eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
725 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو و پیش از این، بسی به خاطرم می­‌گذشت که تفسیر «مقام محمود» چیست؟ تا آنکه شبی در برابر درگاه، دریایی به شکوهِ بی­‌کرانه­ دیدم. و جمله پیامبران، جامه­‌کنده در دریا بودند و نیز جملگی فرشتگان و اولیا. و پرده­‌ای ستبرِ افکنده بر دریا دیدم و آدم را دیدم که دریا تا سینه­‌اش بود و هرآنکه به خدای تعالی نزدیک‌تر بود، بدان پرده نزدیک‌تر می­‌بود و آدم و فرستادگان اولوالعزم در برِ آن پرده بودند. من به نزدیکی آن پرده شدم و خواستم بدانم که در پسِ پرده چیست؟ به سوی انتهای پرده دویدم و چون رسیدم، در پسِ آن، نوری بس به شکوه دیدم و شخصی را دیدم که از فرق تا پا همچون ماه بود و رخساری چون رخسار ماه داشت و از آسمان­‌ها یک‌سره بزرگتر بود و جملگی درگاه را گرفته آن‌سان که جای سر سوزنی نمانده مگر آنکه از او پر شده­ بود. و بر رخسارش نوری بود که از حضرت، بی‌گسستگی بدو می­‌پیوست. من خواستم که به پس پرده درشوم و نتوانستم. با خویش گفتم این چه مقام است و این کیست؟ که در سرّم ندا دادند که همانا این «مقام محمود» است و این «محمّد (ص)» و آنچه بر روی او می­‌بینی، نور تجلّی است و اگر توان در شدن داشتی، خدای پاک و برین را بی هیچ پرده می­‌دیدی. و مرا گفتند که این مقام از بهر محمّد را ویژه گشته و هیچ کس را بدان راهی نیست. @FEshragh
هو روزبهان بقلی شیرازی معروف به روزبهان کبیر در بیان تجلی شهودی شعوری و حصول گل محبت می‌گوید: «حالات‏ مردان را حدّ و نهایت نیست؛ زیرا که متصرف تجلى وجود حق است و آن را غایت نیست و معدن تجلى به مثال بحر است و واردات به مثال نهر است و قلوب اصفیا به مثال وادیهاست. چون از دریا موج برآید، از لجّه بحر لطمات بحر به نهر درآید و همة وادى و صحرا پرآب کند و در صحرا و کوهسار صد هزار گل و لاله بروید که از آن هر یکى مرهم دردى باشد. اگرچه آب یکى است، نبات متلون است. همچنین است صفات ‏حالات که به جان مردان حق درآید و آن واردات تجلى است که به مثال نهر است که از بحر وجود به صدمات عظمت به صحراى دل صادقان درآید و چندین هزار شکوفه اسرار برویاند ـ چون گل‏ محبت و یاسمین مودت و عبهر صفا و لاله عشق و بهار اشتیاق و ریاحین مکاشفت و نسرین مشاهدت و هر دلى به قدر میاه سعادت که از بحر شفقت حق بدو میرسد، نور حقایق میرویاند و از آن شکوفه‏ ها که از تأثیر مزن الفت است، عرق درد به سوی جویبار دیده‏ ها میگذرد، چنانکه اللّه ـ تعالى ـ فرمود: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءًً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها» (الرعد: 17)» (روزبهان بقلى شیرازى، 1381: 37)‏. پ.ن: مُْزنِ اُلفت : اَبر اُلفت معنی مُزْن: ابر تکرار در قرآن: ۱(بار) «مُزْن» (بر وزن حُْزن) آن گونه که «راغب» در «مفردات» می گوید: به معنای «ابرهای روشن» است، و بعضی آن را به «ابرهای باران زا» تفسیر کرده اند.
