eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
580 دنبال‌کننده
58 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه شب شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی حالا که می روی دل من را نظاره کن رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن زردی صورت تو نشان از جدایی است حرف دلم دوباره امان از جدایی است مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟ چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود میلی به زندگی به دلت نیست واضح است این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست زخم سرت کشیده دلم را مدینه و... دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و... شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی ای داغدار کوثر مجروح یا علی کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد حالا که می روی به من از کربلا بگو از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تیغ های تشنه به خون گلو بگو از بوسه های من به رگ گردنش بگو از پاره پاره ریخته های تنش بگو از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر از لحظه های آخر و از غربتش پدر رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟ وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم من را ببین که سوخته از بی قراری ام حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟ ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
حسین جان... جنس بی قیمت و افتاده ته بازارم تو بیا باز ضرر کن، بخرم، بردارم جز ضرر گرچه برای تو ندارم اما چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم تو چنان بوده ای ای عشق، که من از اینکه به کسی جز تو بدهکار شوم بیزارم ما که گفتیم غلامیم شما هم مولا لطف کن بین غلامان خودت بشمارم پسرم از پدرم نوکری ات برده به ارث پدرم، من، پسرم، عاشق این تکرارم آنچنانم که بدون تو بهشتم نروم فکر بی تو شدنم سخت دهد آزارم چندمین مرتبه اش نیست به یادم که چه خوب دست پر مهر تو برداشت گره از کارم از ضریحت دو سه تا بوسه طلبکارم من تا ضریحت طلبم را ندهد، بیمارم https://eitaa.com/hkordy
شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا منو زیر چتر مهربونیات پناه بده یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده حق داری محل ندی اخه شما کجا و من حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام همه چشما خیره شد به زینب و سر امام قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست https://eitaa.com/hkordy
تشیبع پیکر جوان خوش غیرت سبزواری شهید حمید رضا الداغی پسر جوانی که وقتی با بی حیایی عده ای روبرو شد نتوانست بی تفاوت باشد چرا که آن دختر مظلوم را خواهر خود میدانست! به نامردی با ضربات چاقو از پشت سر او را به شهادت رساندند! ماهم نباید نسبت یه این جوان و حضور در تشییع این جوان بی تفاوت باشیم! دوشنبه ساعت ۱۵ از مهدیه مشهد به سمت حرم مطهر
کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند ریسمان ها به سراپای تنت پیچیدند در و دیوار به اشفتگی ات لرزیدند یادگاران سقیفه به غمت خندیدند اثر زهر کشنده بدنت راحت شد روضه ات موی سفیدی ست که بی حرمت شد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد،تر است بر سر شانه غم تلخ علی می بردی بی عمامه وسط کوچه زمین می خوردی پیکرت اب شد از زهر ولی بی سر...نه خانه ات سوخت ولی کودک تو معجر...نه خواهرت بعد تو در هجمه ی یک لشکر...نه عقب قافله جا مانده ز تو دختر؟...نه خانه ی سوخته ات پنجره ی کرببلاست روضه ات جلوه ای از خاطره ی کرببلاست @hkordy
