میگوید: مطمئن باش ثوابش را برایت مینویسند..
چه شده که با خودش فکر کرده, دنبال ثوابم؟
میگویم: ثواب خوب است اما دلم تنگ شده.
میگوید: حالا یک موقع خلوت تر توی هوای بهتر میروی.
نرفته....
اربعین کربلا نرفته که اینها را میگوید...
اگر فقط یک بار از آن وانهای سفید بزرگ, یک مای بارد برداشته بود, اگر شکر های تا نیمهی لیوان بالا آمدهی چایهای غلیظ را با قاشق کوچک هم زده بود,اگر زیر تیغ آفتاب یک لیوان دوغ و نعنا و لیموی تگری خورده بود. اگر ساعت هفت صبح مرغ سوخاری داغ و تازه گاز زده بود, اگر سر ظهر یک دل سیر قیمه نجفی خورده بود.
شلنگ پر فشارِ آب سرد را اگر زیر زل آفتاب میگرفتند روی سرش.
خنکای کولر موکب, به پیشانیِ خیس از عرقش اگر خورده بود.
انگشت کوچک پایش اگر تاول زده بود و تاولش ترکیده بود.
کتونی های برندش را اگر توی کوله انداخته بود و دمپایی پلاستیکی آبی از دستفروشِ کنار جاده خریده بود.
ظرف لبلبی را برای خاصیتش به زور اگر سر کشیده بود.
تیغهی بینی اش اگر بعد از خوردنِ این لیمون های باردِ رنگ مصنوعی دارِ یخ زده, تیر کشیده بود.
تشکهای گل درشت قرمز را اگر زیر آسمان پهن کرده بود.
صدای لخ, لخ دمپاییها روی زمین خاکی اگر لالاییاش شده بود.
ریسک دوست نداشتن شربت سیاهِ لیمو عمانی را اگر تجربه کرده بود.
دم ورودی شهر اگر به نفس نفس افتاده بود.
اگر نوکِ گلدستهی حرم را به ضربِِ روی سرپنجهی پا ایستادن
دیده بود.
بعد از دیدن گنبد اگر افتاده بود روی آسفالتهای داغ خیابان و زار زده بود.
توی تُک تُک اگر در حد مرگ با رفقایش خندیده بود.
نفسش در صفهای تفتیش اگر بند آمده بود.
صدایش اگر از گلو درد درنیامده بود.
چهار ساعت اگر توی داروخانهها دنبال آنتیبیوتیک گشته بود.
در راه برگشت به موکب یواشکی اگر کرسیتالِ سیب خورده بود.
باد مستقیم کولرهای حرم توی صفِ ضریح اگر سینوسهایش را هدف گرفته بود.
استخوانهایش اگر زیر قبه له شده بود....
هیچ وقت این حرف را نمیزد...
به قول دوستی, اربعین اگر گذرتان به این طریق نیفتاده, برای آرام کردن دل ما نسخه نپیچید...
ولمان کنید به حال خودمان.
ما خودمان بلدیم با مرور اینها چه جوری بسوزیم.
ما این سوختن را دوست داریم....
#ما_از_تو_به_غیر_از_تو_نداریم_تمنا
#خبرت_خراب_تر_کرد_جراحتِ_جدایی
.
@hiyaam