eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
691 ویدیو
45 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو چون پریشانی در ذهن آرام گیرد و با مهار نفس و حفظ آن ، هوشیاری به ژرفا رود و با هدایت هوشیاری به سوی مرشدان و همسویی با آنانکه وارسته و آزادند و با حفظ هوشیاری بر سیر رؤیا و خواب عمیق فرزانه به آن حریم که وسیعترین و در عین حال خردترین است محرمیت یابد. یوگا سوترا ۱-۳۴ ، ۳۷ ، ۳۸ ، ۴۰
هو وقتی ذهن شما ساکت است ، سعادت دارید ، عشق دارید ، شفقت دارید ، خردمند هستید. وقتی ذهنتان پر سر و صدا و شلوغ است ، شک ، بدگمانی و توهم ، خشم ، طمع و حسادت دارید. -رابرت آدامز
هو " آنکس که بر ذهن غلبه یافته ، در حقیقت به آرامش و آسودگی نائل آمده ، و به روح متعال رسیده است ، برای چنین شخصی ، شادی و رنج ، گرما و سرما ، احترام و اهانت ، همگی یکسان است. " از اندرزهای کریشنا به ارجونا بهاگاوادگیتا ، بخش دهیانا - یوگا
هو چون دل کسی در قید مراقبه آید و به منزل سکون رسد به خود ، خود را ببیند. و در خود شادمان گردد. آنگاه آن راحت بی پایان دست دهد راحتی که از دسترس حواس به دور است. راحتی که آن را تنها به جان توان یافت. -باگاواد گیتا ، گفتار ششم
هو ای عبد! غيبت ، آنست كه مرا در چيزی نبينی و رؤیت ، آنست كه مرا در هر چيزی ببينی. المخاطبات امام نِفرّی
هو وقتی معشوق به عاشق می گفت : اگر چه من بصورت به تو نمی توانم رسید ،اما به دل پیوسته با توام. عاشق گفت: مرا جانب دل راه نیست، تو بصورت با من باش و به دل هر جا که خواهی برو . ای عزیز؛ بدین معامله با حقّ کار نتوان کرد! زیرا که اگر کسی را سودای این حضرت در سر افتد، می باید که به دل در آن حضرت باشد و بصورت هر جا که خواهد رود. شیخ ضیاءالدین نخشبی(ره)
هو خیال ها کم نیست. از خود می‌انگیزی و حجاب خود می‌سازی، و بنا بر آن خیال تفریع می‌کنی خیال دیگر. همچنین و همه هیچ نی . حضرت شمس تبریزی
هو در آن ساعت که مصلوب بود:(حلاج قدس سره العزیز)فاطمه نیشابوری پرسید ازو:«ما التصوف»گفت:(اولش اینست که می بینی،و آخرش بر اهل ورا پوشیده است) توضیح قالب:(یعنی اول تصوف صفت من است و آخر تصوف صفت حق،واو از ادراک منزهست) یعنی اولش فناست،مراست،و آخرش بقاست،حق راست، قال الله تعالی:(کل شیء هالک الا وجهه)«و ما قدروا الله حق قدره» شرح شطحیات روز بهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو ای عزیز! جمالِ قرآن آنگاه بینی که از عادت پرستی به درآیی تا اهلِ قرآن شوی، که اهلِ قرآن أهلُ اللهِ و خاصَّتُه باشند... زنهار این گمان مبر که قرآن هیچ نامحرمی را هرگز قبول کند و با وی سخن گوید. قرآن غمزه ی جمالِ خود با دلی زند که اهل باشد. از عادت پرستی بَدَر شو؛ اگر هفتاد سال در مدرسه بوده ای یک لحظه بیخود نشده ای. یک ماه در خرابات شو تا ببینی که خرابات و خراباتیان با تو چه کنند. حضرت عین القضات همدانی ره