هــــو مردی رُقعه ای مشتمل برعرض حاجت به حسن بن علیّ علیهماالسّلام داد وی پیش ازآن که بخواند فرمان داد که چیزی بدو دادند بعض اهل مجلس گفتند: چه می شد که رقعه را می خواندید پس بدو جواب می دادید . امام فرمودند: ازخدا شرم می دارم از ایستادن وی و انتظارش برای رفع حاجت درپیشگاه من،... ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست (رحلت پیامبر مهربانی ﷺ و شهادت کریمِ اهل‌بیت ،امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد)
هو ...وإذا خرج الإمام المهدي فليس له عدو مبين إلا الفقهاء خاصة فإنهم لا تبقي لهم رياسة و لا تمييز عن العامة و لا يبقى لهم علم بحكم إلا قليل و يرتفع الخلاف من العالم في الأحكام بوجود هذا الإمام و لو لا أن السيف بيد المهدي لأفتى الفقهاء بقتله و لكن اللَّه يظهره بالسيف و الكرم... هنگامی که امام مهدی ع خروج کند، دشمن آشکاری جز فقها نخواهد داشت... و اگر شمشیر در دستان امام ع نبود، فقها بر قتل او فتوا میدادند، اما خداوند امام را با شمشیر و کرامت یاری می‌نماید • شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی • الفتوحات المکیه، اربع مجلدات، ج ۳، ص ۳۶۶ ° حدیث مروی از حضرت رسول اکرم ص: آفت الدین ثلاثه... @zonnoun
هو A flower does not think of competing to the flower next to it. It just blooms. یک گل با گل کناری خود  رقابت نمی کند. فقط به کمال و زیبایی می رسد. @yogavahdat
بازی در مورد کسی شدن نیست، بلکه در مورد هیچکس شدن است. @yogavahdat
هو به تعداد آدم‌های روی کره ی خاکی، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد. پس این را بپذیر: کسی که تفکرش با تو متفاوت است، دشمنت نیست؛ انسان دیگریست! @yogavahdat
هو 🔰نکته ۱۸۴: 🔶متن: اعلم حفظك اللّه أن الإنسان الكامل هو القطب الذي تدور عليه أفلاك الوجود من أوله إلى آخره،و هو واحد منذ كان الوجود إلى أبد الآبدين،ثم له تنوّع في ملابس و يظهر في كنائس،فيسمى به باعتبار لباس،و لا يسمى به باعتبار لباس آخر؛ فاسمه الأصلي الذي هو له محمد،و كنيته أبو القاسم،و وصفه عبد اللّه،و لقبه شمس الدين،ثم له باعتبار ملابس أخرى أسام،و له في كل زمان اسم مّا يليق بلباسه في ذلك الزمان...! فهو الإنسان الكامل و الباقون من الأنبياء و الأولياء و الكمل صلوات اللّه عليهم ملحقون به لحوق الكامل بالأكمل،و منتسبون إليه انتساب الفاضل إلى الأفضل،و لكن مطلق لفظ‍‌ الإنسان الكامل حيث وقع في مؤلفاتي إنما أريد به محمدا صلّى اللّه عليه و سلم،تأدبا بمقامه الأعلى و محله الأكمل الأسنى...! 🔷ترجمه: بدان_که خدا تو را حفظ کند_همانا انسان کامل آن قطبی است که فلک‌های هستی از آغاز تا پایان به دور او میچرخند. و او از زمانی که هستی تحقق داشته تا ابد یکی بیشتر نمیباشد. انسان کامل در لباس‌ها و عبادتگاه‌های گوناگون ظهور کرده و در هر لباسی اسمی به خود گرفته است که در لباس دیگر آن اسم‌ را ندارد! نام اصلی انسان کامل که مختص اوست محمد است و کُنیه‌اش ابوالقاسم و صفتش عبدالله و لقبش شمس الدین! [گرچه]انسان کامل به لحاظ لباس‌ها[و جلوات] دیگرش نام‌های دیگری دارد و در هر زمانی نامی دارد که مناسب است با لباس[و جلوه]اش در آن زمان! پس محمد انسان کامل است و باقی انبیاء و اولیاء و کاملان_که درود خدا بر ایشان باد_مُلحَق به او [و فرعِ] او هستند از باب لحوقِ کامل به کامل‌تر و به او منسوبند از باب انتساب فاضل به فاضل‌تر ولی لفظ "انسان کامل" هرگاه به طور مطلق در نوشته‌های من واقع گردد فقط و فقط منظورم محمد_که درود خدا بر او_ میباشد[نه کس دیگری از انبیاء و اولیاء]! و این به جهت[حفظ]ادب نسبت به بلندای مقام و جایگاه کمال ایشان میباشد! 📚الانسان الکامل،باب ۶۰ ✏️متن:عبدالکریم جیلی ✏️ترجمه:سینا رستم زاده https://t.me/tooresina1166
