♦️نکاتی مهم و کلیدی درباره #عرفان؛ فلسفه و #تصوف
🔶 بزرگان حكمت و عرفان، در آثار خود، دو تعبير در مورد صوفيه دارند؛ يكي محققين صوفيه و ديگري جَهَله صوفيه و به تعبیر امروزی: صوفی و صوفی نما، عارف و عارف نما
مراد از محققين صوفيه، همان عرفاي بزرگ اسلامي مانند محيي الدين ابن عربي، صدرالدین قونوي، سيد حيدر آملي، ابن ترکه، کاشانی و.... است كه با التزام به شرع و همراه با کسب علم، راه تزكيه نفس را پیموده و به كشف و شهود حقايق رسیده اند.
اما جهله و نادانان صوفيه آن دسته از صوفياني اند كه علم كافي ندارند و مطالب بلند و بالا را بد و نادرست می فهمند و مطالب سخیف و غیر قابل دفاع از آنها صادر می شود و بدعت هايي در دين پديد آورده و راه خود را از راه ائمه معصومین جدا مي دانند، يا وسيله را با هدف توجيه كرده و خود را به شريعت و ظواهر آن پايبند نمي دانند و آشكارا يا پنهاني مرتكب معاصي مي شوند يا برخي از آنها با فريب و حقه، مردم را به معنويت فرا مي خوانند و پشت اين دعوت، مقاصد اقتصادي، اجتماعي، سياسي، سوء استفاده هاي جنسي و غیره را دنبال می کنند.
اين افراد در هر مكان و زماني محكومند و قبل از فقها خود عرفا و صوفيۀ اصیل در كتابهاي خود اين اشخاص را به شدت مورد مواخذه قرار داده اند.
🔶 کسانی که عرفان و تصوف را به صورت مطلق از هم جدا می کنند، و می گویند: عرفان، امری مثبت و مقبول، و تصوف و صوفیه، امری منفی و مردود است و در نتیجه تصوف را در صوفیۀ انحرافی و مبتذل منحصر می کنند، مخاطبان خود را به اشتباه بزرگی می اندازند.
مخاطبان با رجوع به کتب معتبر عرفان، تعابیر صوفیه، تصوف، صوفی و.... را بارها خواهند دید که اهل فن آن ها را دربارۀ خود و دیگر بزرگان عرفان به کار برده اند.
صحیح نیست به خاطر عقاید و رفتارهای فرقه های منحرفی که نام خود را صوفی یا درویش گذاشته اند، مطلق تصوف را ناپسند بدانیم و کتب علمی و مهم آنان را تحت الشعاع قرار داده یا مذمت کنیم.
به هر حال، جهله صوفیه با رفتارها و گفتارهای خود، مشکل بزرگی برای تصوف اصیل و حقیقی ایجاد کرده و موجب سوء تفاهمهای زیادی شده اند، چنانکه جهله و عوام شیعه، مشکلاتی را برای جهان تشیع به بار آورده اند و منشا اشکالات و شبهات مخالفان شدهاند و همچنین جهله مسلمانان، مشکلاتی را برای جهان اسلام به بار آورده و منشا اشکالات و شبهاتی برای غیر مسلمانان شده اند.
🔶 نمی شود از تشابه لفظ تصوّف و صوفيّه و بد نامی صوفیه و دراویش، سوء استفاده کرده و بخواهيم به كلّى راه شهود، وجدان، عرفان و لقآء الله را ببنديم، و نمی شود با چند روایت که در کتابهای دست چندم علیه صوفیه و تصوف نقل شده و از نظر سند ضعیف و بلکه مجعولند و دلالت آنها نیز به صورت کامل بررسی نشده اند، مطلق راه و روش تهذیب باطن و سیر و سلوک و عرفان عملی و تصوف اصیل را محکوم کرد.
