#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شب_ششم
از رجز های تو در دشت تلاطم شده است
سایه ی هر چه حرامی ز حرم گم شده است
خاک پای تو شراب ست شراب ست شراب
نرسیده است به پابوسی پای تو رکاب
جلوه ات نیم حسین است و حسن نیم دگر
شده ای جمع ابالفضل و علیِ اکبر
آمدی تا که حسن خوب تماشا بشود
قامت عایشه خواهان زمین تا بشود
می چکد از دهنت شهد عسل قاسم جان
بده بر زندگی یک ذره محل قاسم جان
کوفه لرزید زمان رجز شبگیرت
می چکد خون خوارج ز دم شمشیرت
از علی پر شده ایمان چنان کوه شما
عمه می میرد از این قامت مجروح شما
سنگ ها یاد مدینه به تنت می بارند
نیزه ها خوب هوای بدنت را دارند
پنجه ای دست به گیسوی کمندت کرده
از سبک وزنی تو نیزه بلندت کرده
مانده بر پیرهنت نقش سم مرکب ها
نخ نما شد بدن بی زره ات واویلا
باز کن زخمی من چشم به رویم قاسم
پا مکش بر جگرم پاره گلویم قاسم
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اثر_جدید
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy
هدایت شده از اشعار و سبک های حسن کردی
فهرست دستیابی به مطالب کانال جهت دسترسی راحت تر به اشعار و سبک های محرم
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#امام_باقر_علیه_السلام
#امام_صادق_علیه_السلام
#امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_جواد_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عبدللّه_ابن_الحسن_علیه_السلام
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#کوفه_تا_شام
#مناجات
#زمزمه
#زمینه
#عاشورا
#شور
#سرود
@hkordy
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شب_ششم
از رجز های تو در دشت تلاطم شده است
سایه ی هر چه حرامی ز حرم گم شده است
خاک پای تو شراب ست شراب ست شراب
نرسیده است به پابوسی پای تو رکاب
جلوه ات نیم حسین است و حسن نیم دگر
شده ای جمع ابالفضل و علیِ اکبر
آمدی تا که حسن خوب تماشا بشود
قامت عایشه خواهان زمین تا بشود
می چکد از دهنت شهد عسل قاسم جان
بده بر زندگی یک ذره محل قاسم جان
کوفه لرزید زمان رجز شبگیرت
می چکد خون خوارج ز دم شمشیرت
از علی پر شده ایمان چنان کوه شما
عمه می میرد از این قامت مجروح شما
سنگ ها یاد مدینه به تنت می بارند
نیزه ها خوب هوای بدنت را دارند
پنجه ای دست به گیسوی کمندت کرده
از سبک وزنی تو نیزه بلندت کرده
مانده بر پیرهنت نقش سم مرکب ها
نخ نما شد بدن بی زره ات واویلا
باز کن زخمی من چشم به رویم قاسم
پا مکش بر جگرم پاره گلویم قاسم
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy
حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد
ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد
سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد
آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد
نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باش
ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد
آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد
کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
@hkordy
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
@hkordy
#شب_ششم
زمزمه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
درت آوردم از زیر سنگا
بسه دیگه نزن تو دست و پا
بسکه سبک بودی عمو یه نیزه برد هوا تنت رو
بیرون کشیدم از زیر یه پای وحشی گردنت رو
کندم من از روی تنت نعلای اسب دشمنت رو
2
مونده یه سر نیزه توی پهلوت
خوردی زمین شکسته شد زانوت
بسته شده با خاک و خون راه نفس راه گلویت
دیدن زره نیست تو تنت هی رد شدند همه ز رویت
مونده روی سنگای خونیِ کنارت عطرت و بویت
