بسم الله الرحمن الرحیم
💠 #حدیث_روز 💠
🏴 اشکی که به بهشت ختم میشود
🔻امام حسين عليهالسلام:
مَنْ دَمَعَتْ عَيْناهُ فينا دَمْعَةً بِقَطْرَةٍ اَعْطاهُ اللّه ُ تَعالى الْجَـنَّةَ
◼️ كسى كه چشمانش قطرهاى اشك براى ما بريزد، خــداوند بهشت را بـه او عطا خواهـد كـرد.
📚 ينابيع المودة، ص ۲۲۸
•┈┈••✾••┈┈•
40.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت...
شب سوم اما اینبار قصهاش فرق میکند؛ کبوترِ خیالم اما پر میکشد؛ وسیع و طولانی؛ به غزه میرسد...🥀
#کل_یوم_عاشورا
#کل_ارض_کربلا
🇵🇸 @Roshangari_ir
🅾️ Roshangari.ir/i.php
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دختربچه ای که با حرف زدن کودکانه اش حسینیه معلی رو بهم ریخت؛ جیگر همه رو سوزوند
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام، روزتون بخیر و سلامتی و عافیت.
تا نفهمد هیچکس ناچار بازی می کنم
بین سرها بین این نیزار بازی می کنم. یا رقیه روز سوم.
تلاوتی زیبا و دلنشین با صدای استاد عبدالباسط محمدعبدالصمد از سوره مبارکه انبیاء.
سلامتی و تعجیل در فرج صلوات.
اللَّهُمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شادی روح شهدا، شهدای خدمت و شهید رئیسی مظلوم، صلوات.
اللَّهُمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سرود آه غزه ...
🎥اجرای پرجمعیتترین سرود با موضوع #غزه توسط دختران لاهیجانی برنامه حسینیه معلی، در شب سوم #محرم
♨️ @Maddahionlin 👈
@nasimrahmatomid
🌹صلی الله علیک یا سیدتنا یا رقیة بنت الحسین یا ریحانة الحسین
«يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرْجوه؟ يا أبَتاهُ، مَنْ لِلْيتيمة حَتّي تَكْبُر»
«پدر جان، كي تو را با خونت خضاب كرد! اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد! اي پدر، كي مرا در كودكي يتيم كرد! پدر جان، بعد از تو به كه اميد وار باشيم؟ پدرجان، اين دختر يتيم را كي نگهداري و بزرگ كند!»
📚 نفس المهموم ص۴۵۶
❇️ در كتاب «عوالم العلوم» و بعضي كتب ديگر روايت شده است كه در ميان اسيران دختر كوچكي از امام حسين عليه السلام باقي مانده بود، و اسم او بنا بر قولي رقيّه، و از عمر شريفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسيار دوست مي داشت، و آن دخترك بعد از شهادت پدر شب و روز گريه مي كرد، كه از گريه ي او دل اهل بيت مجروح مي شد و دائماً از اهل بيت سؤال مي كرد كه پدر من كجا رفت؟ و چرا از من دوري نمود؟..
مرحوم واعظ قزوینی در کتاب شریف ریاض القدس مینویسد:
❇️ در يكي از شب ها در آن منزل خرابه، شور ديدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشك مي ريخت، سر روي خاك نهاد آن قدر گريه كرد كه زمين از اشك چشمش گل شد. در اين اثنا به خواب رفت.خواب پدر ديد، از خواب بيدار شد، فَبَك وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّةَ عَيناهُ، واحُسَيناهُ، چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان پريشان شدند...
❇️ هر چه خواستند او را آرام كنند ممكن نشد. امام زين العابدين عليه السلام پيش آمد و خواهر را در بر گرفت و به سينه چسبانيد و تسلّي مي داد. آن مظلومه آرام نمي گرفت و نوحه مي كرد، آن قدر روي دامن حضرت گريه كرد
«حَتّي غُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها»
«تا آن كه غش كرد و نفس او قطع شد».
❇️ امام به گريه درآمد. اهل بيت به شيون آمدند
«فَضجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قامَ الصِّياحُ».
❇️ آن ويرانه از ناله اسيران يك پارچه گريه شد.
❇️ دختر بيهوش افتاده بود و مخدّرات در خروش بر سر مي زدند و به سينه مي كوبيدند. خاك بر سر مي كردند گريبان مي دريدند، كه صداي ايشان در قصر به گوش يزيد رسيد. يزيد غلامي فرستاد كه خبري بياورد.
غلام آمد و واقعه را براي يزيد نقل كرد. آن ملعون گفت: سر پدرش را براي او ببريد تا آرام گيرد.
آن سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالي كه پرده بر روي آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند.
❇️ آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد،
«فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم»
«خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود مي زد تا اينكه دهانش پر از خون شد».....
شعري كه بر كاشي حرم مطهر حضرت حك شده است :
آنكو در اين مزار شريـف آرميـده اسـت
ام البكّا رقيه محـنت كشيــده اســت
اين قبر كوچك است از آن طفل خـردسال
كز دهر سالخورده بسى رنـج ديـده است
اينجا زتاب غم دل زينب شـده اسـت آب
بس ناله يـتـيـم بـرادر شنيـده اسـت
اينجـا ز پا فـتاده و او را ربـوده خـواب
طفلى كه روى خــار مـغيلان دويده است
يا رب به جـز رقيــه كدامـين يتيـم را
سر تسكين بديـدن سـر از تـن بريده است
نازم به آنكه هستى خـود داد و از خـداى
روز ازل مـتاع شفـاعت خـريده اسـت
تنهــا زمين نگشتـه عـزا خانـه حـسين
پشت فـلك هـم از غم آن شه خميده است
▪️اشکی بریزیم بر مصیبت حضرت رقیه سلام الله علیها ▪️
🔘دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟
#زینب_کبری سلام الله علیها فرمودند: چه میخواهی؟
عرض کرد: این دخترک سه ساله به چه بیماری مبتلا بود که چنین بدنش کبود است؟
حضرت زینب علیهاالسلام پاسخ دادند: ای زن! #رقیه ام بیمار نبود؛ این #کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمن است!
📓 ناسخ التواریخ، ص۶۰
🏴 شهادت حضرت رقیه علیها السلام
📝محدث قمی پس از نقل خبر شهادت حضرت رقیه علیها السلام می نویسد: مضمون این خبر را یكى از اعاظم رضى الله عنه به نظم آورده و من در این مقام به همان اشعار اكتفا مى كنم. قال رَحِمَهُ اللَّه:
یكى نوغنچه اى از باغ زهرا
بجست از خواب نوشین بلبل آسا
به افغان از مژه خوناب مى ریخت
نه خونابه كه خون ناب مى ریخت
بگفت اى عمّه بابایم كجا رفت؟
بُد این دم در برم دیگر چرا رفت؟
مرا بگرفته بود این دم در آغوش
همى مالید دستم بر سر و گوش
به ناگه گشت غایب از بر من
ببین سوز دل و چشم تر من
حجازى بانوان دل شكسته
به گرداگرد آن كودك نشسته
خرابه جایشان با آن ستمها
بهانه طفلشان سر بار غمها
ز آه و ناله و از بانگ و افغان
یزید از خواب بر پاشد هراسان
بگفتا كاین فغان و ناله از كیست؟
خروش و گریه و فریاد از چیست؟
بگفتش از ندیمان كاى ستمگر
بُود این ناله از آل پیمبر
یكى كودك ز شاه سر بریده
در این ساعت پدر در خواب دیده
كنون خواهد پدر از عمّه خویش
وزاین خواهش جگرها را كند ریش
چون این بشنید آن مَردُود یزدان
بگفتا چاره كار است آسان
سر بابش بَرید این دم به سویش
چه بیند سر بر آید آرزویش
همان طشت و همان سر قوم گمراه
بیاوردند نزد لشكر آه
یكى سرپوش بُد بر روى آن سر
نقاب آسا به روى مهر انور
به پیش روى كودك سر نهادند
زنو بر دل غم دیگر نهادند
به ناموس خدا آن كودك زار
بگفت اى عمّه دل ریش افكار
چه باشد زیر این مندیل مستور
كه جُز بابا ندارم هیچ منظور
بگفتش دختر سلطان والا
كه آن كس را كه خواهى هست این جا
چو این بشنید خود برداشت سرپوش
چُه جان بگرفت آن سر را در آغوش
بگفت اى سرور و سالار اسلام
زقتلت مر مرا روز است چون شام
پدر بعد از تو محنتها كشیدم
بیابانها و صحراها دویدم
همى گفتندمان در كوفه و شام
كه اینان خارجند از دین اسلام
مرا بعد از تو اى شاه یگانه
پرستارى نَبُد جُز تازیانه
زكعب نیزه و از ضرب سیلى
تنم چون آسمان گشته است نیلى
بدان سر جمله آن جور و ستمها
بیابان گردى و درد و اَلَمها
بیان كرد و بگفت اى شاه محشر
تو برگو كى بریدت سر زپیكر
مرا در خُردسالى در بدر كرد
اسیر و دستگیر و بى پدر كرد
همى گفت و سر شاهش در آغوش
به ناگه گشته از گفتار خاموش
پرید از این جهان و در جنان شد
در آغوش بتولش آشیان شد
خدیو بانوان در یافت آن حال
كه پریده است مرغ بى پر و بال
به بالینش نشست آن غم رسیده
به گرد او زنان داغ دیده
فغان برداشتندى از دل تنگ
به آه و ناله گشتندى هم آهنگ
از این غم شد به آل اللَّه اطهار
دوباره كربلا از نو نمودار
📗منتهی الآمال از لهوف منظوم ص ۱۳۴
🏴کرامتی از نازدانه ی اباعبدالله؛ حضرت رقيه علیهما السلام
▪️حکایت سید ابراهیم دمشقی ...
📝مرحوم ملا هاشم خراساني در منتخب التواريخ مي نويسد:
عالم جليل شيخ محمد علي شامي كه از جمله علما و محصلين نجف اشرف است به حقير فرمود:
جد مادري من جناب آقا سيد ابراهيم دمشقي كه نسب گرامي او به سيد مرتضي علم الهدي مي رسد و بيش از نود سال عمر كرده بود، سه دختر داشت و از پسر محروم بود. يك شب دختر بزرگ او جناب رقيه دختر امام حسين عليه السلام را در خواب مي بيند كه مي فرمايد: به پدرت بگو ميان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذيت است، به والي بگو تا بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.
دختر رؤياي خود را براي پدرش نقل كرد اما سيد ابراهيم از ترس اهل سنت و اموي ها به آن اعتنا نكرد. شب دوم دختر دوم همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز هم اهميت نداد. شب سوم دختر سوم همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز هم ترتيب اثر نداد. شب چهارم خود سيد ابراهيم حضرت رقيه را در خواب مي بيند كه با تندي و عتاب مي فرمايد: چرا به والي خبر ندادي؟ سيد از خواب بيدار مي شود و صبح آن روز نزد والي شام مي رود و رؤياي خود را براي والي نقل مي كند.
والي دستور داد علما و صلحاي شام از سني و شيعه بروند و غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، قفل در حرم مقدس به دست هر كس باز شد، همان كس برود و قبر شريف را نبش كند و پيكر مطهر آن حضرت را بيرون آورد تا قبر شريف را بازسازي نمايند. بزرگان و صالحان از شيعه و سني در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست كسي باز نشد مگر به دست مرحوم سيد ابراهيم دمشقي. وارد حرم شدند، كلنگ هيچ كس به زمين اثر نكرد مگر كلنگ سيد ابراهيم. بعد حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه و كفن او ميان لحد صحيح و سلام است، لكن آب زيادي ميان لحد جمع شده است.
سيد بدن شريف او را از ميان لحد بيرون و سه روز آن را روي زانوي خود نگه داشت و اشك ريخت تا آنكه لحد مخدره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه مي شد سيد بدن آن حضرت را روي چيز پاكي مي گذاشت، بعد از نماز دوباره آن را برمي داشت و بر زانو مي نهاد. تا آنكه تعمير قبر و لحد تمام شد، سيد بدن دختر امام حسين عليه السلام را دفن كرد. وی در اين سه روز، از كرامت حضرت رقيه، به آب و غذا و تجديد وضو نياز پيدا نكرد. سيد در هنگام دفن آن حضرت دعا كرد تا خداوند به او پسري مرحمت نمايد، خداوند به بركت دختر كوچك امام حسين عليه السلام دعاي سيد را مستجاب مي نمايد و در سن بيش از نود سالگي به او پسري مرحمت مي فرمايد كه نام او را سيد مصطفي مي گذارد.
والي شام تفصيل اين داستان را به سلطان عبدالحميد نوشت. او هم توليت حرم مطهر حضرت زينب و حضرت رقيه و مرقد شريف ام كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار نمود. اين قضيه در حدود سال هزار و دويست و هشتاد اتفاق افتاده است. پس از درگذشت سيد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيد مصطفي و بعد از ايشان به فرزندش سيد عباس رسيده است.
📗مننابع: منتخب التواريخ ص۳۶۶؛ اجساد جاويدان ص۶۷.
⭕️ دلنوشته سخنگوی دولت بعد از عکس یادگاری با رهبرانقلاب
✍️ من هم مثل شما در زندگی عکس یادگاری زیاد گرفتم، عکسیهایی که در هر کدامشان زندگی کردم. در آن عکسها آدمهایی زندگی میکنند که بخشی از جان ما را با خود به همراه دارند، آدمهایی که یک تکه از جان ما را به همراه خود میکشند و هروقت به این تصاویر نگاه میکنیم انعکاس لبخند یا برق اشکمان را توی شیشه قاب عکس میبینیم.
من اما عکسی که بیشتر از همه دوست داشتم آن عکسی بود که هیچ وقت نگرفتم، عکسی که میخواستم در روزگار پیری به عنوان سند خدمتم به دیوار اتاقم بزنم، عکسی که میخواستم به فرزندانم، به نوههایم نشان بدهم و قصه مردی را تعریف کنم که در این عکس کنار من ایستاده و بگویم که روزی مردی بود که جز اخلاص نبود و افتخار داشتم که در کنار او ایستادم. مردی خستگی ناپذیر که یک عمر حسرتش را خواهیم خورد.
ما دولتِ یتیم هستیم، دولتی که موقع رفتن پدر نداشت و ما همه با هم بغضی را قورت دادیم که ۳۰ اردیبهشت توی گلوهامان گیر کرده بود.
حالا این قاب را با عکسی پر میکنیم که پدر ایتام شهدا در آن ایستاده است. شهید رئیسی عزیز ما را رها نکرد و ما این قاب بینظیر را مدیون او هستیم، قابی که هیچ دولتی ندارد…
پی نوشت:
شهید رئیسی معمولا در حاشیه جلسات دولت چندین کار را هماهنگی یا پیگیری میکردند، برای همین سخت بود راضی شوند برای گرفتن عکس دسته جمعی… یکبار که راضی شدند، دکتر امیرعبداللهیان ماموریت خارج بود، گفتند حق نیست وقتی ایشان برای کار مملکت رفتند ما بدون ایشان عکس بگیریم.
حالا در عکس یادگاری دولت، جای هر دو خالیست…
🏴🏴قـالَ مولانا الشهید الامام الحُسَينُ عليه السلام:
🏴أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى صلي الله عليه و آله وَ أَبى عَلىِ بن أَبى طالِبٍ عليه السلام.
🏴🏴مولانا حضرت امام حسين بن علی عليهماالسلام فرمود:
🏴مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدّم (رسول اللّه) صلي الله عليه و آله و پـدرم على بن ابى طالب عليه السلام عمل كنم.
🏴{اين سخن را اباعبدالله عليه السلام درباره قيام خونين خويش فرمود
🏴و فلسفه نهضت عاشورا را بيان كرد كه هدف از آن امر به معروف و نهى از منكر،
🏴حركت در مسير نورانى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و عمل به شيوه امام على عليه السلام است.
🏴قيام كربلا يك نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود.}
مناقب ابن شهر آشوب ج 4، ص 89
💠#حدیث_گراف
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🌹اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً
▪️براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود
📚احادیث الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۵۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 معرفت خدا از رهگذر اطاعت از امام علیهالسلام!
🔻امام_حسین_علیه_السلام فرمود:
✧ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللهَ جَلَّ ذِكْرُهُ ماخَلَقَ الْعِبادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ
فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ،
فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنُوا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ مَا سِواهُ.
فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمَى فَمَا مَعْرِفَةُ اللهِ؟
قالَ: مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِ زَمَانٍ إِمَامَهُمْ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ؛
🔻ای مردم همانا خدای بزرگ بندگان را نیافریده مگر برای آن که او را بشناسند.
پس وقتی او را شناختند او را پرستش خواهند کرد.
هنگامی که او را پرستش کردند از بندگی غیر او بی نیاز می.شوند.
مردی گفت: ای فرزند رسول خدا پدر و مادرم فدایت باد! شناخت خدا چیست؟
فرمود:
عبارت است از شناخت مردم هر زمان از امامشان ، آن امامی که اطاعت او بر آنها واجب است.
«علل الشرایع»
✔️ دارالقرآن الکریم اصفهان
https://eitaa.com/ZalekAl_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بر اساس داستان واقعی
خرق زیبا🌺🌺🌺
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا همیشه عناوین خوب برای پدر هاست؟ / يه چیزی رو میخوام برای اولین بار میخوام در حسینیه معلی بگم!
🔹چرا وقتی میگن "پیرغلام" پدرها برامون تداعی میشن ... چرا مادرها نباشن؟!