بنابراین قطع نظر از سند این روایات ، مراد روایاتی که در آن ها صوفی و تصوف محکوم شده است، آن دسته از صوفیانی هستند که بدعت هایی در دین پدید می آورند و راه خود را از راه ائمه جدا می دانند و وسیله را با هدف توجیه کرده، خود را پایبند به شریعت و ظواهر آن نمی دانند و آشکارا یا پنهانی مرتکب معاصی می شوند؛ پر واضح است که چنین افرادی در هر مکان و زمانی محکوم اند.
این نوع از روایات، مثل روایاتی است که فقها، علما، اهل کلام و... را مورد مذمت شدید قرار می دهند که البته مرادِ همۀ این ها، علما و فقهایی است که به دنیا گرایش پیدا کرده و عالم بی عمل اند.
عرفان علامه #طباطبایی؛ آیة الله حسن #رمضانی.
🔸کانال فلسفه و عرفان 👇
@AGLOESHG
انسان اگر بهحال خود رها شود سرکش میشود. یعنی از بندگی بیرون رفته و ادعای خدایی میکند؛ "ان الانسان لیطغی ان راه استغنی" (علق، آیه ۶).
ازاینرو بلاها، دردها و سختیهای زندگی دنیا، رحمت رحیمیه خداست تا آدمی را از طغیان دور نگاه دارد. برای همین زندگی پیامبران (ع) و اولیای الهی پر از سختی و بلا بوده است.
معمولا آنها که در رفاه غرق میشوند خوی فرعونیشان بیدار میشود و آتش نفسشان شعلهور میگردد. اما آنانكه به بلاها دچار میشوند دل شکستهای دارند و گاه و بیگاه خدا را میخوانند.
امام حسین (ع) در شب عاشورا به یاران باوفایش فرمود: خداوند منازل شریف را با تحمل مکروه به بندگانش میبخشد.
#استاد_محمود_امامی
#بلا
#بندگی
#تحمل_مکروه
@sooyesama
سید علی آقای قاضی (ره):
هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین و عجل فرجهم
یا مهدی
کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)
باب ریا👇(خدا رحم کنه)😔😔😔
بسيار اتفاق افتد كه شخص ريا كار خودش هم ملتفت نيست كه ريا در اعمال او رخنه كرده و اعمالش ريايى و ناچيز است، زيرا كه مكايد شيطان و نفس به قدرى دقيق و باريك است و صراط انسانيت به طورى نازك و تاريك است كه تا انسان موشكافى كامل نكند نمىفهمد چه كاره است. خودش گمان مىكند كارهايش براى خداست، ولى براى شيطان است. انسان چون مفطور به حب نفس است، لهذا پرده خودخواهى معايب او را بر خود او مىپوشاند.
مثلا تحصيل علم ديانت، كه از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهى مبتلا مىشود در اين عبادت بزرگ به ريا، در صورتى كه خودش هم ملتفت نيست، به واسطه همان حجاب غليظ حب نفس.
انسان ميل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمى را حل كند به طورى كه كسى ديگر حل نكرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بيان كند و جلب نظر اهل مجلس را بنمايد بيشتر مبتهج است، و هر كس با او طرف شود ميل دارد بر او غلبه كند و او را در بين جمعيت خجل و سرافكنده كند، و حرف خود را، حق يا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غلبه يك نحو تدلل و فضل فروشى در خود ادراك مىكند، اگر يكى از رؤسا هم تصديق آن كند نور على نور مىشود. بيچاره غافل از آنكه اينجا در نظر علما و فضلا موقعيت پيدا كرده، ولى از نظر خداى آنها و مالك الملوك همه عالم افتاد، و اين عمل را به امر حق تعالى وارد سجّين كردند. در ضمن، اين عمل ريايى مخلوط به چندين معصيت ديگر هم بود، مثل رسوا كردن و خوار نمودنمؤمن، اذيت كردن برادر ايمانى، گاهى جسارت كردن و هتك كردن از مؤمن، كه هر يك از آنها از موبقات و براى جهنمى كردن انسان خود مستقلاند.
https://eitaa.com/joinchat/4214358052C79ae28ff6b
✳️عهد با خدا
🔸🔹شیخناالاستاذالطهراني(حفظهاللهتعالی و أدام الله بقائه) :
مرحوم آقای حاج سيد مرتضى مقدسی(قدس سره) ميفرمودند: وقتی خدمت مرحوم آقای حاج سيد محمد حسين(قدس سره) رسيدم به خدا عرض كردم منكه نميدانم ايشان به فنا رسيده يا نه، ولی خدايا طرف حساب من تویی هرچه كه برای من صلاح است از زبان ايشان جاری كن...
