انتقام
با گوشهقاب میخی را چنان رویدیوار کوبید که شیشهاش ترک برداشت و انگشتش بهخون نشست. قاب را دارمیخ زد. دستی بهروبان مشکی کنارشکشید. زهرخندی زد. به عکس توی آن خیره شد. آهسته و خشدار گفت:
_تاحالا من جای تورو تنگ کردهبودم منبعد اینقاب جای تورو!
#چالش
#دهدقیقهای
#قابعکس
#هما ایرانپور
وقتی که بیدارشدم او رفتهبود و فقط یک قوری بندزده گلسرخی گلگاوزبان نبات جا گذاشتهبود.
بعد ازآن دیگر هرگز وقتعصبانیت حرفی نمیزنم که هیچوقت قابل جبراننباشد.
#چالش
#دهدقیقهای
#گل_گاو_زبان
#وقتی که بیدارشدم او رفتهبود
#هما ایرانپور