eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
572 دنبال‌کننده
53 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه عاشورایی نیرو نمانده است به بازو برادرم تا نیزه های در بدنت را درآورم ای عمر من چگونه تنت اینچنین شده بالا بلند قامت تو چون نگین شده با تیغ و تیر پیرهنت ریز ریز شد از نعل های تازه تنت ریز ریز شد ای پاره پاره تن به زمین ریختی حسین از دست های من به زمین ریختی حسین یک لحظه قلب من متحیر شد و شکست بردند نیزه ها بدنت را به روی دست دستی سیاه پیرهنت را ربوده است هر نیزه قسمتی ز تنت را ربوده است نشناختم اگر که تو را حق بده حسین آه ای مرملٌ البدما حق بده حسین چون چاره نیست از بدنت دور می شوم با تازیانه ها ز تنت دور می شوم زخمی ترین بدن به که بسپارمت حسین؟ تنهاترین من به که بسپارمت حسین؟ از لحظه ای که گرگ صفت ها رها شدند خلخال ها روانه ی بازارها شدند غربت ببین چگونه سفر می برد مرا فریادهای حرمله سر می برد مرا خولی برای بردن تو کیسه جور کرد گویا هوای کوفه و نان تنور کرد @qazalegerye @hkordy
مرثیه شب عاشورا امشب برای گریه زمان کم میاوریم در مقتل تو کاش که جان کم نیاوریم امشب مسیر روضه به مقتل رسیده است اشک خدا به صفحه ی مقتل چکیده است کار غریب روضه به گودال می کشد ما را برای روضه به دنبال می کشد امشب چقدر غم زده در راهی ای حسین از خوار پشت خیمه چه میخواهی ای حسین با زینبت ز مجلس نامحرمان نگو از شمرها و حرمله ها و سنان نگو فردا بگو که از سر تو خون نمی چکد از بند بند پیکر تو خون نمی چکد پای سنان بگو به حرم وا نمی شود هرگز سرت به نیزه هویدا نمی شود فردا سرت بگو که ز جسم تو دور نیست با من بگو که جای سرت در تنور نیست امشب که با تو حال دلم خوب می شود فردا غروب بی تو در آشوب می شود فردا کسی به نیزه زمین می زند تو را مانند روز کوچه کمین می زند تو را @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد رنگ جمال پرده نشینان پریده شد تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک افسار گرگ های حرامی دریده شد "چون ماهی فتاده به صحرای خون"تنش بر روی خارهای مغیلان کشیده شد میگفت تشنه ام جگرم سوخته ولی با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد هر کس رسید زخم به زخمش اضافه کرد اعمال کشتنش به درازا کشیده شد وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد دنیا خراب،قامت زینب خمیده شد @qazalegerye @hkordy
مرثیه شام غریبان @qazalegerye ناگهان دشت بلاخیز پر از هلهله شد کوفه با شام سر غارت ما یک دله شد تب غارت به همه دشت سرایت می کرد با سرت خولی نامرد تجارت می کرد از خدا بی خبران هیچ ندارند احساس معجرم دل نگران است کجایی عباس؟ آتش و دود که سمت حرمت می امد نیزه ای بود که سمت حرمت می امد جای یک نیزه به پهلوی سکینه می سوخت خیمه در آتش کینه ی مدینه می سوخت دست از جیب خیانت همه بیرون کردند گوش ها را به خشونت پر از خون کردند هر که در غائله بی بهره ز گودال شده دست او طالب ارزانی خلخال شده در هیاهوی حرم پیرهنت را بردند نیمه شب بود عقیق یمنت را بردند قطره ای آب حرم را چه مشوش کرده این رباب است سر قبر علی غش کرده گرد خیمه خبر تلخ تری می گردد نیزه ی حرمله دنبال سری می گردد @qazalegerye @hkordy