درصورت طلب حقيقی سالک باطنا نسبت به وصول توحيد حضرت حق(تبارک و تعالی) شخص مناسبی را كه ظهور همان طلب باطنی وی است، در خارج برای او مسخر ميكند... إن علينا للهدى...
والحمدلله🌸🌺
🆔https://t.me/tohfehmortazaviyh110
💢 این حرف نزد آدمهای بسیط، صورت خوبی دارد
شهید علامه #مطهری:
به مردی از اهل علم گفته بودند که به فلسفه اشتغال داشته باش، گفته بود به جای این کار حدیث مطالعه میکنم. این جمله در نزد بسطاء [افراد ساده]صورت خوبی دارد ولی مثل این است که به یک نفر بگویند بیا این کلید را بگیر، بگوید به جای این کار در را باز میکنم و به در فشار میآورم.
به کسانی میگوییم از کتب اخلاقی و تربیتی جدید مطالعه کنید میگویند به جای این کار حدیث مطالعه میکنیم.
اینها نمیدانند که علم کلید وحی است. تا از راه علم به رموز فلسفی و روانشناسی و اجتماعی پی نبریم لطافت قرآن و حدیث را نمیتوانیم بفهمیم.
علم از یک نظر به منزله عینک است برای مطالعه؛ نباید در جواب کسی که میگوید چشمت ضعیف است بگوییم من عوض [استفاده از عینک] مطالعه میکنم.
در حکمت ۳۳۸ نهج البلاغه است که «العلم علمان: مطبوع و مسموع، و لاینفع المسموع اذا لمیکن المطبوع». کسانی که میگویند ما با حدیث از علم مستغنی هستیم مثل این است که میگویند ما با مسموع از مطبوع مستغنی هستیم.
✨
تمام غصه ها به وجود نقص ها بر می گردد.
نقص در غیر حق تعالی وجود دارد.
پس داشتن هرچه غیر از او غصه ها را تمام نمی کند.
@eshghnirooyebidariii
✨
هر رنجی، حاصل درک امری است ناملایم با چیزی درون ما۔
اگر درونی ما تهی از هر چیز بود نه ناملایمی معنا داشت نه رنجی۔
@eshghnirooyebidariii
✨
سلوک، گذر از خود است
و بهترین جا برای آن وقتی است که در یک جمعی زندگی کنیم.
در جمع است که تقابل خود و دیگری ظهور پیدا کرده و موجب طرفداری از خود می شود.
در جمع است که می توان با جانبداری نکردن از خود، آرام آرام از آن عبور کرد.
@eshghnirooyebidariii
🔹 او -صلّی الله علیه و سلّم- سیّد و سرور عالم - بدون استثناء- و نخستین ظاهر و هویدای در وجود می باشد، پس وجودش از آن نور الهی، و از «هباء» و از حقیقت کلّی می باشد. عین (شریفش) در «هباء» پدید آمد و عین عالم، از تجلّی او، و نزدیکترین فرد به او (یعنی) علی بن ابی طالب رضی الله عنه، و اسرار انبیاء (پدید آمد).
(شیخ محیی الدین ابن عربی)
📚 #فتوحات_مکیه
باب 6: معرفتِ آغاز خلقت روحانی
🔸هباء: حقیقتی است که (خداوند) به منزلۀ طرح و نقشه (قرار داده) است تا در آن، آنچه از شکلها و صور که خواسته شده باشد، گشوده و نقش گردد.
@IbnAarabi
بنازم مُلک درویشی که آنجا
بُود قارون گدای خوشه چینی
مگو این کافر است و آن مسلمان
که در وحدت نباشد کفر و دینی
عجب نَبوَد اگر با دشمن و دوست
نباشد عاشقان را مهر و کینی
#وحدت_کرمانشاهی
@shryyt
به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بُگْشاید
که خدمتش چو نسیمِ سحر توانی کرد
گدایی درِ میخانه طُرفه اِکسیریست
گر این عمل بِکُنی خاک زر توانی کرد
به عزمِ مرحلهٔ عشق پیش نِه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرایِ طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کویِ طریقت گذر توانی کرد
جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبارِ رَه بِنِشان تا نظر توانی کرد
بیا که چارهٔ ذوقِ حضور و نظم امور
به فیض بخشی اهلِ نظر توانی کرد
ولی تو تا لبِ معشوق و جامِ مِی خواهی
طمع مدار که کارِ دگر توانی کرد
دلا ز نورِ هدایت گر آگهی یابی
چو شمع، خنده زنان تَرکِ سر توانی کرد
گر این نصیحتِ شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراهِ حقیقت گذر توانی کرد
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم
زاد راه حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم
اشک آلوده ما گر چه روان است ولی
به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم
نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم
عشوهای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم
تا بود نسخه عطری دل سودازده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
در ابتدا از ذکر گفتن چاره نبود ، باید که متوجه قلب صنوبری گردی که آن مضغه همچو حجره ای است مر قلب حقیقی را. و اسم مبارک الله را بر آن قلب بگذرانی ، و در این وقت به قصد هیچ عضوی را حرکت ندهی ، و به کلیّت متوجه قلب نشینی ، و در متخیله صورت قلب را جا ندهی ، و به آن ملتفت نباشی ، چه مقصود توجه به قلب است ، نه تصویر صورت آن. و معنی لفظ مبارک الله را بی چونی و بی چگونگی ملاحظه نمایی ، و هیچ صفت را با آن منضم نسازی ، و به حاضر و ناظر نیز ملحوظ نکنی ، تا از ذروه حضرت ذات تعالی و تقدس ، به حضیض صفات فرود نیایی ، و از آن جا به شهود وحدت در کثرت نیفتی ، و از گرفتاری بی چون به شهود چون آرام نگیری ، چه هر چه در مرآت چون ظاهر شود ، بی چون نبود ، و هر چه در کثرت نمودار گردد ، واحد حقیقی نباشد. بی چون را ورای دایره چون باید جست. بسیط حقیقی را بیرون محاوطه کثرت باید طلبید.
مکتوبات ربانی ، دفتر اول ، مکتوب ۱۹۰
@hou786
ای درویش! هر که باین دریای نور ( وحدت) رسیده باشد، و درین دریای نور غرق شده باشد، آن را علامات بسیار باشد. با خلق عالم بیکبار بصلح باشد و بنظر شفقت و مرحمت در همه نگاه کند و مدد و معاونت از هیچ کس دریغ ندارد و هیچ کس را بگمراهی و بی راهی نسبت نکند، و همه را در راه خدای داند و همه را روی در خدای بیند. و شک نیست که این چنین است، عزیزی حکایت می کند که چندین سال خلق را بخدای دعوت کردم. هیچ کس سخن من قبول نکرد، نومید شدم، و ترک کردم، و روی بخدا آوردم. چون بحضرت خدای رسیدم جمله خلایق رادر آن حضرت حاضر دیدم، جمله در قرب بودند، با خدای می گفتند و از خدای می شنودند.
انسان کامل
شیخ عزیزالدین نسفی
دستور العملی کامل برای سالکان وادی عشق
باسمه تعالی و له الحمد
گرچه برا واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کرم کن که نه چندین هنر است
حیوانی که ننوشد می رو انسان نشود
گوهر پاک بیابد که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود
دردمندی که کند درد نهان پیش طبیب
درد او بی سببی قابل درمان نشود
هر که در پیش بتان از سر و جان می لرزد
بی تکلف تن او لایق قربان نشود
ان شاء الله تعالی تمام مواظبت بر ادای واجبات و ترک محرمات به کمال دقت و تامل، وصیت اول: صبح، مشارطه کند و بر خود سفارشهای لازم را بکند. دوم: در تمام روز مراقبت کامل از اعضا و جوارح نماید. سوم: به هنگام خواب محاسبه کرده و به حساب خود برسد.
