eitaa logo
حوزه بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب
585 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
170 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👆بهنام محمدی شهید ۱۳ ساله ای که بعد از ۳۱ سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود ♻️بهنام محمدی نوجوان ۱۳ ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و به‌عنوان اطلاعات‌چی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقی‌ها و بگو صدام کِی به خرمشهر می‌آید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آن‌ها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما می‌آیند»؛ می‌خواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید. همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را می‌دیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما می‌داد، یا مثلا می‌گفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما می‌آیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور می‌فرستادم. خدا رحمتش کند. * شجاعت بهنام در تعویض پرچم‌ها یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمان‌های بلند خرمشهر می‌بیند، به‌طور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده‌ خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچه‌ها ایجاد کرده بود، و جالب‌تر اینکه عراقی‌ها  تا ۱۸ آبان متوجه این موضوع نشده بودند. بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کوله‌اش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمی‌داد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود می‌کشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمی‌ایستی؟! می‌خواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر می‌خورند.» هرچه سعی کردیم این نوجوان ۱۳ ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت. * چگونگی شهادت نوجوان دلاور حدود ساعت ۹ صبح روز ۲۴ مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیاده‌رو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید. ** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی؛ جسدی که بعد از ۳۱ سال سالم بود مادر شهید محمدی می‌گفت که بهنام هر شب به خوابش می‌آید و می‌گوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال ۹۰ نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند. آیت‌الله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوان‌های این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکه‌ای از این سنگ روی آن‌ها بیافتد استخوان‌ها از بین می‌رود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوان‌هایش را سالم برداریم». آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از ۳۱ سال هنوز از زانویش خون می‌چکید. مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او می‌گفت «مردم! این بچه بوی گلاب می‌دهد؛ چرا می‌خواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمی‌بینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا می‌خواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شده‌اید»؛ واقعا صحنه‌ی عجیبی بود. من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم می‌آمد و با من حرف می‌زد، و می‌گفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمی‌آید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمی‌بینمش».
خدا میگه اینجوری حرف بزن! 💠 همیشه راستگو باش - آل عمران ۱۷ 💠با آرامش و نرمی حرف بزن-طه ۴۴ 💠از کلمات زشت استفاده نکن-مومنون۳ 💠حرف‌های بی‌فایده رو رها کن-بقره ۸۳ 💠 حرف‌های مثبت وقشنگ بزن -اسرا۵۳ 💠 مهربون باش - اسرا ۲۳ 👆🏼چقدر شبیه این آیه‌ها هستیم؟
🌱🌺🍃🌸 🍀 از رسول خدا(ص) پرسیدند: خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟🤔 فرمودند: 💎 آنکه نفع بیشتری به مردم برساند💎
💠 تجلیل از دانش آموزان بسیجی برتر استانی و کشوری در مسابقات فرهنگی و هنری و پرسش مهر 🔹بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب ┏⊰🌸🌸⊱━━━─━━┓ 🆔@hoozekoosar ┗━━─━━━⊰🌸🌸⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با سلام و احترام؛ پیشاپیش میلاد با سعادت پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و امام جعفر صادق علیه السلام و هفته وحدت را خدمت شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنم و از خدای مهربان بهترین هارو براتون آرزومندم. خداوند امور مسلمین را اصلاح و بیماری و مصیبت ها را دفع و رفع و مشکلات مردم را برطرف فرماید. الهی آمین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 براے شادے روح سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانے یک حمد و یک قل‌ هوالله بخوانید🌹🌹🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Hossein Khalaji - Salam Arbabam (128).mp3
2.97M
سلام اربابم امید قلب بی تابم سلام اربابم دلم گرفته دریابم سلام اربابم یه شب بیا توی خوابم ازت ممنونم تو رویاهام حیرونم زیر بارونم درست کنار ایوونم دارم میخونم سلام عزیزتر از جونم السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته (سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاک قبر او قرا داد) السلام علی من الاجابه تحت قبته (سلام بر کسی که دعا مستجاب است در زیر گنبدش) السلام علی من دفنه اهل القری (سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند)
Be vaght Sham - Karen Homayoun far (1).mp3
1.45M
رفتی و دل رُبودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی‌تو ،صبری که نیست ما را .. سردارقلبم❤️
....... 👈هر که آمد به تماشای تو بی برگشت دلربایی این شهدا می باشد...