مرثیه ورود به کوفه کوفه در هلهله ها گم شده است کوچه ها غرق ترنم شده است جامه ی دختر تو پاره ولی رخت نو بر تن مردم شده است چند روزی ست ز تو بی خبرم در دلم سخت تلاطم شده است خواهر خون جگرت زخمی از نان و خرمای ترحم شده است سرِ عباس شد انگشت نما قلب من کوه تألم شده است کوفه در سنگ زنی استاد است روی ما سنگ، تراکم شده است اشک و خون می چکد از چشم رباب حرمله مست تبسم شده است بسکه سر نیزه بزرگ است حسین روی نی اصغر تو گم شده است از سرِ نیزه ی تو در دل من نوک مسمار تجسم شده است نوبتی شمر و سنان می آیند بینشان خوب تفاهم شده است بر لب سوخته ات قاری من سنگ ها مزد تکلم شده است ۱۴۰۰/۵/۳۰ @qazalegerye @hkordy
مرثیه کوفه تا شام @qazalegerye ناگهان چشم مرا سوخت تماشای سرت ناگهان آمدی از راه تو با پای سرت خطبه ام از دهن افتاد همینکه دیدم نیزه ای دست در انداخته بر نای سرت جگرم داغ تر از کنج تنور خولی ست مثل خاکستر جا مانده به پهنای سرت کاش بر نیزه در این ظهر سر کودک من لحظه ای سایه می انداخت به بالای سرت از لبت آیه نیافتاد در این بارش سنگ تا که آرام بگیریم به نجوای سرت دستم از زخم لبت نیزه نشین کوتاه است تا که مرهم بگذارم به مداوای سرت @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye کوفه تا شام هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیزه تکانت دادند هدف سنگ پرانی کنیزان شده ای خوب ای قاری من مزد بیانت دادند نیزه ی داغ اگر جان تو را سوزانده داغ مسمار درِ خانه نشانت دادند حرمله بیشتر از هر کس دیگر شاد است با نشان دادن او زخم زبانت دادند با دف و هلهله تا قافله بازاری شد چه عذابی به علمدار جوانت دادند @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye السلام علی الشیب الخضیب به ابی انت و امی یا اباعبدلله سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد نسیم از بین گیسوی تو رد شد قلب من لرزید نگاهت کی عزیزم بر من دلداده می افتد؟ صدایت را مفسر با سکوتی تلخ پنهان کن اگر نه کار لبهایت به طشت و باده می افتد حواس چشم هایت را به من ده سایه ی چشمم اگر نه چشم تو بر نیزه ی شهزاده می افتد @qazalegerye @hkordy
به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت نماد پنج تن را در وجود زینب کبری نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست علی پیداست در حین شهود زینب کبری پس از چشمان مادر_آن همیشه محرم حیدر_ غم از رخسار بابا می زدود زینب کبری حسین از یاد ها می رفت و پرچم ها زمین می خورد نبود از عشق ردی در نبود زینب کبری کسی که هستی اش را داد تا که معجرش باشد نمی داند قلم حد و حدود زینب کبری شهادت خواستگاه کربلا بود و حسین اما اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری اسارت رفت اما معنی اش ذلت نمی باشد اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری چه محکم "ما رایت الا جمیلا" ضربه زد آنجا به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر ابرویش حرم را تکیه گاه امن بوده زینب کبری طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری به اشک شرم می شوید به نی خورشید چشمش را ببیند هر زمان چشم کبود زینب کبری @qazalegerye @hkordy
یک غزل قدیمی تقدیم به حضرت سیدالشهدا علیه السلام دنیا بدون روضه آقا جهنم است یعنی بهار نوکری ما محرم است «شکر خدا که خرج عزای تو می شوم» روضه به کار و زندگی ما مقدم است ما نوکری به شرط نکردیم تا بحال هر چند سینه از کم دنیا پر از غم است ما را بدون کوثر اشکت رها نکن گریه به زخم های شما عین مرهم است تکلیف چشم های تمامی عاشقان هر روز گریه بر غم آقای عالم است آقا بیا و نوکرتان را حساب کن هر چند سهم نوکری این گدا کم است من سینه چاک هر کس دیگر نمی شوم تا نوکر توأم لقبم نام آدم است @qazalegerye @hkordy
من به آرامش آغوش غمت مدیونم زندگی را به هوای حرمت مدیونم من پناهنده ی اشکم به همین روضه قسم عشق و دین را به تو و اشک غمت مدیونم کمی از لطف تو دنیای مرا ساخته است همه ی عمر به این لطف کمت مدیونم من عطش بودم و بی تاب سراب دنیا آه باران، چقدر بر کرمت مدیونم قدمت بر سر چشمم که نجاتم دادی زائر عشق شدم، بر قدمت مدیونم "شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست" شادی ام را به غمِ محترمت مدیونم در هیاهوی فریبنده ی دنیای حقیر راه حق را به نشانِ علمت مدیونم *** خون، نفس های تو را لحظه آخر پر کرد نفسم را به دم و بازدمت مدیونم @qazalegerye @hkordy
شهر باید به نفس تنگی اش عادت بکند روضه ها کم شده باید که وصیت بکند روضه اکسیژن این شهر پر از بیماری ست از چه بیچاره از این معجزه غفلت بکند غفلت از عشق به این روز در آورد تو را کاش ای شهر تو را عشق هدایت بکند پرچم روضه که از سر درِ کوچه برود عوضش درد به هر خانه سرایت بکند یادمان رفت خداوند دعای ما را به گل روی حسین است، اجابت بکند *** کربلا موج خروشان عزاداران و... مشهد اما به همین وضع قناعت بکند معرفت را چه کسی غیر "طویرج" فهمید آنکه با جان و دل از دوست حمایت بکند عاشق آن است که چون میثم تمار علی زندگی اش همه را خرج ولایت بکند @hkordy
شور امام حسین علیه السلام محبوب منی تو خوب منی تو درمون دل آشوب منی بارد به سرم هی غم روی غم میمیره دل از دوری حرم من که دور از حرمت حیرونم هر جا باشم انگاری زندونم اگه یک روز همه ترکت کردن من یکی نوکر تو می مونم 2 تاب و تب من ماه شب من ای در همه عمر ذکر لب من لیلای منی نجوای منی من قطره ام و دریای منی منو دریاب که دیگه فرصت نیست خیری تو دنیای بی روضه ت نیست کربلا نرفته ام چند وقته دیگه زندگی برام راحت نیست 3 ای شاه غریب ای شیب خضیب کشته شده ای با طرز عجیب دور از وطنی صد پاره تنی شهره شده ای به بی کفنی عده ای زدن تو رو با شمشیر عده ای با سنگ و چوب و با تیر عده ی زیادی ام با نیزه کشتنت با سختی با هر تقدیر 4 ای یوسف من کو پیرُهنت پخش است و در این صحرا بدنت بر دست سنان افتاده سرت خون می چکد از این چشم ترت بین اعضات چرا فاصله هاست پیرُهَن تو دست دله هاست توی خورجین سر تو رفت کوفه خواهرت همسفر حرمله هاست @qazalegerye @hkordy
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین چشم هایم عطر شورانگیز روضه می دهد بسکه هر روز از غمت بی اختیارم یا حسین کی طمع کار ثواب اشک هایم بوده ام من وظیفه داشتم بر تو ببارم یا حسین لطف زهرا از منِ دیوانه نوکر ساخته اینچنین بر خود هنوز امیدوارم یا حسین مادرم گهواره ام را یاد اصغر تاب داد گریه ها کرده برایت در کنارم یا حسین هر شبی از روضه ات یک تار مویم شد سپید در جوانی گیسوانی پیر دارم یا حسین مثل فرزندی که چندین سال دور از مادر است من برای کربلایت بی قرارم یا حسین عشق یعنی راهپیمایی، نجف تا کربلا اربعین ها در هوایت رهسپارم یا حسین نوکرت را می کشد یک روز حتمأ روضه ات در خیالم لحظه ها را می شمارم یا حسین @qazalegerye @hkordy
مرثیه اول ماه صفر رسیده روضه به بازار شام واویلا تمام مرثیه در یک کلام واویلا شدند پرده نشینان آیه ی تطهیر شکنجه در ملأ بار عام واویلا ز کوچه ها همه بوی شراب می آید رسیده قافله در ازدحام واویلا در ازدحام نظرها،سلاله های علی اسیر و خسته و بی احترام واویلا به کوچه های یهودی خبر رسانده کسی رسیده مرحله ی انتقام واویلا به هر اشاره ی سنگی سری زمین می خورد سری به نیزه ندارد دوام واویلا مقابل دل زینب چگونه می شکنند به سنگ کینه جبین امام واویلا ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
@qazalegerye مرثیه شام بوی شراب از نفس شام می رسید از هر طرف به قافله دشنام می رسید سر ها به روی نیزه و ساعات می گذشت بر اهل بیت ماتم ایام می رسید مزد کلام قاریِ قرانِ فاطمه تکبیر سنگ ها ز لب بام می رسید دف ها غریو شادی شان شهر را گرفت رقاص مست بود که با جام می رسید سر به سر لباس یتیمان گذاشتند تحقیرِ خنده بر سر ایتام می رسید زینب دو دستِ بسته برایش نقاب شد با این عذاب در ملأ عام می رسید زینب اگر نبود در آن کفر شهرِ شام دنیا فقط به نامی از اسلام می رسید ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه ورود به شام مجبور بودم از دل بازار بگذرم از کوچه های خنده ی اشرار بگذرم چیزی از آن جلال قدیمم نمانده بود دست مدافعی ز حریمم نمانده بود آنکس که روی سینه ی زخمی تو نشست فریادهاش حرمت ما را زد و شکست عباس کو که سایه ی آرامشم شود چشمش دوباره آیه ی آسایشم شود دستم نمی رسید سرت را بغل کنم یا لحظه ای سرِ پسرت را بغل کنم جانی نمانده بود به راهت فدا کنم دستی نماند تا سپر سنگ ها کنم یک قافله شکار هزاران هزار چشم افتاده در حصار هزاران هزار چشم پلکی به سمت این تن زخمی بزن حسین خون می چکد ز چشم تو و چشم من حسین قرآن بخوان قناری شیرین دهان من قرآن بخوان مسافر نیزه مکان من از آفتاب جان و تن ما گداختند ما را به سنگ خارجی از دین نواختند هم درد من شدند کنیزان سوخته انداخت مردکی طرفم نان سوخته کاش آن کنیز سابقه حرمت نمی شناخت من را در این لباس اسارت نمی شناخت آوار شد جهان به سر دختر علی در کوچه های کینه ای از خیبر علی تازه زمان اذیت آنها شروع شد باران سنگ و آتش از آنجا شروع شد می سوخت زیر آتش نیزه سرت حسین آتش گرفت روسری دخترت حسین باران سنگ از لب هر بام تا رسید دیدم سرت ز نیزه که بر خاک پر کشید خوردی زمین همینکه زمین خورد دخترت خونین و خسته نام تو می برد دخترت @qazalegerye @hkordy
زمزمه با امام حسین علیه السلام فراق کربلا نشد دیگه آقا قراره مون نبود فراق کربلا تو کارمون نبود کجا باید برم به کی باید بگم تنگه دلم برا زیارت حرم حبیبی یا حسین قرارمون چی شد که زائرت بشم مگه قرار نبود مسافرت بشم آرامشم فقط تو روضه های توست چشم دلم همش به کربلای توست خرابه حالم و یه کربلا می خوام هر سال یکی دوبار حق منه بیام چند وقته که هوا دل من ابریه کارم دور از حرم فقط بی صبریه داشتیم با کربلات قرار زود به زود اینقدر جدایی رو گمونمون نبود مثله کبوتره هوایی حرم خیال کربلات نمیره از سرم ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
قرار دل بی قرارم حسین هوای همیشه بهارم حسین `من از کودکی عاشقت بوده ام” هنوزم تو را دوست دارم حسین من و روضه ات زندگی می کنیم تویی لحظه لحظه کنارم حسین تویی عشق شیرین عمرم و من بجز عشق کاری ندارم حسین تویی آسمانی ترین واژه ام تویی عزت و اعتبارم حسین در این برزخ ناامیدی فقط به لطف تو امیدوارم حسین دلم را درآشوب دنیای درد به چشمان تو می سپارم حسین لباس پرآوازه ی نوکری بود پرچم افتخارم حسین چه بالا چه پایین بدون غمت چه لطفی ست در روزگارم حسین @qazalegerye @hkordy