eitaa logo
حوزه بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب
585 دنبال‌کننده
9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
173 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*🏴 | اوج مصیبت در کربلا شهادت طفل شش ماهه است* ‌‌ ▪️رهبر انقلاب: به نظر من اوج مصیبت در کربلا، شهادت علی اصغر علیه السلام و این طفل شش ماهه در آغوش پدر است. معمولاً از روز هفتم محرّم تشنگی اصحاب سیّدالشّهدا علیه السلام و خاندان پیغمبر را مطرح میکنند اما عطش آدم بزرگ با عطش بچّه‌ی کوچک، آن هم بچّه‌ی شیرخوار، قابل مقایسه نیست. من وقتی در ذهن خودم ترسیم میکنم آن حالتی را که در خیمه‌های حسین بن علی علیه السلام در حدود عصر عاشورا بود، که این بچّه‌ی شش ماهه به شهادت رسید؛ آن هیجان را، آن نگرانی را، آن ناراحتی را که به خاطر عطش این بچّه پیش آمده بود، واقعاً برایم قابل تحمّل نیست و طاقت نمی‌آورم. 📥 مجموعه روایت کربلا شهادت حضرت علی اصغر (ع): یکی از فرزندان امام حسین (ع) در روز عاشورا کودک شیرخوار ایشان علی اصغر (ع) بود که از شدت تشنگى بى تاب‌ گشته بود. امام (ع)، خطاب به دشمن فرمود: «از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده ‌است. نمی‌بینید که چگونه از تشنگى بى تاب است؟» در «نفس المهموم» آمده است که‌ فرمود: «ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل»، در حال گفت‌وگو بود که تیرى از کمان حرمله ‌آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را درید. امام حسین (ع) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید...😭😰 💥 خاطره نزار قطری از عنایت حضرت علی‌ اصغر(ع): 👈 چند سال پیش در کشور کویت مداحی می‌کردم که یکی از جوان‌ها پیش من آمد و گفت خیلی وقت است که ازدواج کردم ولی بچه‌دار نمی‌شوم، من هم تازه با همایش شیرخوارگان حسینی آشنا شده بودم و فهمیده بودم چه کارهایی انجام می‌دهند... به آن جوان گفتم یک مجلس روضه برای حضرت علی اصغر(ع) بگیر و بانوان را دعوت کن و همسرت هم پذیرایی این مراسم را بر عهده بگیرد، او هم همین کار را انجام داد، حتی یک ظرف شیرینی برای من فرستاد...😇 تقریباً‌ یک سال و اندی از این ماجرا گذشت و این بار برای مداحی جشن ولادت پیامبر اکرم(ص) راهی کویت شدم، داشتم به شادی مولودی می‌‌خواندم که یک دفعه چشمم به آن جوان افتاد که لبخند می‌زد و پسری در بغل داشت.🌷وی با اشاره به اینکه شعار همایش شیر خوارگان حسینی «یا مسیح حسین یا علی اصغر ادرکنی» است، ادامه داد: در هواپیما فکر می‌کردم چه شباهتی میان حضرت عیسی(ع) و حضرت علی اصغر(ع) است، زیرا حضرت علی اصغر(ع) در میان ما عرب‌ها به عنوان عبدالله رضیع معروف است...💕 این مداح اهل بیت  گفت: قرآن کریم از زبان حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُاللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا، وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا»، واقعاً حضرت علی اصغر(ع) مسیح است،‌ همان گونه که حضرت عیسی مسیح(ع) مرده را زنده می‌کند،‌ حضرت علی اصغر(ع) هم، به زوج‌های نابارور فرزند عطا می‌کند و حاجت حاجتمندان را می‌دهد... به گزارش مشرق... 💥 على اصغر، یعنى درخشان ترین چهره کربلا، بزرگ‌ترین سند مظلومیت قیام امام حسین(ع) و معتبرترین ‌زاویه شهادت... چشم تاریخ، هیچ وزنه‌‌اى را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینى ندیده‌ است...على اصغر را باب الحوائج می‌‌دانند، گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست.😭 طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند آن که بر مرگ زند خنده، على اصغر توست 🌹باباعلی اصغرم ❣️....سخنی باعلی اصغر عزیزم:علی جان تو اوج شیرین زبانی تو دارم میرم ماموریت برام سخته ولی چاره ای نیست؛ مواظب مادرت باش و همیشه به او خدمت کن وهیچ وقت به اوبی احترامی نکن؛ از اینکه  فرزند  شهید هستی هیچ وقت ناراحت نشو چون من با خدا معامله کردم وخدا با شما و خدا همیشه با شماست وچه همراه بهتر و خوبی جز خدا؛ دوست داشتم وقتی که بابا،بابا می گفتی من پیشت بودم،ولی چاره ای نیست. من و دوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید... ❣️"دوست دارم، نفسم، اصغرم"❣️   منبع: سایت تبیان  قسمتی از وصیت نامه شهیدمدافع حرم مهدی علیدوست به فرزندش