هو عده ای هستند که نه می توانند از زیبایی های عرفانی و سیر و سلوک دست بردارند و نه می توانند نزدیک آن شوند. هم دلشان می خواهد باشند و عاشقانه زندگی کنند و هم توان و طاقت آن را ندارند. اینکه انسان در حد و مرز باشد هم باشد و هم نباشد، امر بی فایده ای است. کسانی که صدای عشق را می‌شنوند اما جرأت وارد شدن در محرمیت عشق ندارند، هنوز به اطمینان و یقین قلبی نرسیده اند و هنوز در محاسبات خیر و شری و محاسبات سود و زیانی خود گرفتارند. چاره ای وجود ندارد جز اینکه انسان یک یا الله بگوید، یک یاهو و یک یا پیر بگوید و در این راه قدم بگذارد. یاد دکتر_علی_حاجی_بلند https://t.me/Analhaghhoo
هو حضرت محمد خاتم الانبیا ء و المرسلین( ص ): « اگر نبود پرحرفی ها و حرف های اضافی شما و اگر نبود تمریج در دل شما ( كه دلتان حالت چمن را دارد و هر حیوانی در آن می چرد )، می توانستید آنچه را كه من می بینم ببینید و صداهایی را كه من می شنوم بشنوید. » https://t.me/Analhaghhoo
هو به ثبوت پیوسته که پیش از وفات سید کاینات به سه روز جبرئیل نازل گشته گفت: ای محمد! پروردگار ترا سلام می‌رساند و از تو چیزی می‌پرسد که او اعلم است به آن چیز، می‌پرسد که خود را بر چه سان می‌یابی؟ سیدالمرسلین فرمود که خویشتن را محزون و اندوهناک و متألم می‌یابم. روز دویم و سیّم نیز جبرئیل آمده سؤال و جواب به دستور روز اول به وقوع انجامید. اما در روز سیّم عزرائیل با فرشته‌ای دیگر موسوم به اسماعیل که حاکم هفتادهزار فرشته بود بر در حجرۀ همایون حاضر گشت و جبرئیل بعد از پرسش معروض داشت که اینک ملک‌الموت بر در ایستاده رخصت درآمدن می‌طلبد و پیش از این نسبت به هیچ متنفسی این امر از وی صادر نگشته و بعد از این نیز صدور نخواهد یافت. حضرت فرمود که ای امین خدا! او را دستوری ده تا درآید، و عزرائیل پس از حصول اجازت درآمده زبان به سلام بگشاد و گفت: ای محمد! من بنابر فرمـان حـق - عزوعلا - مطیع امر و نهی توام، اگر رخصت فرمائی روح مطهر ترا قبض کنم و الا مراجعت نمایم. رسول - صلّی‌الله علیه و آله - به جانب جبرئیل نگریسته روح‌الامین گفت: ای احمد! حضرت پروردگار مشتاق دیدار تو است. لاجرم سید عالم، ملک‌الموت را اشارت کرد تا به کاری که متعلق به اوست مشغول شود، و چون عزرائیل آغاز قبض روح مطهر آن سرور کرد سکرات موت بر آن حضرت چنان غالب گشت که رنگ رخسار همایونش گاهی سرخ و گاهی زرد می شد و عرق بر روی فرخنده‌اش نشسته ساعتی به دست راست و لحظه‌ای به دست چپ می‌گشت. عایشه روایت کند که حضرت رسول - صلّی‌الله علیه و آله و سلم - در وقت نزع در سقف خانه نظر انداخته و دست خود را برداشته می‌گفت: مع الرفيق الاعلی که ناگاه دست مبارکش مایل به زمین شده روح پرفتوح سید اواخر و اوایل به جوار مغفرت پروردگار منتقل گشت. خلاصة‌الاخبار فی بیان احوال‌الاخیار خواندمیر (غیاث‌الدّین بن همام‌الدّین حسینی شیرازی هروی) تصحیح میرهاشم محدث @yarekhaksar
هو و اندر حکایات یافتم که اعرابیی از بادیه درآمد و او [امام حسن] بر در سرای خود نشسته بود اندر کوفه. اعرابی وی را دشنام داد و مادر و پدرش را. وی برخاست و گفت: «یا اعرابی، اگر گرسنه‌ای تا نانت آرند و یا تشنه‌ای تا آبت آرند، یا تو را چه رسیده است؟» و وی می‌گفت: «تو چنین، و مادر و پدرت چنین و چنین.» حسن -رضی الله عنه- فرمود غلام را تا یک بدره دینار بیرون آورد و بدو داد و گفت: «یا اعرابی، معذور دار که اندر خانهٔ ما بیش از این نمانده است و الا از تو دریغ نداریمی.» چون اعرابی این سخن بشنید، گفت: «اشهدُ اَنّک ابنُ رسولِ الله، صلّی اللّه علیه و سلّم. می گواهی دهم که تو پسر پیغمبری و من این‌جا به تجربت حلم تو آمدم.» و این صفت محققان مشایخ باشد رضوان الله علیهم که مدح و ذمّ خلایق به نزدیک ایشان یکسان شده باشد و به جفا گفتن متغیر نشوند و الله اعلم. کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری @yarekhaksar