eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
722 ویدیو
47 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو دریغا هفتاد و دو مَذهب که اصحاب با یکدیگر خصومت می‌کنند و هر یکی خود را ضدّی می‌داند، و یکدیگر را می‌کشند، اگر همه جمع آمدندی، و این کلمات را از این بیچاره بشنیدندی ایشان را مُصوَّر شدی که همه بر یک دین و یک ملّت‌اند. تشبیه و غلط، خلق را از حقیقت دور کرده است.
هو ‏دل نخواهم  جان نخواهم آن ِمن کو آن ِمن؟
هو هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال سر ما و قدمش؛ یا لب ما و دهنش..
هو من بیرخ تو باده ندانم خوردن بی‌دست تو من مهره ندانم بردن از دور مرا رقص همی فرمائی بی‌پردهٔ تو رقص ندانم کردن
هو انسانیت لباسی است که، اندازه تَن هرکس نمی‌شود! در هر شهری چند کسی باشند که صورت و معنی آدمی دارند. و باقی ؛ همه صورت دارند و معنی ندارند.
هو و عشق ، تنها عشق تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس و عشق ، تنها عشق مرا به وسعت اندوهِ زندگی ها برد، مرا رساند به امکانِ یک پرنده شدن... سهراب_سپهری
هو بشنو زمن سلامی صلوات بر محمد برسان زمن پیامی صلوات بر محمد در کعبه باز کردم به حرم نمازکردم به خدای راز کردم صلوات بر محمد
هو من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎ ‌
هو ای درویش، در ابتدای این مقام از سالکان هرآینه این آواز برآید که " لَیسَ فی جُبَتی سوی الله و لیس فی الدارین غیر الله" و در وسط این مقام هرآینه این آواز برآید که "اَنا الحَق و سبحانی ما اَعظمَ شأنی" و در انتهای این مقام چنان خاموشی و سکوت بر سالک غالب شود که با هیچ‌کس در هیچ وقت سخن نگوید مگر که ضرورت باشد؛ و چنان عجز و نادانی بر سالک غالب شود که به یقین بداند که ذات و صفات خدای را هیچ‌کس و چنان‌که ذات و صفات خدایست ندانست و نخواهد دانست. عزیزالدین نسفی
      هزار عاشقِ دیوانه       در من اسـت       که هـرگـز،       به هیـــچ       بند و فسونی       نمی‌کننـد رهایت ابتهاج ‌
هو ‌ هیچ یک از شرایطی که در زندگی با آن روبرو میشوید تصادفی نیست. هر موقعیت با هدفِ سوق دادنِ شما به سطح بالاتری از آگاهی ایجاد میشود و کارِ شما فقط این است که حقیقت را دریابید و سهمی را که هر رویداد میتواند در زندگی‌تان داشته باشد، کشف کنید. 📕 نیمه تاریک وجود ✍ دبی فورد
هو غیرتش غیر در جهان نگذاشت لاجرم عین جمله اشیا شد لاجرم خود را عینِ همه‌ی اشیا کرد تا [عاشق] هرچه را دوست دارد و به هرچه محتاج شود او بُوَد؛ و هیچ‌کس هیچ چیز را چنان دوست ندارد که خود را. اینجا، بدان که تو کیستی! (برگرفته از لمعه چهارم)