💥حضرت عباس در کلام حضرت زهرا(س) روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر(ص) به مولاعلی (ع)می فرمایند: که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا (س) می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذاالمقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "👈 ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما درمورد شفاعت کافی است . معالی السبطین ، جلد 1 ، ص 452 💕 گوش به فرمان : 💥 گفت :سرت رو بنداز پایین زندگی تو بکن. به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 💥 گفتم : زیارت عاشورا را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا سلام یا لعن؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعن شان، عاقبت هم دو دسته می شوند، و ، وسط ندارد. 💥 گفت : حتی ها؟؟؟؟ 💥 گفتم : در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. 💥 گفت : زمانه عوض شده ، فرق کرده... 💥 گفتم : باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد... 💥 گفت : با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ 💥 گفتم : یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی... در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. 💥 گفت : حسین زمان که در است؟ 💥 گفتم : اگر می خواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. ببین چقدر گوش به فرمان ولی فقیه هستی... ارادتمند ناصر کاوه 💥 بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت... لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود: « مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم.» شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست. برشی از زندگی شهید تقی رفیعی مقدم گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب 💥حضرت عباس در کلام حضرت زهرا(س) روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر(ص) به مولاعلی (ع)می فرمایند: که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا (س) می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذاالمقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "👈 ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما درمورد شفاعت کافی است... معالی السبطین ، جلد 1 ، ص 452   : ماجرای‌ امام‌حسین‌(ع) نجات بخشی‌ یک‌ ملت‌ نبود، نجات بخشی‌ یک‌ امّت‌ نبود، نجات بخشی‌ یک‌ تاریخ‌‌ بود.
📌 *ماجرای شهیدی که با توسل به حضرت زهرا(س) کوسه را در اروند، دور کرد* 🔹️ اگه کوچکترین صدایی درمی‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. 🔹️ «من بودم و *شهید امیر فرهادیان‌فرد و شهید عباس رضایی.* یک چیزی خورد به تنه‌ام، به خودم اومدم. قد یه کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد». ◇ آروم گفتم: «امیر، کوسه!» ◇گفت: هیس!... دارم می‌بینمش... 🔹️ دیدم داره ذکر می‌خونه. من هم شروع کردم. همین‌طور داشت حرکت می‌کرد. اگه کوچکترین صدایی در می‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. 🔹️ امیر ذکر می‌گفت؛ من هم همین‌طور. کوسه برگشت ودوباره نزدیک نزدیک‌تر شد. ◇با خودم گفتم لعنتی! یا شروع کن، یا برو، انگار گرسنه نیستی... ◇ کوسه شروع کرد دورمون چرخید. می‌گفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش می‌چرخه، بعد حمله می‌کنه و دیگه تمومه. ◇ نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچ‌وقت یادم نمی‌ره: 🔹️ *- یا مادر، یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمک‌مون کن...* ◇ کوسه داشت همین‌طور نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. کوسه از کنارمون رد شد. اون طرف‌تر ایستاد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید: 🔹️ *- یا مادر...* ◇ کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریه‌اش گرفت. ◇ باورمون نمی‌شد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. این‌قدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگه‌اس. ◇ بیشتر وقت‌ها غیبش می‌زد. پیداش که می‌کردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و قرآن زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از عملیات والفجر هشت افتاده بود. 🔹️ توی این مدت اگه امیر اسم *حضرت فاطمه زهرا(س)* رو می‌شنید، گریه امونش نمی‌داد. 🔹️ راوی: احمد شیخ حسینی - کتاب آسمان زیر آب