eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
706 ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو در بند آن مباش که علم و حکمتِ بسیار خوانی و خود را عالم و حکیم نام نهی، و در بند آن مباش که طاعت و عبادت بسیارکنی و خود را عابد و شیخ نام کنی. در بندِ آن باش که بعد از شناخت خدا طهارتِ نَفْس حاصل کنی. و بی‌آزار و راحت‌رسانْ شوی، که نجات آدمی در این است. @sufianehh
هو بدان که مراقبت از عالیترین "مقامات" ارباب طریق و شریف ترین حلیه ی اصحاب تحقیق است و هر مقامی و کمالی که در تمامت مراتب ولایت و نبوت و غیرهما هست به برکت حضور و مراقبت بدان توان رسید و مردانِ حق هر چه یافتند به "مراقبت و محاسبت" یافتند..... @FEshragh
هو «اینك من دستگیر و زندانی و به دار آویخته و کشته و سوزانیده شدم و بادهای سخت، جزءجزء وجودم را برداشته و در هوا پراکنده کرده است. هان! هر ذرّه‌ای از ذرّات عطرِ پیکر من که مَظانّ و مَهبطِ تجلیات است، از بزرگترین کوه‌ها بزرگ‌تر است.» (حلاج) 📕 ✍ ل.ماسینیون و پ.کراوس ص۱۵ @sarire_kelk
هو این سخن برای آن‌کس است که او به سخن محتاج است که اِدراک کند. امّا آن‌که بی‌سخن اِدراک کند، با وی چه حاجتِ سخن است؟! ای خدا، جان را تو بنما آن مقام که در او بی‌حرف می‌رویَد کلام (مثنوی، دفتر اول) @sarire_kelk
هدایت شده از علامه حسن زاده آملی
گر از این زودتر مرا معبر بُدی این حجاب و پرده ام کمتر بدی @alamehasanzadeamoli
هو وقت نماز اوّل بیرون شدی و پس از نماز خفتن بازآمدی و به هر محلّتی که فروشدی کودکان وی را سنگ زدندی. گفتی ساقهای من باریک است خُردتر بردارید تا پای من شکسته و خون آلوده نشود تا از نماز بازنمانم که مرا غم نماز است، نه غم پای. 💠ذکر اویس قرنی رحمه الله
هو نقل است که یک شب به خواب می‌دید که فرشتگان آسمان اول بر او می آمدندی که خیز تا خدای را ذکر گوییم. گفت: من زبان ذکر ندارم. فرشتگان آسمان دوم بیامدند همان گفتند. او همان جواب داد. همچنین تا فرشتگان آسمان هفتم. او همان یک جواب میداد گفتند: پس زبان ذکر او کی خواهد داشت؟گفت: آنگاه که اهل دوزخ در دوزخ و اهل بهشت در بهشت قرار گیرند و قیامت بگذرد. پس بایزید گرد عرش خداوند می‌گردد و می‌گوید الله الله. عطار نیشابوری
هو 🔹گویند عبدالله مبارک وقتی باگبری کار زار می کرد وقت نماز گبر اندر آمد ، گبر زمان خواست از وی ، ویرا زمان داد چون آفتاب را سجود کرد ابن المبارک خواست که ویرا ضربتی زند آوازی شنید از هوا که ‌( وافوا بالعهد ان العهد کان مسؤلا ) از آن باز ایستاد چون گبر نماز بکرد گقت چرا باز ایستادی از آن اندیشه که کرده بودی قصه باز گفت گبر کریم خدائی است که از بهر دشمن با دوست عتاب کند و مسلمان شد و از بهترین مسلمانان بود .         و گفته اند بنده را اندر گناه افکند آنکه نام خویش بعفو پیدا کرد بندگانرا .      و گفته اند اگر گفتی که من گناه نیامرزم هرگز هیچ مسلمان گناه نکردی ولیکن چونک گفت یغفر مادون ذالک لمن یشاء همه طمع آمرزش کردند .       ابراهیم ادهم گوید بروزگاری منتظر بودم تا مگر طواف گاه خالی شود شبی بود تاریک و باران همی بارید طواف گاه خالی شد اندر طواف شدم ولی گفتم الهم أعصمنی ، الهم اعصمنی . هاتفی آواز داد یا پسر ادهم از من همه عصمت خواهی و همه مردمان همی عصمت خواهند چون من شما را معصوم دارم بر کی رحمت کنم .       ابولعباس سریح بخواب دید اندر آن بیماری که فرمان یافت که گوئی که قیامت برخاست و حق سبحانه و تعالی همی گوید ی علما کجا اند پس حاضر کردند پس گوید عمل چون بجای آوردید بدان علم که دانستید ما گفتیم یا رب تقصیر کردیم و بد کردیم گفت دیگر بار معاودت کرد بسؤال پنداشتمی که بدان راضی نشدست و جوابی دیگر می خواهد من گفتم اندر صحیفه من شرک نیست و تو وعده کرده که هر چه دون شرکست بیامرزم گفت همه ییامرزم و پس ازین خواب بسه روز فرمان حق رسید . 📚 ـــ رساله قشیریه ـــ ص ۲۰۴ @salvatia