4_5890963940464134444.mp3
2.7M
🎧نماهنگ جدایی 🎙با نوای حاج مهدی رسولی
💥قابل توجه مسئولین و البته کاندیداهای ریاست جمهوری که هر روز به خاطر "تکلیف" تعدادشان بیشتر از دیروز می شود😊👈قسمتی از خصوصیات فرمانده بسيجي, سردار سپهبد👈 شهید حاج قاسم سلیمانی:👇 ✨ساده‌ترين لباس را مي‌پوشيد. ✨کمترين امکانات را استفاده مي‌کرد. ✨بيشترين تلاش را انجام مي‌داد. ✨کمترين شأن و پرستیژ را براي خودش قائل بود. ✨جلوتر از ديگران به خط مي‌زد. اگر از نيروها يش جلوتر نبود، عقب‌تر هم نبود. ✨کمتر از ديگران به مرخصي مي‌رفت. ✨از همه متواضع تر بود. ✨از همه شجاع تر بود. ✨فرماندهي برايش امتياز خاص, مادي و رفاهي نداشت. ✨دنبال القاب مادی و معنوی نبود. ✨ اگر قرار بود سنگر بگيرند، او هم سنگر مي‌گرفت و اگر قرار بود روي زمين بنشينند، او هم روي زمين مي‌نشست. ✨خودش را بالاتر از نيروي عادي نمي‌ديد والبته خودش را پائین ترین نیرو فرض می کرد و به همين دليل ايثار و از خودگذشتگی اش از همه بیشتر بود. ✨صرفه‌جويي مي‌کرد چون مي‌دانست در جاي حقش خرج مي‌شود. ✨ هیچ گاه در این 40 سال. جهاد و خدمت👈 ریالی " حق ماموریت" نگرفت با اینکه خودش خیلی احتیاج داشت و سرانجام در👈 يک کلام او زاهدانه ترو ايثارگرانه تر زندگي مي‌کرد... ✨کساني مانند شهید حاج قاسم سلیمانی که👈 فرمانده بودند، شايسته‌ ترين بودند. نيروها هم بر اين نکته اذعان داشتند. واضح است که رابطه نيروي زير دست با اين مدير و فرمانده، رابطه تحقير و تجليل مادي نيست بلکه نيرو احساس مي‌کند او شکوه معنوي بيشتري دارد و نفسش تزکيه شده‌تر است. در اينجا رابطه از نوع ايثار و محبت است. چنين رفتاري با توصيه اخلاقي فرق مي‌کند... ✨مديريت بسيجي و جهادی شهید حاج قاسم سلیمانی يک مديريت توصيه‌اي و صرفا" 👈 موعظه‌اي نيست، بلکه این 👈مدير بسيجي و جهادی بيش از هر چيز با رفتار و اخلاق خود را از ديگران متمایز قرار مي‌دهد. از اين رو اگر مديريت بسيجي و جهادی در سازماني نهادينه شود، چنين ويژگي‌هايي به طور متناسب بروز خواهد کرد و سازماندهي  و روابط و مناسبات به گونه‌اي مي‌گردد که اخلاق حميده، پرورش يافته و امکان بروز می يابد و...
1_1010138969.mp3
7.82M
♡••موسیقی عطرِ‌نرگس... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ماه دل آرا رویت  / شده قبله ی دلها کویت تو ای مه دل آرا بیا بیا خدا را  /  تو ای مه دل آرا بیا بیا خدا را ای نامت چو عطر نرگس  / جاری در رگ بهاران / بر داغ کویر دلها یاد تو حضور باران/ ای مه دل آرا بیا خدا را بروی یاری ای ماه دل آرا رویت شده قبله ی دلها کویت ای مه دل آرا بیا خدا را ز روی یاری از شب سیاهم مگر تو یارا خبر نداری عشقت آتشم به جان زد مهرت بر دلم نشان زد دلتنگم ز داغ تنهایی ز داغ تنهایی ز داغ تنهایی ای نامت چو عطر نرگس جاری در رگ بهاران بر داغ کویر دلها یاد تو حضور باران ای مه دل آرا بیا خدا را ز روی یاری از شب سیاهم مگر تو یارا خبر نداری
پیامبراکرم (ص): ‌براى هر حاجتى كه داريد، حتى اگر بند كفش باشد، دست خواهش به سوى خداوند عزوجل دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند، آسان (برآورده) نشود. ‌بحارالانوار ۹۳/۲۹۵/۲۳
تو بیا عید من و حال پریشانم باش من نثار قدمت جان را به قربان می‌کنم اَللّهم عجّل لِولیِّک الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا