هدایت شده از روزهای مادرانه
این سال تلخ شروع شد
تلخ ادامه داشت
و حالا تلخ تموم میشه
میدونم که سال آینده و سالهای بعدش تا روز ظهور همگی تلخ خواهد بود. فرصتی برای ناله کردن و نق زدن نیست. خیلی کار داریم...
رنگینکمانهای دودگرفته روی لباسهای نوزاد بیجان، بماند به یادگار از آخرین روزهای ۱۴۰۳، که یادمان نرود چرا باید با ظلم مبارزه کرد و برای حق جنگید.
#روزهای_مادرانه
https://eitaa.com/motherlydays
سلام بر خوبان عالم
سلام بر مهدی
تنها امید و ناجی ما...
تنها امید ِ تنهای ما. . .
#الهیعظمالبلاء. . .
@hobut68
پارسال همین ساعات بود که از بیمارستان زنگ زدند که بیمارتان تمام کرد... درست چند ساعت مانده به تحویل سال یکی از مردترین آدمهایی که میشناختم مُرد. . .
لطفا روح پدربزرگ نازنینم را به ذکری مهمان کنید
قرار است امشب خودم را کالبدشکافی کنم!
خصلتهای اشتباهی را پیدا کنم که درونم کاشته شده... که باعث ِ رقم خوردن تقدیرات سخت و پر درد است!
امشب خدا را به علی و عزیزانش قسم میدهم تا شناخت رذیلتهای اخلاقی و راه خلاصی از آنها را در صفحهی تقدیرم بنویسد...
@hobut68
نمیدانم چرا بعضی از ما عادت داریم در دینداری از خدا هم جلو بزنیم!
@hobut68
رزق امشب من از تماشای آدمها:
خدا چقدر خدای همه است...
چقدر بزرگ و بینهایت و خارج است از فهم و چهارچوب آدمها...
و علی این اعجوبهی خلقت، چقدر علی ِ آدمهای مختلف است...
@hobut68
خدا جان
در تقدیر ما رهایی از ناپاکیهای زمین را بنویس...
رهایی
و رهایی
و رهایی...
@hobut68
سلام بر خوبان عالم
سلام بر مهدی
صاحب عصر و زمان و مکان
صاحب قلب و جان و روح و روان
صاحب تمام خستگیها و دلشکستگیها
صاحب امید و ایمان
سلام بر مهدی
آخرین ریسمان ِ نجات ما
@hobut68
امروز دست دخترم را گرفتیم و پسرم را گذاشتیم توی کالسکه. رفتیم میدان نقشجهان برای راهپیمایی.
دخترم توی مسابقهی نقاشی شرکت کرد.
پرچم تکان دادیم. مرگ بر اسرائیل گفتیم.
گرم بود و دهانم خشک شد. ظهر توی خانه موقع خواباندن علیسان نیم ساعت لالایی خواندم و دهانم خشکتر شد.
حالا از ظهر دارم به یک چیز فکر میکنم: خب که چی؟!
چرا هر سال کارهای تکراری؟! شعار تکراری! آدمهای تکراری!
اصلا مگر اسرائیل به این پشمکیهاست؟! که ما هر سال با دهان روزه برویم حلقمان را پاره کنیم و مرگ فوت کنیم برایش و او بمیرد؟!
مگر این جانور هار، با هُشَّه و پیشته گفتنهای ما مینشیند سر جایش؟!
از ظهر مویرگهای مغزم دوباره به جیز جیز و تق تق افتادهاند! انگار میکنم توی آزمون سخت خدا، جوابها را یکی یکی اشتباه مینویسم و بشکن میزنم که : " ایول همه رو نوشتم " !
انگار میکنم موقع گرفتن جواب آزمون یک مُهر (مردود ) پر رنگ میخورد پای کارنامهام!
از ظهر ماندهام کجای کار میلنگد؟! من کجا ایستادهام! وظیفهام به جز شعار دادن و حضور پررنگ و کارهای تکراری چیست؟!
از ظهر ماندهام توی استرس امتحان! توی استرس تمام شدن وقت امتحان!
#من_از_اسرائیل_متنفرم
#کاش_زودتر_آزاد_بشی_قدس_عزیز
@hobut68
ماه رمضان که توی سراشیبی تمام شدن میافتد، حال خوبم بد میشود!
میفهمم که دست و پای شیطان دوباره دارد توی سرم وول میخورد...
#رمضان
#شب_بیستوهشتم
@hobut68