت و سخنرانی کرد و گفت : 📋《مَن کَانَ یَعْبُدُ مُحَمَّدًا(ص) فَإِنَّ مُحَمَّدًا قد مَاتَ وَ مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ فإِنَّ اللَّهَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ》 ♦️هر کس پیغمبر را عبادت می‌کرد، پیغمبر مُرد و هرکس خدا را می‌ پرستد، خدا «حی لا یموت» است.(۴) عمر که تا چند لحظه قبل اصرار داشت که پیامبر اکرم(ص) نمرده و حتی قائلین به این سخن را فتنه گر و منافق می دانست، اما با آمدن ابوبکر و شنیدن کلمات ابوبکر، آرام شد و حرف خود را پس گرفت. مورخان بر پایه اعتراف خود عمر، انگیزه او را زمینه سازی برای رسیدن ابوبکر به مدینه یاد کرده اند. چون که ابوبکر در زمان رحلت حضرت رسول اکرم(ص) در مدینه نبوده، بلکه در «سُنح» محلی در نیم فرسخی مدینه، رفته بوده است. 👤«ابن ابی‌ الحدید معتزلی» ضمن اعتراف به این‌که انکار عمر ناشی از جهل و یا استناد به قرآن نبوده، می نویسد : «عمر با این اقدام می خواست فرصتی برای رسیدن ابوبکر به محل فراهم آورده باشد. زیرا او در فردای «سقیفه» قبل از سخنرانی ابوبکر در مسجد، ضمن عذر خواهی ازاظهارات روز گذشته درانکار وفات پیامبر اکرم(ص)، گفت : وقتی فهمیدم رسول خدا(ص) از دنیا رفته است، ترسیدم بر سر زمامداری، جنجال وآشوب به پا شود و انصار و دیگران، زمامداری را به دست گیرند یا از اسلام برگردند.»(۵) او مردم را در مورد مرگ حضرت(ص) تا حدی به شک انداخت و آن ها را از فکر در مورد اوضاع بعد از رسول اکرم(ص) و حوادثی که انتظار وقوع آن می رود، غافل نمود. 👤«طبری» می نویسد : عمر فردای آن روز در مسجد گفت : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ! إِنِّي قَدْ كُنْتُ قُلْتُ لَكُمْ بِالأَمْسِ مَقَالَةً مَا كَانَتْ إِِلَّا عَنْ رَأْيِي》 ♦️ای مردم! آن حرفی را که ديروز من زدم و گفتم پيغمبر(ص) نمرده و هر کس بگويد، گردنش را می زنم، اين نظريه از پيش خود من بود!(۶) 👤«بلاذری» می نویسد : ابن عباس می گوید : عمر بن خطاب در زمان خلافت خود به من گفت : 📋《أَتَدْرِي يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا حَمَلَنِي عَلَى مَا قُلْتُ حِينَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّه(ص)؟ ♦️ابن عباس! می دانی هنگام وفات رسول اکرم(ص) چه چیز باعث شد که من آن حرف را بزنم؟[انکار رحلت ایشان را بکنم؟] در ادامه گفت : 📋《كُنْتُ أَقْرَأُ هَذِهِ الآيَةَ : «وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» وَكُنْتُ أَظُنُّ أَنَّ رَسُولَ اللَّه(ص) سَيَبْقَى فِي أُمَّتِهِ حَتَّى يَشْهَدَ عَلَيْهَا بِآخِرِ أَعْمَالِهَا، فَذَلِكَ حَمَلَنِي عَلَى مَا قُلْتُ》 ♦️من این آیه را خوانده بودم که می گوید : همان‌ گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر(ص) هم بر شما گواه است.(بقره،۱۴۳) گفتم لابد پیامبر(ص) باقی خواهد ماند، تا اعمال آیندگان را هم شاهد و ناظر باشد! پس در نتیجه اینگونه سخنی را گفتم.(۷) که البته این توجیه بوده است! 📚منابع : ۱)دلائل النبوة بيهقی، ج۷، ص۲۱۷ ۲)المعجم الكبير طبرانی، ج۷، ص۵۶ ۳)أسد الغابة ابن اثير، ج۳، ص۳۲۴ ۴)صحیح بخاری، ج۳، ص۱۳۴۱ ۵)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۲ ۶)تاريخ الطبری، ج۳، ص۲۱۰/ البداية والنهاية ابن اثیر، ج۵، ص۲۴۸ ۷)أنساب الأشراف بلاذری، ج۱، ص۵۶۸ @TarikhEslam