چهارم: اگر مخالفتی مشاهده کرد خود را تنبیه کرده و تدارک غفلت روز را بکند و هر کار خلافی که نموده، با ضدش خود را مجازات کند، به همان تفصیلی که در کتابهای اخلاق گفته شده است.
و تمام مواظبت ان شاء الله تعالی در هر شبانه روزی ساعتی را با خدای تعالی جل جلاله خلوت نموده و مناجات و تضرع کند و صورت به خاک بمالد و خضوع و خشوع نماید، و سزاوار است این خلوت در هر شب میان مغرب و عشا و یا پس از خواندن نماز عشا باشد، پس سجده معهود را به جا آوَرَد [ظاهرا مقصود سجده طولانی است با ذکر یونسیه:
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ، لااقل 400 بار] و پس از سجده هر مقدار که توفیق یارش بود، با کمال حضورقلب و اقبال به خدا با همه وجودش و اعراض از همه آنچه که غیر از خدا است - آن چنان که گویی موجودی به جز او جل جلاله نیست - مشغول به ذکر گردد.
و چون از ذکر مانده و خسته شود، سر به گریبان تفکر فرو برده ، فکر کند که من کی ام؟ و کجایم؟ و از کجا آمده ام و به کجا می روم؟ و چنان در خود فرو رود که خود را یافت نماید که گویا در عالم وجود کسی نیست و از حضور باری جل جلاله مسالت نماید که خداوند ا! خودم را به خودم بشناسان ، که فضاحت و شناعتی فوق آن نیست که شخص، خود را نشناخته باشد و آن شاء اله تعالی مواظب به تهجد و برخاستن سحر و اشتغال به نافله لیل با کمال حضور و اقبال و اشتغال به تعقیب و قرائت قرآن تا طلوع آفتاب و آن شاء الله هفتاد یا صد مرتبه استغفار را صباحا و مساء (هر صبح و شام)
ترک ننماید و صد مرتبه تهلیل (لا اله الا الله کذلک) و اذکار معهوده سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله لااقل ده مرتبه در صبح و شام و کذلک «لا اله الا الله وحده لا شریک له الی آخر» [لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت. بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر] و رب اعوذ بک الخ [رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب آن یحضرون] و «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له الی آخر» [اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له الها واحدا احدا صمدا لم یتخذ صاحبه و لا ولدا] و استغفارات منقوله از سیدبن طاووس رضوان الله علیه (اللهم انت ربی لا شریک لک، اصبحنا و اصبح الملک الله) و صلوات کبیره صل علی المصطفی محمد و المرتضی علی الخ و ان شاءالله تعالی در هر شب جمعه صد مرتبه سوره قدر را مواظبت نموده و اهم از همه امور مزبور، اینکه در تمام اوقات لیلا و نهارا، نوما و یقظه (خواب و بیداری) در همه احوال و در جمیع حرکات و سکنات حضرت حق جل و علا را حاضر و ناظر دانسته، به قسمی (گونه ای) که اگر ممکن شود آنی و طرفة العینی (یک چشم بر هم زدن) از حضور آن حضرت جل سلطانه غافل نشود و این روسیاه را هم در جمیع احوال فرامش نفرماید واین مضمون را مسالت نماید:
ما را ز جام باده گلگلون خراب کن زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
و ان شاء الله تمام مواظبت در دوام طهارت - مهما امکن - و نوم بر طهارت (:: تا می تواند همیشه با وضو باشد و با وضو به بستر خواب رود) و تسبیح حضرت زهرا (س) را وقت نوم و بعد از هر نماز واجب و قرائت آیه الکرسی را و مواظبت بر سجده شکر را بعد از بیداری و خواندن آیات معهوده «اِنّ فیِ خلقِ السَموات و الارضَ الی آخر بعد از بیدار شدن برای نافله لیل با کمال توجه به معنی و تفکر در آن و نظر در آسمان و کواکب و آفاق را و دعای صحیفه را بعد از هر نماز شب ترک ننماید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سالها عشاق، خاکم را زیارتگه کنند
چونکه من روزی طواف کوی جانان کردهام
@sooyesama
🌺 حبّ خمول (و گمنامی) از صفات اهل توحید است.