تقدیم به مهربانی های مولا غزل هایم به عشق هر نگاری پا نمی گیرد جهانم بی تو ای خورشید من معنا نمی گیرد چنان بی مثل هستی در وجود من که می دانم خدا هم در دلم جای تو را حتی نمی گیرد من و دلتنگی و این عادت هر روزه ی عمرم و قلب عاشقی که جز حرم مأوا نمی گیرد نگاهت تا نباشد چرخ این کشور نمی چرخد کسی غیر از تو دست کشور ما را نمی گیرد به یمن تو در این میدان آتش حال خوش داریم خدا این حال را محض شما از ما نمی گیرد زیارت را و شرطش را، کسی که خوب فهمیده دلش یک لحظه ترس روز وانفسا نمی گیرد برای زائرت این ازدحام دلنشین زیباست کسی از ازدحام در حرم پروا نمی گیرد چنان جذب جمالت می شود چشمان زائر که پس از آن هیچ زیبا چهره چشمش را نمی گیرد قدم هایم به زیر بار غم هر وقت می لرزد سراغ هیچ راهی را به جز اینجا نمی گیرد دلیل ایستادن بعد هر افتادنم این است نگاهت لحظه ای چشم از منِ تنها نمی گیرد چه شبهایی که با اشک آمدم با خنده برگشتم دلم یک لحظه از این رفت و آمد ها نمی گیرد در این گرداب ناپاکی،حرم دریای تطهیر است و جز نور و شفا، زائر از این دریا نمی گیرد حرم از کودکی با زندگانی ام عجین گشته ست دلم تا دوستت دارد غمِ دنیا نمی گیرد دعا کردم که محشر در کنارت باشم آمین گوی دعای ما غریبان بی نگاه حضرت مولا نمی گیرد https://eitaa.com/hkordy
غریب بود و غمش را کسی نمی فهمید به غیر قاتل جانش چه کس به او خندید؟ میان آن همه در ظاهر آشنا با او یکی ز ناله ی تنهایی اش نمی لرزید لبش ز داغ عطش چون کویر سوزان و کنیز دور سرش با پیاله می چرخید رسید تا به خراسان نسیم ناله ی او دل پدر ز غمش شرحه شرحه می گردید نه مادری و نه خواهر نه دختری که ببیند چگونه در دم آخر به خاک می غلتید جوان به شهر غریبی غریب جان می داد و قاتلش به تمسخر به پاش می رقصید اگر چه پیکرش از نقش نیزه خالی بود ولی سه روز بر آن آفتاب می تابید هر آنچه بود گلویش نرفت روی سنان تنش به دست سنان نی به نی نمی گردید هزار زخم تنش را کسی پس از رفتن به نعل تازه ی اسبان بهم نمی کوبید https://eitaa.com/hkordy
مرثیه صدای غریبیش تو حجره بلنده داره همسرش بد به اشکاش می خنده تو سن جوونی چقدر نیمه جونی پاشو روی پاهات شاید که بتونی پاشو غم ها رو از دل بابا بردار پاشو مثل مادر به کمک دیوار درسته که درد زیادی کشیدی ولی داغ مسمار رو پهلو ندیدی اگرچه عطش سوخته بابا گلوتو در نیمه سوخته نیافتاده روتو تنت رو اگرچه کشیدن کنیزا ولی رد خونت نمونده رو خاکا چقد رفته ای ای جوادم به مادر پاشو تا قسمت ندادم به مادر ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
دیده در کودکی اش داغ کبوترها را تبر و سوختن جان صنوبرها را راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند شرح آن صفحه به صفحه همه دفترها را تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم گره بر روی گره می زده معجر ها را آنکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد پای پر آبله و گریه ی دختر ها را مقتل از جانب او گفت که عمه جانش دیده بر زیر گلو کندی خنجر ها را ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند روی سرنیزه ی بی رحمی خود سرها https://eitaa.com/hkordy
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام خیلی زمان گذشته ز روز شهادتم من کشته ی قدیمی یک هتک حرمتم چون پیر پنج ساله شدم بعد کربلا دنیا ندید کودکی با طراوتم پشتم هنوز زخمی شلاق کینه است من یادگار خیمه ی در چنگ غارتم هر شب مرور خاطره ی سرخ کربلا از من گرفت مهلت یک خواب راحتم چون چشم های من نشود روضه خوان کسی من شاهد هنوز زنده ی روز اسارتم سوگند بر تلاوت خورشید نیزه ها یادم نمی رود لبِ آن ماه طلعتم وقتی شراره ریخت روی سر مادرم به شام آتش گرفت مثل حسن چشم غیرتم من دیده ام شبیه رقیه که بوده است دست عدو بزرگ تر از قاب صورتم شام و شراب و سنگ لبِ بامِ کوچه ها خون می چکد ز خط به خطِ این روایتم https://eitaa.com/hkordy