هو
میآمد یار مست و تنها تنها
با نرگس پرخمار رعنا رعنا
جستم که یکی بوسه ستانم ز لبش
فریاد برآورد که یغما یغما
#مولاناجانم
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
به از این چه شادمانی
که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را
که جهان بقا ندارد
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
الهی🙏
تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم
تا شب و روز در نماز آیم
ای خیال خوش تو محرابم
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم
از نازش معشوقه خودکام شدم
در هر نفسی پخته شدم خام شدم
در هر قدمی دانه شدم دام شدم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۳۱
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکدهای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۸
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۷۸
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
هر گه که دل از خلق جدا میبینم
احوال وجود با نوا میبینم
وان لحظه که بیخود نفسی بنشینم
عالم همه سر به سر ترا میبینم
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
ز رویِ زرد و دلِ درد و سوزِ سینه مپرس
که آن به شرح نگنجد،بیا به چشم ببین
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
#برگی_از_معرفت
گفت: کی باشد که ازین قصهی قربان برهم؟
گفتم: قربان شو تا از قصهی قربان برهی.
اللهاکبر نماز از بهر قربان است نفس را؛
تا کی باشد اکبر؟
تا در تو تکبر و هستی هست،
گفتن الله اکبر لازم است،
و قصد قربان لازم است.
اکنون تا کی بت در بغل گیری به نماز آیی؟!
"الله و اکبر میگویی و چون منافقان بت را در بغل محکم گرفتهای"!!
#مقالات_شمس_تبریزی
۲۲ شهریور ۱۴۰۲