هو حسین منصور حلاج قدس سره العزیز در شطح گوید که:(همه در عوالم نگاه کردند، و اثبات کردند. من در خود نگرستم، از خود بیرون رفتم,و باز خود نیامدم) توضیح قال:یعنی من و خلق مبتلا بودیم به خدمت. ایشان در کون بماندند، من از کون و نفس بیرون رفتم،و باز آن هر دو نگشتم،یعنی من مشتغل بودم به رویت حق رویتش مرا بر بود از خود،چنانچه مسلک رجوع با خود ندیدم. این یک قطره ئی است از بحر «ما زاغ البصر»مگر تو رفتن از خود و کون، آن می دانی که مرقع پوش ازل پیش چشم تو بصورت هم چنین بر خیزد با گوشت و پوست ،و از جائی به جائی بود این طمطراق ابلهان باشد ندانی که سر فطرت قدسی که بنیران کبریا مخمرست،پیش از عهد کالبد آدم در آستین سر فعل سلب صفت بود،و از تغییر حدثان منزه بود؟ اگر این ندانی،رو، نکته،لولو صفت قدم در بحر ازل بر خوان، که چون اشارت کند درین معنی، که:(کنت نبیا و آدم بین الماء والطین) حمار بی افسار جذب عارف بریش و دستار داند. نداند که به عقل فعلی در صورت بشر متصرف احکام حیات و ممات است، و با صمیم حقیقت جان با سر ازلیات متصل او نان خورد و جانش از اقداح افراح در آن دم شراب جانان خورد . و تریهم ینظرون الیک و‌هم لا یبصرون شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو حسین منصور حلاج قدس سره العزیز در شطح گویدکه:(مرقاة عارف نفس عارف است)عین او باب وصال ذات اوست. توضیح قال:یعنی نفس عارف محل مشاهده است. آن محل مدارج قلب است. قلب عتبه ابواب روحست. چون به مرقات مجاهدات بر شود،به دروازه دل رفت. چون به عالم دل رسید.بجناح روح رسید. روح ذات اوست. چون به روح رسید،به باب وصال قدم رسید،هر که بدین بحار عبرکند،بسفن ارادت نجات یابد از بحر حدث، و آنگاه مشاهده قدم بیند . قال الله تعالی:«و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی » شرح شطحیات روز بهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو حسین منصور حلاج قدس سره العزیز گوید که:(من متفرق بودم،واحد شدم،قسمت مرا یکی کرد،و‌توحید مرا فرد کرد) توضیح یعنی من در عالم بشریت بودم،در طبایع منقسم بحق جمع شدم قسمت از من برفت به رویت جمع، به رویت موحد از غیر او فرد و موحد شدم. قال الله تعالی:«فاستقم کما ٱمرت»و(قل الله ثم ذرهم) شرح شطحیات حضرت شیخ روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو از آن شاه عاشق از توحید پرسیدند (حلاج قدس سره العزیز)گفت:(توحید خلا همچنانست که در ملا) گفتند این را شرحی بگوی، که ما زبان قوم ندانیم،گفت توحید چنان است که در ازل بود،و‌هم چنان تا لایزال خواهد بود. او را گفتند که:چون حق را وصف کردی در ازل بما لایزال،بقدم محدثان گفتی.گفت:(نقض دانستم کردی،این کلام محدثان است) توضیح جانا معلوم کن که توحید در حقیقت صفت وحدانیت است،و وحدانیت پیش از عالم بعد از وجود عالم یکسان بود،خلا و ملا نزد وحدت مجهول و محو است شرح شطحیات شیخ روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو ای عزیز! عشق چون به دل رسد خون کند و چون به دیده رسد جیحون کند و چون به جامه رسد چاک کند و چون به جان رسد خاک کند و چون به مال رسد تی کند و چون به قدم رسد پی کند. نکات العاشقین مسعود بک بخارایی نخشبی (ره)
