هو
یحییبن معاذ رازی:
" اِنکِسار العاصِین
خیرٌ مِن صَولة المُطیعین "
فروتنی گناهکاران
بهتر از جلوهنمایی طاعتمندان است.
هو
اگر کسی به این باور برسد
که غیر از "خدا "
به کسی احتیاج ندارد
خداوند هم او را به غیر خودش
محتاج نخواهد کرد
شمس تبریزی
هو
ما التّصوف؟ قال: وِجدان الفَرَح
فی الفؤادِ عند إتیان التّرَح
ترجمه:
چون کسی پرسید تصوف چیست؟ بگو: یافت بسط و شادی در قلب سالک، هنگامۀ هجومِ محنتها و بلاها
.(مثنوی معنوی، دفتر سوم)
هو
یکی صد زاری میکند بر در،
که در خانه لحظهای راه دهند،
میگویند: البته راه نیست.
و یکی میزارد که ساعتی رها کنید
تا بیرون بروم؛
میگویند: نی آن کی شود؟
ای خواجه هر کسی حال خود میگویند،
و میگویند که کلام خدای را معنی میگوییم!
مقالات شمس
هو
و گفت:
«دو سال به یک اندیشه در مانده بودم مگر چشم در خواب شد که آن اندیشه از من جدا شد. شما پندارید که این راه آسان است؟!».
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_شیخ_ابوالحسن_خرقانی
@sarire_kelk
هو
بسیار کس باشد که او را قوّت حضور نباشد. حالِ او در غیبت خوشتر باشد. همچنان که همه روشنایی روز از آفتاب است، الّا اگر کسی همه روز در قرص آفتاب نظر کند از او هیچ کاری نیاید و چشمش خیره گردد.
فیه ما فیه
مولانا جلالالدین بلخی
@yarekhaksar
هو
طالب دنیا هر فعلی که میکند برای راحت این جهان است و ملاحظهی حق نِی، و طالب عقبی هر فعلی میکند برای راحت اخروی یا خوف از عذاب خواهد بود، و طالب حق هر عبادتی و ذکری و فکری بلکه هر حرکتی و سکنتی که میکند برای حق میکند که مشاهده حق در دنیا و لقای او در عقبی حاصل شود؛ پس در این طالب هنوز خواهش باقیست، خالصاً لله نمیتواند گفت تا انانیّت باقی، خواهش باقیست یقین که هنوز طالبِ مرادِ خود است نه طالبِ حق.
چون انانیّت فانی شد حق باقی شد، پس هر حرکت و سکنت که در وجود آید از حق میآید و برای حق میآید خالصاً لله باشد.
تحفه شطاریه
منسوب به عبدالنبی شطاری
گردآوری و تصحیح حسین نصیر باغبان
@yarekhaksar
هو
پس نخست باطن را صافی باید کردن، آنگه جامهی اهل صفا که صوف است در پوشیدن تا حکم نیاکان گیرد که: "مَن تَشبّه بِقوم فهوَ مِنُهم". این تشبّه به جامه نیست به اخلاق و احوال است، اگر تشبّه به جامه بودی بایستی که چون کافری جامهی مسلمانی درپوشیدی بر وی حکم مسلمانان کنندی و این حال به خلاف این است. پس نخست تصفیه است در باطن، آنگه تصوف است به ظاهر.
صوفی نامه
قطبالدین ابوالمظفر منصوربن اردشیر العبادی
@yarekhaksar
هو
بایزید گفت: به خواب دیدم که گفتمی خدای عزّ و جلّ را چه کنمی که به تو رسمی؟
جواب داد: ای بایزید! تن بگذار و بیا.
گزیده در اخلاق و تصوف
ابونصر طاهر خانقاهی
@yarekhaksar
هو
باید که ملامتی صفت باشد و قلندر سیرت، نه چنانکه بیشرعی کند و پندارد که ملامت است. حاشا و کلّا آن راه شیطان و دلالت اوست و اهل اباحت را ازین مزله به دوزخ بردهاند. ملامتی بدان معنی باشد که نام و ننگ و مدح و ذمّ و ردّ و قبول خلق به نزدیک او یکسان باشد و به دوستی و دشمنی خلق فربه و لاغر نشود و این اضداد را یکرنگ شمرد. این ضعیف گوید:
بیت
زان روی که راه عشق راهی ننگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق
ای بیخبران چه جای نام و ننگ است
مرصادالعباد
شیخ نجمالدین رازی معروف به دایه
@yarekhaksar
هو
ای درویش سرمایهی عاشقان ملامت است...
در عشقِ آن جمال سنگ ملامت، گلدستهی باغ سلامت است.
تفسیر حدائقالحقایق
معینالدین فراهی هروی
@yarekhaksar
هو
درویشی حسین منصور [حلاج] را گفت مرا وصیتی کن. گفت: عَلیک بِنفسک اِن لم تشغَلها شَغَلتَک. اگر تو با او پیکار نکنی، او به یک زخمت بیکار کند و اگر تو شبیخون نبری او خود تو را بیدار کند. پیش از آن که از پایت درآرد کاری به دست او ده، تا غباری به رویت نیاورده است باری بر پشت او نِه.
تو را با نفس کافرکیش کاری است
به دام آرش که این طرفه شکاری است
نزهت الارواح
امیر حسینی هروی
تصحیح و توضیحات: پریا زوارهئیان
@yarekhaksar