مادرهای ما هم در همین راه پیر شدن...
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
نو غلامانم اگر شمشیر گردانی کنند
راهی کویِ دَرَک یَلهای میدانی کنند
.
یا علی گویان ز رزم خویش طوفانی کنند
قلب لشگر را شکافند و مسلمانی کنند
#طفلان_حضرت_زینب(س)🖤
#شب_چهارم #محرم💔
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
#اوخواهدآمد
🍁دل من مال خودم نیست کفیلی دارد
عشق در مکتب ما شرح طویلی دارد...
🍁کوچ کرده خبری داده که بر می گردد
او که در گوشه این دهکده ایلی دارد...
#سلام_امام_زمانم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
صبحتون امام زمانی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش...
مداح مرحوم استاد منصوری اردبیلی موذن زاده ای دیگر 💞🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
💠 #حدیث_روز 💠
🏴 زیارتی شوقانگیز
🔻امام باقر عليهالسلام:
لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في زِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقا
◼️ اگر مردم میدانستند در زيارت مزار امام حسين (عليهالسلام) چه فضيلتى است، از شوق آن میمُردند.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۲
•┈┈••✾••┈┈
🏳 به سوی ظهور 🏳⛅:
😭 قطره ی اشکی بریزیم بر یتیم امام مجتبی علیه السلام....
#حضرت_عبدالله_ابن_الحسن
#پنجم_محرم
#اشعار_محرم ۵
🥀پنجم محرم؛ جناب عبدالله بن الحسن علیهما السلام....
▪️روضه ی جناب عبدالله بن الحسن علیهما السلام :
🥀در بین روضه خوانان و وعاظ و مدیحه سرایان اهل بیت علیهم از قدیم الایام چنان مشهور است که در شب و روز پنجم ماه محرم الحرام، در مجالس حسینی، برخی از آنها، روضه ی يتيم امام مجتبی، جناب عبدالله علیهما السلام، میخوانند:
بهمین مناسبت، اشعاری در این زمینه به نیت تعجیل در فرج امام زمان ارواحنافداه، تقدیم میشود:
به لبش حرفِ عسل صحبتِ اَحلیٰ دارد
دومین قاسمِ زهراست تماشا دارد
در دلش آرزویِ شیر شُدن می جوشد
در رگ و ریشه ی او خونِ حسن می جوشد
ریشه دارد پسر و دستِ کَرَم می گیرد
دو سه سالِ دگر او نیز عَلَم می گیرد
تا که تکبیر کِشَد غم جگرش می ریزد
و چنان می پَرد عُقاب پَرَش می ریزد
اَشهدُاَنَکِ او جانِ ولی الله است
نوبتی هم که بُوَد نوبتِ عبدالله است
پیش او هم که محال است هماوَرد شوند
چقدر زود در این خانه همه مَرد شوند
عمه اش آیِنه یِ مادر از او ساخته است
و عمو نیز علی اکبر از او ساخته است
آمده آخرِ این راه رگش را بدهد
آمده پیشِ عمو شاه رگش را بدهد
باید او هم بِپَرَد گرچه امانت باشد
نتواند که بماند و غنیمت باشد
چه کُنَد گر نشود مویِ پریشان بِکشَد
دست بسته نتواند که گریبان بِکشَد
عمه چون صخره کنارش به نظر خاموش است
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است
حق بده بعد پسرهاش جوانش او بود
کوه بود عمه ولیکن فَوَرانش او بود
پیش عمه قدمی چند به زحمت برداشت
غیرتِ صورتِ او چند جراحت برداشت
یا که باید بِرَوَد یا بِزَنَد بر سرِ خویش
یا که فریاد کِشَد تا نَفَسِ آخرِ خویش
تازه انگار که از حِسِ یتیمی پُر شد
شده با پا بِدَوَد یا برسد با سرِ خویش
می وزد بادِ جگر سوزی و می سوزد او
مثلِ پروانه رسیده است به خاکسترِ خویش
مثلِ یک چلچله خود را به قفس می کوبَد
آنقدر تا شکند سینه و بال و پَرِ خویش
هیچ کَس نیست...فقط اوست نرفته میدان
شرمگین می شود از دیدنِ دور و بَرِ خویش
عمه اش خیره به گودال زمین می اُفتَد
عمه یک دست نهاده است رویِ معجرِ خویش
فرصتی شُد بِکِشَد بال در آغوشِ پدر
تا ببیند پسرش را به رویِِ پیکرِ خویش
دید اُفتاده به جانش تبرِ گلچین ها
دید در دستِ خزان ساقه یِ نیلوفرِ خویش
آب را ریخت زمین شامی و کوفی خندید
کاش می شُد بِبَرَد آب به چشم ترِ خویش
کاش می شد که سنان نیزه یِ خود را نَزَنَد
شمر بازی نَکُنَد اینهمه با خنجرِ خویش
ضربه یِ محکمِ یک تیغ که پایین آمد
نذرِ لبخند عمو کرد یتیمی پَرِ خویش
آخرین تیرِ خودش را به کمان حرمله بُرد
گردنش شد سپرش باهمه یِ حنجر خویش
ساربان گوشه ای آرام نشسته اِی وای
بعدِ غارت بِرَوَد بر سرِ انگشترِ خویش
🏴🏴🏴🏴🏴
قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است!