هو وصول به حُسن ممکن نشود اِلّا به واسطه ی عشق ؛ و عشق ، هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی ماوا نکند و به هر دیده روی ننماید. شیخ شهید شهاب الدین سهروردی(ره)
هو در شگفتم از کسی که گمشده خود را می جوید ، در حالیکه «خود»را گم کرده و در پی یافتن آن نیست. امام العارفین حضرت علی ع
هو بار خدایا! طالبان تو کجا به بهشت قانع شوند؟ بهشت مائده ای ست نهاده تا خود, عاشقان بهشت کدام اند و عاشقان خدا کدام. شیخ عین القضات همدانی (ره)
هو روزی شیخ المشایخ پیش آمد، طاسی پر آب پیش شیخ نهاده بود، شیخ المشایخ دست در آب کرد و ماهی زنده بیرون آورد. شیخ ابوالحسن گفت: از آب ماهی نمودن سهل است از آب آتش باید نمودن. شیخ المشایخ گفت: بیا تا بدین تنور فرو شویم تا زنده کی برآید. شیخ گفت: یا عبدالله! بیا تا به نیستی خود فرو شویم تا به هستی او که برآید. شیخ المشایخ دیگر سخن نگفت. تذکرة الاولیاء ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی (ره)
هو با درد بساز چون دوای تو منم در كس منگر كه آشنای تو منم گر كشته شدی مگو كه من كشته شدم شكرانه بده كه خونبهای تو منم مولانا جلال الدین بلخی(ره)
﷽ 🔷بر مرید، حرمانی بزرگتر از عدم احترام مشایخ نمی باشد. 📜حرمت حق تعالی در حرمت شیخ است و آزردنش در آزردن شیخ، آنان حاجبان و پرده داران حق تعالی و حافظان احوال قلوب اند بر مریدان، بنابراین هر کس با شیخی که بدو اقتدا می کند، در هم صحبتی او مراعات حرمتش را نکند و محترمش ندارد، عقوبت و کیفر آن عمل و بی حرمتی، فقدان وجود حق است در قلبش.. و بر مرید، حرمانی بزرگتر از عدم احترام مشایخ نمی باشد. 📘فتوحات مکیه، باب181:معرفت مقام احترام مشایخ_معاملات، بخش117 @JAMEOLASRAR110
هو ای درویش به هر طریقی که تو زندگانی کنی، خواهد گذشت، اگر بطریق صلاحیت و کم آزاری گذرد، بهتر باشد. و الحمدلله ربّ العالمين. عزیزالدین نسفی انسان کامل https://t.me/bayazidbastami
هو آن دوستی که به هوا و هوس باشد، سرد شود و گرم شود، همچون هوای این جهان، که گاهی تابستان بُوَد و گاهی زمستان؛ اما آن دوستی که از هوا بیرون باشد به هویتِ حق باشد: سرد و گرم نشود. مولانا جلال الدین بلخی (ره) مکتوبات
هو چون خود را به دست آوردی ، خوش می رو ... حضرت شمس تبریزی(ره)
هو از او درباره بلا پرسیدند؟ گفت:بلا اوست،و‌نعمت از اوست منصور حلاج قدس سره العزیز یعنی او بلا دوستان است،چون مشاهده جلالش عاشقان بلاکش را بوستان است.چون او سبب بلاست،در حقیقت خودبلاست. عاشقان به عشق و بلا مبتلا کند،چنان که گفتیم:«بلائی یا بلائی فی بلاک» معنی«نعمت از اوست»آن است که بهره مندی خلق از اوست،نه اوست به عینه. بلا حق حق است بر خلق پیش از خلق، پس اوست که اوست . خداوند فرمود:سوره نحل آیه ۵۳«هر نعمتی که شما را است از جانب خداوند. » و فرمود در سوره نمل آیه ۵-۶۲(آیا با وجود الله خدای دیگری هست؟) تعالیم صوفیانه حلاج روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو با رضای محض و تسلیم صرف باید به راه افتاد، اگر دادند متشکر، اگر ندادند عجله نکن، صابر باش. آنانکه دیرتر می‌گیرند، پخته‌تر می‌شوند. @FEshragh