هو
یکی از بایزید پرسید که
" از بامـــداد چـــونی؟ "
گفت :
" مرا بامداد و شبانگاه نباشد،
بامداد و شبانگاه آن کس را باشد که او را صفتی باشد و مرا هیچ صفت نیست "
وله و هیجان است و حیرت و هیمان...
یعنی من مست و بی هوشم
و از احکام مخلوقات شنیدن بی گوش،
جانم درغیبِ غیب گم گشته و بر وجود آیت " کل من علیها فان" خوانده،
در این جهان بی نشانم
و در عشق بی روان
و در تمویهٔ عقل و تمکینِ عشق شب از روز ندانم...
صباح و مساء در جریان شمس و قمر باشد
و اسرار #بایزید در مشاهدهٔ حق غرقِ قُربِ قُرب گشته بود، این تویی که مکان گیری!
یک زمان بی زمان شو که در این میدان جلال بی چونی مرکب دهر گذر ندارد، اگر نقش نگین " خلق الله" تویی، از تعلیم " یفعل الله ما یشاء " بگذر و آیینهٔ جانِ بی جانِ هر جان بنگر....
📖 #کتاب_شـــرح_شطحیـات
🔷 #روزبهــانبقلـیشیــرازی