عالم ربّانی آیة الله شیخ محمد شجاعی زنجانی از افاضل شاگردان علامه طباطبائی. شادی روحش صلوات
@bazmeghodsian
آیت الله محمد شجاعی (ره):
خیلیها هستند عبادتها میکنند، امّا اذیّت میکنند، نمازمیخوانند و واجبات را انجام میدهند امّا تحقیر میکنند، ، مؤمن هستند و نماز میخوانند ولی مؤمنی را سبّ میکنند یا لعن میکنند یا طعنه می زنند
تعجّب نکنید اینها به سراغ اصلاح خودشان نرفتند
اینها تهدیدکننده انسان است
خوب گوشتان را باز کنید متوجّه باشید اگر که خواستید سالک باشید اینها در کمین شما است، هر چه که میگوییم در کمین ما وشماست، اینها را باید مجاهدت کرد، باید کنار گذاشت، به آسانی هم نمیشود
من که تصمیم میگیرم بعد از این دیگر کسی را تحقیر نکنم، توهین نکنم، اذیّت نکنم، سبّ نکنم، لعن نکنم، طعنه نزنم، با تصمیم تنها تمام نمیشود، در وجودتان هوی است، در وجودمان هوی است و این جلوهها دارد، قدم به قدم انسان باید مراقب باشد، مراقب درون و قلب خود باشد که چه انگیزهها در قلب وارد میشود، انسان را وادار به چه جزئیاتی میکند، چه حرفها میزند، چه برخوردها میکند، اینها متصّل مراقبه میخواهد، باید با مجاهدت خود را از اینها پاک کرد، باید به نقطههای مقابل این اوصاف متصّل بود
t.me/ayatollahshojaee1389
تکالیف سالک الی الله از دیدگاه فیض کاشانی
حقیقت عرفان تربیت نفس است و عارف کسی است که نفسش را تربیت کرده باشد؛ با تربیت نفس آدمی صاحب بصیرت قلبی می شود. اما صرف اشتغال به مباحث مغلق و پیچیده و در پی آن گرفتار عجب و خودبرتربینی و فضل فروشی شدن و فضل خود را به رخ دیگران کشیدن و دیگران را بی سواد و محجوب و مهجور خواندن و خود را رسیده به قله معرفت دیدن ربطی به عرفان و اخلاق و معنویت ندارد، بلکه کاملا در نقطه مقابل آن است.