هو و دنیا را ترک کردن سهل کار است. خود را ترک باید کرد. رساله حقیه شیخ عبدالله کاشغری @yarekhaksar
هو ای سالک، درویشی پاسداری دلهاست .... اگر همت آن نداری که دلی را پاسداری و شادسازی، به هوش باش تا دلی از تو نرنجد، که در طریقت ما کافریست رنجاندن .... معیار درویشی بی‌خویشی است و هر که بی‌خویش‌‌تر درویش‌‌تر. شیخ عزیزالدین نسفی درویشی را دیدند سر فرو برده وقت بهار گفتند: ای درویش سر بردار تا گل بینی درویش گفت: ای جوانمرد سر فرو بر تا دل بینی کشف الاسرار
هو 🔹و گویند مردی بود می خواره گروهی از ندیمان خویش جمع کرده بود چهار درم بغلام داد و فرمود تا میوه ها بخرد از هر جنسی ، چنانک مجلس را شاید ، آن غلام بمجلس منصور عمار بگذشت و وی درویشی را چیزی همی خواست و میگفت هر که چهار درم بدهد چهار دعا ویرا بکنم ، غلام درم بداد منصور گفت چه دعا خواهی تا بکنم ترا گفت آزادی دعا بکرد گفت دیگر چه خواهی گف آنکه خدای عزوجل این درم بعوض بازدهد گفت دیگر گفت آنکه خدای خواجه مرا توبه دهد این دعا بکرد گفت دیگر گفت آنکه خدای مرا بیامرزد و خواجه مرا و ترا و این همه قوم را ، منصور این دعا بکرد ، غلام باز نزدیک خواجه شد ، خواجه گفت چرا دیر آمدی غلام قصه بگفت ، گفت دعا چه کردی ؟ گفت خویشتن را آزادی خواستم گفت بنقد ترا آزاد کردم دیگر چه گفتی و دیگر آنکه خدای تعالی درم را عوض بازدهد گفت چهار هزار درم ترا از مال خود دادم گفت سدیگر چی بود گفت خدای تعالی عزوجل ترا توبه دهد گفت از بهر خدای تعالی  توبه کرد چهارم چی بود گفت آنکه خدای تعالی ترا و مرا و قوم  را بیامرزد گفت این یکی بدست من نیست چون شب اندر آمد بخواب دید که کسی گوید آنچه بدست تو بود بکردی پنداری که آنچه بفرمان منست نکنم ، ترا و غلام را و منصور عمار را و ایشان که آنجا حاضر بودند همه را بیامرزم . 📚  ـــ رساله قشیریه ـــ ص ۲۰۴ @salvatia
هو هر در که به روی ما گشایند حسن دیگری به ما نمایند هر دم به پیالهٔ شرابی ذوق دگرم همی فزایند در میکده دلبران عیار صد دل به کرشمه ای ربایند رندان مستند و لاابالی مستانه سرود می سرایند دیدیم جمال ماهرویان آئینهٔ حضرت خدایند بینند همه که ما چه دیدیم گر پرده ز روی بر گشایند بزمی سازند هر زمانی تا سید و بنده خوش برآیند... نظری یا مولاتنا یا سیدتنا حضرت فاطمه المعصومه سلام الله علیها... @Qalandariyyah | قلندریه
هو و عشق، هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی مأوا نکند و به هر دیده، روی ننماید و اگر وقتی، نشانِ کسی یابد که مستحق آن سعادت بود؛ حزن را که وکیل در است بفرستد تا خانه، پاک کند و کسی را در خانه نگذارد و از آمدن سلیمانِ عشق، خبر کند. شیخ اشراق سهروردی مونس العُشاق
هو و هر که طالب علم یقین بُوَد ، اول شرط در راه او آن بُوَد که کلّ مذاهب عالم در دیدۀ او برابر نماید و اگر فرقی داند میان کفر و اسلام ، این فرقت دانستن در راه طلبِ او سدّی بُوَد که او را نگذارد که به مطلوب رسد . عین القضات همدانی
هو حضرت ابوالحسین نوری قدس سره گفت: صوفیان آن قوم‌اند که جان ایشان از کدورت بشریت آزاد گشته است و از آفت نفس صافی شده و از هوا خلاص یافته تا در صف اول و درجه اعلی با حق بیارامیده‌اند و از غیر او رمیده نه ملک بودند و نه مملوک. و گفت: صوفی آن بود که هیچ چیز در بند او نبود و او در بند هیچ چیز نشود. و گفت: تصوف نه رسوم است ونه علوم لیکن اخلاقی است یعنی اگر رسم بودی به مجاهده بدست آمدی و اگر علم بودی به تعلم حاصل شدی بلکه اخلاقی است که تحلقوا باخلاق الله بخلق خدای بیرون آمدن نه برسوم دست دهد و نه بعلوم. @salvatia
هو همه ذرّات عالَم همچو منصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور در این تسبیح و تهلیلند دائم بدین معنی همی باشند قائم @sarire_kelk
هو أَأُنْكِرُها ومَنْبِتُها فؤادي... چگونه انکارش کنم، وقتی از دلِ من روییده...
