هو
.
لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَم،ُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ
آنچه نمیدانی مگو،
بلكه همهی آنچه را كه میدانی نيز مگو!
#نهج_البلاغه
حکمت/۳۸۲
@sarire_kelk
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
نشان مرد خدا آن است که او را ببینی از خدا یاد آید.
#مقالات_شمس_تبریزی
@sarire_kelk
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
امشب ز سر صدق و صفایِ دلِ من
در میکده آن هوشربایِ دل من
جامی به کفم داد که بستان و بنوش
گفتم نخورم، گفت برای دلِ من!
پهلوان محمود معروف به پوریای ولی
(گویند در شبی که وفات یافت این رباعی را گفت و علیالصباح بر سجادهاش یافتند.)
@yarekhaksar
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست او یکسره در دست خدا می ماند
مسعود محمد پور
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
طالب توحید را باید قدم بر لا زدن
بعد از آن در عالم وحدت دم از الا زدن
شرط اول در طریق معرفت دانی که چیست
طرح کردن هر دوعالم را و پشت و پا زدن
عماد الدین نسیمی قدس سره العزیز
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
گر شوی چون اهل وحدت مالک ملک وجود
نوبت شاهی توانی بسر فلک چون ما زدن
دامن گوهر به دست آور ز کان معرفت
تا توانی چون صدف لاف از دل دریا زدن
عماد الدین نسیمی قدس سره العزیز
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
تا نگردی محرم اسرار اسما چون ملک
لاف دانش کی توان با آدم از اسما زدند
کی تواند سر کشیدن بر فلک چون سنبله
دانه ئی کز خاک نتوانست سر بالا زدن
رنگ و بوئی در حقیقت گر بدست آوردئی
چون گل صد برگ باید خیمه بر صحرا زدن
چند باشی ای مقلد بسته ظن و خیال
در گذر از اینها که نتوان تکیه بر اینها زدن
عماد الدین نسیمی قدس سره العزیز
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
تا نگوئی ترک سر،اندیشه زلفش مکن
سرسری دست طلب نتوان درین سودا زدن
بگذر از دنیی و عقبی تا توانی در یقین
آستین از بی نیازی بر سر اشیا زدن
ای نسیمی با مقاد سر حق ضایع نکن
از تجلی دم چه حاصل پیش نابینا زدن
عماد الدین نسیمی قدس سره العزیز
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
ای بی تو حیاتها فسرده
وی بیتو سماع مرده مرده
ما بر در عشق حلقه کوبان
تو قفل زده کلید برده
#مولانای_جان
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
نوازشهای عشق او
لطافتهای مهر او
رهانید و فراغت داد
از رنج و نصب ما را
زهی این کیمیای حق که
هست از مهر جان او
که عین ذوق و راحت شد
همه رنج و تعب ما را
▪︎مولانا
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
هو
یکی از بایزید پرسید که
" از بامـــداد چـــونی؟ "
گفت :
" مرا بامداد و شبانگاه نباشد،
بامداد و شبانگاه آن کس را باشد که او را صفتی باشد و مرا هیچ صفت نیست "
وله و هیجان است و حیرت و هیمان...
یعنی من مست و بی هوشم
و از احکام مخلوقات شنیدن بی گوش،
جانم درغیبِ غیب گم گشته و بر وجود آیت " کل من علیها فان" خوانده،
در این جهان بی نشانم
و در عشق بی روان
و در تمویهٔ عقل و تمکینِ عشق شب از روز ندانم...
صباح و مساء در جریان شمس و قمر باشد
و اسرار #بایزید در مشاهدهٔ حق غرقِ قُربِ قُرب گشته بود، این تویی که مکان گیری!
یک زمان بی زمان شو که در این میدان جلال بی چونی مرکب دهر گذر ندارد، اگر نقش نگین " خلق الله" تویی، از تعلیم " یفعل الله ما یشاء " بگذر و آیینهٔ جانِ بی جانِ هر جان بنگر....
📖 #کتاب_شـــرح_شطحیـات
🔷 #روزبهــانبقلـیشیــرازی
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
*هوالحیّ*
بی حجابانه درآ از در کاشانه ما
که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
تاب زنجیر ندارد دل دیوانه ما
مرغ باغ ملکوتیم و دراین دیر خراب
می شود نور تجلّای خدا دانه ما
با احد در لحد تنگ بگوئیم که دوست
آشنایم توئی و غیر تو بیگانه ما
گر نکیر آید و پرسد که بگو ربّ تو کیست
گویم آنکس که ربود این دل دیوانه ما
منکر نعره ما کو که به ما عربده کرد
تا به محشر شنود نعره مستانه ما
شکر الله که نمردیم و رسیدیم به دوست
آفرین باد بر این همت مردانه ما
محیی بر شمع تجلای جمالش می سوخت
دوست می گفت زهی همت پروانه ما
✍شاعر:حضرت سید عبدالقادر گیلانی
*تصویر مزار و بقعه مطهر شیخ کامل،بزرگ اهل طریقت،عارف بالله و بامرالله حضرت سیدنا سید عبدالقادر گیلانی(قدساللهسره و نفعنا الله من برکاته و علومه و جوده)🌸🌺
۲۱ شهریور ۱۴۰۲