eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
572 دنبال‌کننده
53 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام دیده در کودکی اش داغ کبوترها را تبر و سوختن جان صنوبرها را راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند شرح ان صفحه به صفحه همه دفترها را تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم گره بر روی گره می زده معجر ها را انکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد پای پر ابله و گریه ی دختر ها را مقتل از جانب او گفت که عمه جانش دیده بر زیر گلو کندی خنجر ها را ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند روی سرنیزه ی بی رحمی خود سرها را ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
زمینه شهادت امام باقر علیه السلام راحت شدم از این زمونه حال دلم رو کی می دونه مثل تموم عمر دوباره میخواد دلم روضه بخونه تموم روضه ها رو دیدم من پا به پای عمه دویدم من مثل رقیه قد خمیدم من خدایا(کشته منو کربلا)۳ ۲ دیدم اتیش خیمه ها رو غارت سرخ کربلا رو نبرده پیکر من از یاد کعب نی ای بی حیا رو چشیده ام طعم اسیری رو تو کودکی مزه ی پیری رو شکستن دندون شیری رو خدایا... ۳ مگه میره از جلو چشمام خاطره ی اسیری شام با دست بسته رو سر ما اتیش می افتاد از در و بام تو کوچه ها ماهارو چرخوندند ما رو به اسم خارجی خوندند رد اون زخما رو تنم موندند خدایا... ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
زمینه شهادت امام محمد باقر علیه السلام راحت شدم از این زمونه حال دلم رو کی می دونه مثل تموم عمر دوباره می خواد دلم روضه بخونه تموم روضه ها رو دیدم من پا به پای عمه دویدم من مثل رقیه قد خمیدم من خدایا (کشته منو کربلا) 2 دیدم آتیش خیمه ها رو غارت سرخ کربلا رو نبرده پیکر من از یاد کعب نی ای بی حیا رو چشیده ام طعم اسیری رو تو کودکی مزه ی پیری رو شکستن دندون شیری رو خدایا... 3 مگه میره از جلو چشمام خاطره ی اسیری شام با دست بسته رو سر ما آتیش می افتاد از در و بام تو کوچه ها ما ها رو چرخوندند ما رو به اسم خارجی خوندند ردِ اون زخما رو تنم موندند خدایا... ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام دیده در کودکی اش داغ کبوترها را تبر و سوختن جان صنوبرها را راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند شرح آن صفحه به صفحه همه دفترها را تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم گره بر روی گره می زده معجر ها را آنکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد پای پر آبله و گریه ی دختر ها را مقتل از جانب او گفت که عمه جانش دیده بر زیر گلو کندی خنجر ها را ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند روی سرنیزه ی بی رحمی خود سرها ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
زمینه شهادت امام محمد باقر علیه السلام راحت شدم از این زمونه حال دلم رو کی می دونه مثل تموم عمر دوباره می خواد دلم روضه بخونه تموم روضه ها رو دیدم من پا به پای عمه دویدم من مثل رقیه قد خمیدم من خدایا (کشته منو کربلا) 2 دیدم آتیش خیمه ها رو غارت سرخ کربلا رو نبرده پیکر من از یاد کعب نی ای بی حیا رو چشیده ام طعم اسیری رو تو کودکی مزه ی پیری رو شکستن دندون شیری رو خدایا... 3 مگه میره از جلو چشمام خاطره ی اسیری شام با دست بسته رو سر ما آتیش می افتاد از در و بام تو کوچه ها ما ها رو چرخوندند ما رو به اسم خارجی خوندند ردِ اون زخما رو تنم موندند خدایا... ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم روشن ترین ستاره ی دنیای معرفت ای در حدیث ناب تو دریای معرفت در محضر تو ای گل رعنای معرفت زانو زده جهان به تماشای معرفت مهر تو بوده است صراط جهانی ام مدیون باقر است همه زندگانی ام ما پای منبرت به سعادت رسیده ایم ما با تواییم اگر به هدایت رسیده ایم هستیم زنده چون به ولایت رسیده ایم دنبال نور عشق به هیأت رسیده ایم علم از کلام توست نفس می کشد هنوز آری به نام توست نفس می کشد هنوز غرق اند اهل علم به دریای منبرت چون قطره ای ست علم همه پای منبرت نوری جهان نداشته منهای منبرت ما را ببر همیشه به ژرفای منبرت ای سایه سار جنت الاعلا بقیع تان محراب آسمانی دنیا بقیع تان ای آبروی علم، جهان وام دار تو حرفی نداشتند بزرگان کنار تو پایان نداشت معرفت بی غبار تو خورشید شمع سوخته ی بر مزار تو دستی بکش به شانه ی بی تکیه گاه ما خورشید باش مثل همیشه به راه ما رؤیا شده مدینه و صبح زیارتت ما را ببر به دیدن شرح کرامتت دلتنگ گشته ایم برای سخاوتت قربان فصل فصل غم بی نهایتت خون گریه های کرببلا یادگار توست در ما صدای کرببلا یادگار توست https://eitaa.com/hkordy
دیده در کودکی اش داغ کبوترها را تبر و سوختن جان صنوبرها را راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند شرح آن صفحه به صفحه همه دفترها را تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم گره بر روی گره می زده معجر ها را آنکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد پای پر آبله و گریه ی دختر ها را مقتل از جانب او گفت که عمه جانش دیده بر زیر گلو کندی خنجر ها را ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند روی سرنیزه ی بی رحمی خود سرها https://eitaa.com/hkordy
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام خیلی زمان گذشته ز روز شهادتم من کشته ی قدیمی یک هتک حرمتم چون پیر پنج ساله شدم بعد کربلا دنیا ندید کودکی با طراوتم پشتم هنوز زخمی شلاق کینه است من یادگار خیمه ی در چنگ غارتم هر شب مرور خاطره ی سرخ کربلا از من گرفت مهلت یک خواب راحتم چون چشم های من نشود روضه خوان کسی من شاهد هنوز زنده ی روز اسارتم سوگند بر تلاوت خورشید نیزه ها یادم نمی رود لبِ آن ماه طلعتم وقتی شراره ریخت روی سر مادرم به شام آتش گرفت مثل حسن چشم غیرتم من دیده ام شبیه رقیه که بوده است دست عدو بزرگ تر از قاب صورتم شام و شراب و سنگ لبِ بامِ کوچه ها خون می چکد ز خط به خطِ این روایتم https://eitaa.com/hkordy
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام دیده در کودکی اش داغ کبوترها را تبر و سوختن جان صنوبرها را راوی مقتل سرخی ست که می سوزاند شرح آن صفحه به صفحه همه دفترها را تیغ بی مهر عطش بود و لب کودک ها دیده او چهره ی شرمنده ی مادر ها را عمه را دیده که در بی کسی عصر حرم گره بر روی گره می زده معجر ها را آنکه خود درد کشیده ست فقط می فهمد پای پر آبله و گریه ی دختر ها را مقتل از جانب او گفت که عمه جانش دیده بر زیر گلو کندی خنجر ها را ناگهان در وسط هلهله ها می چیدند روی سرنیزه ی بی رحمی خود سرها ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام خیلی زمان گذشته ز روز شهادتم من کشته ی قدیمی یک هتک حرمتم چون پیر پنج ساله شدم بعد کربلا دنیا ندید کودکی با طراوتم پشتم هنوز زخمی شلاق کینه است من یادگار خیمه ی در چنگ غارتم هر شب مرور خاطره ی سرخ کربلا از من گرفت مهلت یک خواب راحتم چون چشم های من نشود روضه خوان کسی من شاهد هنوز زنده ی روز اسارتم سوگند بر تلاوت خورشید نیزه ها یادم نمی رود لبِ آن ماه طلعتم وقتی شراره ریخت روی سر مادرم به شام آتش گرفت مثل حسن چشم غیرتم من دیده ام شبیه رقیه که بوده است دست عدو بزرگ تر از قاب صورتم شام و شراب و سنگ لبِ بامِ کوچه ها خون می چکد ز خط به خطِ این روایتم https://eitaa.com/hkordy