شمر لعین به صفحه او پا نهاده است!
دیدم به چشم فاطمی خود عمو حسین
زهرا کنار مقتل تو ایستاده است
بعد از علیِ اصغر تو نوبت من است
این جرعه های آخر دُردی باده است
دستم شکست ناله زدم فاطمه مدد
عباس مرتضی به من این یاد داده است
زهرا اگر که سینه شکسته به راه عشق
عبداللهت به راه تو سینه گشاده است
بر روی دامن تو عمو دست و پا زدم
این سرنوشت عاشقی و عشق زاده است
باید تو را به خیمه ی زینب برم عمو
بنگر که لرزه بر تن عمه فتاده است
ای دشمن سواره به نامردی آمدی
از روی اسب نیزه مزن او پیاده است
بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه
گویا دگر زمان گذشتن ز جاده است
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دستم رها کن عمه، دورش را گرفتند
راه عبور زاده ی زهرا گرفتند
می آیم از خیمه به امدادت عمو جان
بار دگر گرگان رهِ صحرا گرفتند
عمه زمین خورد و صدا زد وای مادر
لشگر ز هر سو نیزه ها بالا گرفتند
تا ضربه را کاری به جسم تو بکوبند
اغلب کنار حنجر تو جا گرفتند
دیدم که زینب زلف هایت شانه می زد
اینان چرا با پنجه مویت را گرفتند
دستم سپر می سازم اینجا زیر شمشیر
اما نشانه حنجرم را تا گرفتند
خون گلویم ریخت چشمان تو را بست
تا که نبینی جان من یک جا گرفتند
تا مثل تو گفتم که مادر یاری ام کن
با نیزه از پهلوی من امضا گرفتند
مانند قاسم نیزه کش کردند جسمم
از ما تقاص عقده از بابا گرفتند
جان دادنم مشکل شده می دانی ازچه؟
هر جفت پاهای مرا با پا گرفتند
🏴🏴🏴🏴🏴
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
🔸خواص عاشورایی:
قیس بن مُسَهَّر صَیداوی
🔻قیس، نامهرسان امام حسین علیه السلام، برای کوفیان و مسلم بن عقیل بود. او در قادسیه به دست نیروهای عبیدالله بن زیاد گرفتار شد و در چهارم محرم به شهادت رسید.
🔺وی قبل از دستگیری نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد. پس از آنکه قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردندبه او گفت: چرا نامه را پاره کردی؟
گفت: برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
گفت: از جانب که بود و برای که نوشته شده بود؟
گفت: از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را یاد ندارم.
♦️ابن زیاد خشمگین شد و گفت: یا نام آنان را به من بگو یا بالای منبر برو و حسین بن علی و پدر و برادرش را لعن کن وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم.
🛑قیس گفت: نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم. قیس بر فراز منبر رفت وپس از حمد الهی ودرود فراوان بر پیامبر و خاندانش،عبیدالله بن زیاد و امویان را لعن کرد و خودش را به عنوان سفیر امام حسین (ع) معرفی کرد و مردم به یاری امام فراخواند . آن گاه به دستور ابن زیاد ازبالای قصر دارالاماره با دست بسته به پایین پرتابش کردند و سر از بدنش جداساختند.
🔹هنگامیکه خبر شهادت قیس توسط طرماح به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود: ...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [الأحزاب–۲۳]
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#چهارم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
💠 @RoozieHalal 💠
🔰پيامبر صلى الله عليه و آله:
🔴هر که در #مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن #غیبت را از او دفع کند خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع می کند.
📚من لا یحضره الفقیه، ج4، ص15
اخبار را در#منتخب_اخبار ببینید↙️
eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b