3
سوزوندنت با داغی سنگا
کشوندنت رو خوارای صحرا
سالم نمونده رو تنت یه نقطه ی کوچیکی حتی
نجمه کجاست حیرت کنه از این قد و قامت بالا
احلی من العسل شده کرببلا براتو حالا
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
#زمزمه
@hkordy
#السلام_علیک_یا_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم
مثل یک مرد که بر جنگ جهان می آید
سیزده ساله چنان شیر ژیان می آید
سیزده ساله ولی هیبت یل ها دارد
در وجودش جگر حضرت سقا دارد
از جمل خاطره داران همگی ترسیدند
در رجز های پسر اصل پدر را دیدند
جانْ حسن بود که تکبیر ابوفاضل شد
مثل این است که تکثیر ابوفاضل شد
کوفه از نام حسن مثل جمل می لرزید
قاسم از لذت احلی من عسل می خندید
بر لب اهل حرم نام حسن گل می کرد
مادرش بر سر سجاده توسل می کرد
ولی افسوس که از کینه امانش ندهند
فرصت آه عمو جان به زبانش ندهند
مثل آیینه ی بشکسته که صد قسمت شد
زیر مرکب بدن تا شده بد قسمت شد
لبش از داغی سر نیزه ی دشمن می سوخت
بدنش را سم مرکب به زمین ها می دوخت
تیر باران پدر هر که نرفته حالا
سنگ باران پسر آمده در کرببلا
جان نرفته است ز جانش که عمو جان آمد
عطر جانش ز فراسوی بیابان آمد
مرغ بسمل شده از درد به خود می پیچد
با نسیمی بدنش روی زمین می ریزد
زخم پهلوش گواهی ز بنی هاشم بود
روی هر نیزه نشانی ز تن قاسم بود
درد بی درد یتیمی ز تنش بیرون شد
نیزه ای رفت ز پشت بدنش بیرون شد
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy
زمزمه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
گلابمو گرفت نعلای مرکبا
می سوزه پیکرم به زیر دست و پا
این نیزه رو بکش بیرون ز سینه ام
میبینی که عمو مثه مدینه ام
بند بند دست و پام شکست
یه نیزه رو دلم نشست
زودتر بیا عمو ببین
این نفس آخرم ست
۲
نیزه ای برد منو هوا و زد زمین
پاشیده شد تنم عمو بیا ببین
زره نداشتم و امون نداد عدو
قد کشیده قدم توو دست و پا عمو
سنگ بارون گشته پا تا سرم
خون میاد از بال و پرم
از سم مرکبا میاد
بوی گلاب پیکرم
۳
بابام برام می گفت حسرت کوچه رو
از یاد نبرده ام حیرت کوچه رو
اینا که سنگ به من زدن به سادگی
بابام و کشته ان توی هشت سالگی
مثله کوچه منو زدن
عمو اینا چقدر بدن
تیغ و نیزه دارن ولی
عاشق سخته لگدن
#زمزمه
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اثر_جدید
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy
#السلام_علیک_یا_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم
مثل یک مرد که بر جنگ جهان می آید
سیزده ساله چنان شیر ژیان می آید
سیزده ساله ولی هیبت یل ها دارد
در وجودش جگر حضرت سقا دارد
از جمل خاطره داران همگی ترسیدند
در رجز های پسر اصل پدر را دیدند
جانْ حسن بود که تکبیر ابوفاضل شد
مثل این است که تکثیر ابوفاضل شد
کوفه از نام حسن مثل جمل می لرزید
قاسم از لذت احلی من عسل می خندید
بر لب اهل حرم نام حسن گل می کرد
مادرش بر سر سجاده توسل می کرد
ولی افسوس که از کینه امانش ندهند
فرصت آه عمو جان به زبانش ندهند
مثل آیینه ی بشکسته که صد قسمت شد
زیر مرکب بدن تا شده بد قسمت شد
لبش از داغی سر نیزه ی دشمن می سوخت
بدنش را سم مرکب به زمین ها می دوخت
تیر باران پدر هر که نرفته حالا
سنگ باران پسر آمده در کرببلا
جان نرفته است ز جانش که عمو جان آمد
عطر جانش ز فراسوی بیابان آمد
مرغ بسمل شده از درد به خود می پیچد
با نسیمی بدنش روی زمین می ریزد
زخم پهلوش گواهی ز بنی هاشم بود
روی هر نیزه نشانی ز تن قاسم بود
درد بی درد یتیمی ز تنش بیرون شد
نیزه ای رفت ز پشت بدنش بیرون شد
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
https://eitaa.com/hkordy