هدایت شده از لینک
بسم الله الرحمن الحیم 📣آموزش خط تحریری نستعلیق با خودکار و قلم نی با شیوه ای جدید و آسان ♦️۳۰ سال تجربه ♦️دوره های مقدماتی، متوسطه، خوش و عالی ♦️آموزش سر فصل های جدید و و کار بردی ♦️با هزینه مناسب نسبت به آموزشگاه های انجمن خوشنویسان 🔶️آموزشهای رایگان 🔴️لطفا جهت هماهنگی سفارش، آموزش  خط تحریری با خودکار🖊 یا قلم نی ✒(خط نستعلیق )با شماره ☎️۰۹۱۹۲۹۷۵۳۸۶ تماس یا لینک زیر مراجعه فرمایید. 🌲🌲🌲🌲🌲 ♦️ @nastaligh_advanced 🟢https://eitaa.com/nastaligh_advanced 🔵@Grilbeygee3040  آی دی
هو من در جمیعِ آنچه تألیف کرده‌ام، هدفم مثل هدفِ مؤلفین و مصنفین، تألیف و تصنیف کتابی نبوده، بلکه از جانب حق تعالی واردی می‌آمد که از شدّتش مرا می‌سوزاند، پس خود را مشغول می‌کردم به تألیفِ آنچه ممکن است از آن. و بعضی از آثاری که تألیف نمودم برخاسته از امر و فرمان الهی در خواب یا مکاشفه بوده به تألیف آن. و من فهرستِ کتب را شروع می‌کنم با ذکر کتبی که به ودیعت داده‌ام و امروز در دستِ من و غیر من موجود نیست... شیخ الاکبر محیی الدین ابن العربی 📜 رسالۀ اسماء کتبِ شیخ الاکبر @IbnAarabi
هو و به هر شهر که برسد باید که از مزارها و مواضع متبرّک بپرسد و آنجا رود و به نیازی تمام زیارت آن بجای آرد و زهاد و عباد و مشایخ و ائمه و گوشه‌نشینان و عزیزان هر شهری بحث کند و به هرجا برود و خدمت ایشان به صدق دریابد و آن را غنیمت شمارد که در سفر هیچ غنیمت ورای دریافت صحبت مردان حق و خدمت ایشان نیست. مرصاد العباد شیخ نجم الدین رازی @yarekhaksar
هو 🔰 مختصری از حالات حکیم شیخ اسدالل‍ه یزدی 🔹 «شیخ اسدالل‍ه يزدى (عليه الرحمة) مردی بود قانع و مرتاض؛ چنان‌که هرگاه ارادتمندان فرشی برای اطاق وی در مدرسهٔ خیرات‌خان، واقع در بست پائین‌خیابان، می‌آوردند، پس از یک هفته سفارش می‌کرد که فرش را ببرید. صاحب فرش تقاضا می‌کرد که برای عبادتِ شب‌هاست، اجازه بفرمائید بماند؛ می‌فرمود: حصیر ریاضت برای من بهتر از حریر استراحت است، با این یک هفته نماز و ذکر که بر روی آن انجام یافته تبرّک شده، ببرید و چنان‌چه تجّار یزدی مبلغی قابل توجّه از وجوه می‌آوردند، نخست از پذیرفتن خودداری می‌نمود و اگر صاحب پول اصرار می‌کرد، دستور می‌داد در غرفهٔ پیش حجره، کیسهٔ پول نقره را بگذارند؛ آن‌گاه می‌فرمود: طلّاب مجرّد نفری یک قِران و طلّاب معیل نفری دو قران بردارند. و چنان‌چه صاحب وجه اِلحاح می‌کرد، معظّم‌له نیز مانند سایر طلّاب مجرّد یک قران برمی‌داشت و از اجرتِ حافظیِ قرآن در حرم مطهّر حضرت رضاء (عليه آلاف التحيّة و الثناء) ارتزاق می‌نمود، و یک پیراهن بیش نداشت؛ چه، هنگام شستنِ آن، بدون پیراهن قبا می‌پوشید و به تدریس می‌نشست. در ایّام تحصیل، بیش‌تر به تدریس شرح فصوص قیصری، شرح حكمة الإشراق، شرح چغمینی [و] شرح لمعه اشتغال داشت. معظّم‌له مورد احترام همگان خصوصاً فضلاء و علماء زمان بود، چنان‌که بیش‌تر روزها، تا مدّتی که حاج در شهر منزل داشت، در حجرهٔ مدرسه به دیدار شیخ [اسدالل‍ه] می‌رسید و از وی استفاضه می‌نمود. ...» (از نامهٔ نخست مرحوم زاهدی به منوچهر صدوقی‌سها) یک نکته: شیخ اسدالل‍ه یزدی (م ۱۳۰٥ ه‍ ش)، معروف به هراتی، همان مصحّح شرح حكمة الإشراق قطب‌الدین شیرازی (چاپ سنگی، همراه با تعلیقات ملّاصدرا و یک رساله از فارابی) است.