هو
شمس به مولانا چه آموخت؟
شمس به او آموخت که خود را از قيد علم فقيهان برهاند.
قیل و قال خاطر پریش طالب علمان را در درون خود خاموش سازد.
دستاری را که سر در زیر آن دچار سودا می گردد و استری را که سواری آن، چهار پایان زبان بسته را به دنبال وی می کشاند از خود دور کند.
اطوار زاهد مآبانه یی را که او را در نزد فریفتگان نایب خدا، ولی خدا و وسیله ی اجرای مشیت و حکم خدا نشان می دهد کنار بگذارد و مثل همه انسانهای دیگر خود را مخلوق خدا و تسلیم حکم او فرانماید.
به او آموخت که تا او به پندار ناشی از قیل و قال مدرسه خویشتن را گزیده ی خدا، وسيله ی اجرای قهر و لطف خدا، و واصل به مرتبۀ نیابت والای او می پندارد، این دعوی فضولانه او را از ورود به راه خدا باز می دارد.
به او آموخت که علم و حتی زهد و حال آمیخته به تظاهر و ریای اهل خانقاه حجاب اوست، و تا این حجاب تعلقات را نَدَرَد، ملاقات خدا که در کتاب وی از آن به لقای رب تعبير رفته است برایش ممکن نخواهد بود…
دکتر عبدالحسین زرین کوب
#پله_پله_تاملاقات_خدا