ملامحسن فيض کاشانی در «رسالۀ زاد السالک»، عمده وظايف و تکاليفي را که سالک الي الله بايد بدان پايبند باشد برميشمرد. به بيان وي، محصَّل آنچه را که «از روايات معتبره به طريق اهلبيت استفاده ميشود، از اموري که سالک را لابد است از آن، و اخلال به آن بههيچوجه جايز نيست بعد از تحصيل عقايد حقه، 25 چيز است». ما در اينجا فهرست اين تکاليف را با حذف توضيحات فيض نقل ميکنيم:
اول: محافظت بر صلوات خمس [نمازهاي واجب پنجگانه]، اعني گزاردن آن در اول وقت به جماعت و سنن و آداب؛
دوم: محافظت بر نماز جمعه و عيدين و آيات با اجتماع شرايط؛
سيوم: محافظت بر نماز معهودۀ رواتب يوميه [نمازهاي نافله]؛
چهارم: محافظت بر صوم ماه رمضان و تکميل آن؛ چنانکه زبان را از لغو و غيبت و... و ساير اعضا را از ظلم و خيانت... ضبط کردن؛
پنجم: محافظت بر صوم سنت که سه روز معهود است از هر ماهي؛
ششم: محافظت بر زکات؛
هفتم: محافظت بر انفاق حق معلوم از مال؛
هشتم: محافظت بر حجة الاسلام [حج تمتع]؛
نهم: زيارت قبور مقدسۀ پيغمبر و ائمه، خصوصاً امام حسين؛
دهم: محافظت بر حقوق اخوان و قضاي حوايج ايشان؛
يازدهم: تدارک نمودن هرچه از مذکورات فوت شده باشد؛
داوزدهم، اخلاق مذمومه... از خود سلب کردن... و اخلاق پسنديده... برخود بستن؛
سيزدهم: ترک منهيات جملةً؛
چهاردهم: ترک شبهات؛
پانزدهم: در مالايعني خوض نکردن [دوري از سخنان و کارهاي بيهوده]؛
شانزدهم: کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن؛
هفدهم: هر روز قدري از قرآن تلاوت کردن؛
هيجدهم: قدري از اذکار و دعوات ورد خود ساختن در اوقات معينه؛
نوزدهم: صحبت عالم و سؤال از او و استفاده از علوم دينيه؛
بيستم: با مردمان به حسن خلق و مباسطت مباشرت کردن؛
بيست و يکم: صدق در اقوال و افعال؛
بيست و دوم: توکل بر حقتعالي کردن در همۀ امور؛
بيست و سوم: بر جفاي اهل و متعلقان صبر کردن... و بدخويي نکردن؛
بيست و چهارم: امر به معروف و نهي از منکر به قدر وسع و طاقت کردن؛
بيست و پنجم: اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتي از شبانه روز وردي قرار دادن.
ملامحسن فيض کاشانی، «رسالۀ زاد السالک»، در: محمد فنايی اشکوری، عرفان اسلامی در متون عالمان شيعی، ص۱۵۹ـ۱۷۲و ص۲۸۲ـ۲۹۵.
http://eitaa.com/dreshkevari
🔹آقای انصاری همدانی اهتمامشان در کارهای خیر بود. بارها می گفتند: بهترین اعمال برای رسیدن به قرب خداوند، خدمت به خلق است، آن هم خلقی که مورد توجه خدا هستند، آن افراد برجسته ای که مورد قبول او هستند. اگر هم آنها نبودند، دیگران نهال هایی هستند که خداوند با دست خود کاشته است.
(عارف واصل حاج اسماعیل دولابی اعلی الله مقامه)
@bazmeghodsian
▫️شأنی والا و سینهای سالم داشت و هرگز کینهٔ احدی را به دل نمیگرفت.
نمیدانست مردم در چه حالاند و به خیالش هم نمیرسید که در وجود کسی هست که خدا را نافرمانی کند.
📚صوفیان اندلس (ترجمهٔ بخشی از رسالهٔ روحالقدس ابن عربی)، ذکر شیخ ابوعلی الشکّاز
@IbnAarabi
هدایت شده از استاد طاهریان
به مناسبت اولین سالگرد عارف کامل سالک توحیدی حضرت علامه حسن حسن زاده قدس الله نفسه
ایرا به شکوه آمده از نام بلندت
چون کوه دماوند شده خلعت بندت
تو جان جهانی و جهانی به تو بنداست
رفت ازسرما سایه مقدار بلندت
مرده است دلم روح مسیحای تویی تو
احیا بنما جان،توبه یک حبه قندت
درعلم و عمل مثل تو این چرخ نیاورد
انگار نگارا که بلندست کمندت
دردایره علم و طریقت تو فریدی
برق از همه عالم بربودست سمندت
آن آتش گرمای کلامت چو نسیمی
دل را ببرد عالم لاهوت چو پندت
غیر از رخ دلدار نگفتی وندیدی
صدغنچه گل بازشودازگل خندت
پنج و دو سه چون بهم آیند ببینی
این حسن کمال است گرفتست به بندت
بگذار که بی پرده بگویم که بدانی
سیراب شده بحر دلم ازلب قندت
العبد شیخ ابراهیم طاهریان